«ارثسالاری» جایگزین شایستهسالاری میشود؟
اثر ماندگار ثروت والدین
گروه اقتصاد بینالملل: در دنیای مدرن حقیقتی وجود دارد که بر آینده اقتصادی افراد اثر چشمگیر و ماندگاری دارد و آن حقیقت اهمیت حمایت مالی والدین از فرزندانشان است. فرزندان والدین ثروتمندتر زندگی بزرگسالی خود را در حالی آغاز میکنند که از مزیت مالی بزرگی بهره میبرند.
«بانک پدرومادر» به دانشجویان کمک میکند تا بتوانند شهریه دانشگاه خود را پرداخت کنند و مهمتر از آن بتوانند پیشپرداخت خرید اولین خانه خود را تامین کنند. به نظر میرسد اینگونه حمایت مالی رو به افزایش است. بر اساس دادههای اداره آمار ملی بریتانیا، 36درصد از خانهاولیها در انگلیس در بازه 2023-2022 اعلام کردند که برای خرید خانه از خانواده و دوستان خود کمک گرفتهاند؛ درحالیکه این رقم در سال مالی پیش از آن 27درصد بود.
کماکان کمک بیشتری در راه است. نسل دهه 50 و 60 که در دهه 70 و 80 وارد بازار مسکن شدند از رشد چشمگیر قیمت املاک منتفع شدند و وقتی از دنیا بروند، به فرزندان آنها ارثی قابلتوجه خواهد رسید. بر اساس گزارشی که در سال2017 منتشر شد، برآورد شده است که در بریتانیا در دوره 30ساله پس از آن تاریخ 5.5تریلیارد پوند ثروت بین نسلها جابهجا خواهد شد.
بر اساس گزارش فایننشالتایمز، این روند برای کسانی که به شایستهسالاری و برابری فرصتها باور دارند، پیامدهای معناداری دارد. الیزا فیلبی در کتاب جدید خود با عنوان «ارثسالاری» مینویسد: «اگر سن شما زیر 45سال است، شانسها و فرصتهای زندگی شما بیش از آنکه بر اساس درآمدی که کسب میکنید یا آنچه میآموزید تعیین شود، به دسترسی شما به بانک پدرومادر بستگی دارد.» مطالعهای که در سال2023 منتشر شد این برداشت را تایید میکند. این مطالعه به این نتیجه رسید که داراییهای والدین برای کسانی که در دهه70 متولد شدهاند در مقایسه با نسلهای قبلی، فاکتور قویتر برای پیشبینی درآمدشان در آینده محسوب میشود.
این روند پیامدهای بلندمدتی برای «پویایی اجتماعی» دارد. آمارها نشان میدهد فرزندان والدین فقیرتر احتمال کمتری دارد که وارد دانشگاه شوند. وقتی دانشجویان وارد دانشگاه میشوند، آنها باید هزینه شهریه و مخارج زندگی خود را بپردازند و نتیجه آن میشود که آنها بهطور میانگین در زمان فارغ التحصیلی حدود 44هزار پوند بدهی دارند. اما 5درصد خوششانس از دانشجویان با این بدهی مواجه نمیشوند؛ زیرا هزینههای آنها توسط والدینشان تقبل میشود.
نتیجه وضعیتی میشود که به «دو ملت» توصیف شده است. یک گروه از فارغالتحصیلانی که بدهی ندارند، میتوانند برای خرید خانه اقدام کنند و گروه دوم که زیر بار بدهی وام هستند، چشمانداز مناسبی برای پسانداز لازم برای تامین پیشپرداخت خانه ندارند و این امر تبعاتی برای دوران بازنشستگی آنها و وضعیت مالی فرزندانشان در آینده خواهد داشت.
ریشه مساله
پرسش آن است که چه اتفاقی افتاد که «بانک پدرومادر» در اقتصاد مدرن تا این میزان اهمیت پیدا کرد؟ و آیا این اهمیت در سالهای آینده بیشتر میشود یا کمتر؟
ریشه مساله در 45سال سیاستگذاری در حوزه مسکن است. در آغاز سال1979، وقتی مارگارت تاچر به قدرت رسید، شاخص قیمت مسکن در عدد941 قرار داشت. این شاخص اکنون به عدد14102 رسیده است. افزایش 15برابری قیمت مسکن در حالی رخ داده است که میانگین درآمد هفتگی در بریتانیا در این بازه بهطور اسمی حدود 8برابر شده است.
یک مشکل مشخص آن است که قیمتهای بالاتر مسکن به آن معناست که هزینه پیشپرداخت نیز بالا رفته است. در سراسر بریتانیا، میانگین پیشپرداخت برای خانهاولیها از 16هزار پوند در سال2000 به 60هزار پوند در 2023 رسیده است. برای کسانی که از منابع والدین برخوردار نیستند، این رقمی بزرگ محسوب میشود.
آنچه که پسانداز برای تامین پیشپرداخت را دشوارتر کرده است، روند افزایش اجارهبها است. میانگین هزینه اجاره ماهانه برای یک خانه در انگلیس در ماه اکتبر1348 پوند بود که در مقایسه با دوره 12ماهه پیش از آن 8.8درصد بیشتر است.
در اینجا دو تناقض وجود دارد؛ اول اینکه جهش ارزش بازار مسکن یکی از دلایلی است که والدین توانایی حمایت مالی از فرزندان خود را بهدست آوردهاند. بر اساس یک نظرسنجی در سال2020، میانه ثروت گروه سنی 55 تا 65سال در بریتانیا 553هزار پوند بوده است. دوم آنکه نرخ سود وام مسکن اکنون بسیار پایینتر از سال1979 است؛ زمانی که دولت تاچر نرخ پایه را به 17درصد افزایش داد. اما این کاهش ادامهدار نرخ سود وام مسکن که از دهه80 آغاز شد، خود نقشی کلیدی در رشد قیمت مسکن داشته است.
اما تنها دلیل رشد قیمت مسکن، کاهش نرخ سود نبوده و عرضه مسکن نیز پاسخگوی تقاضا نبوده است. در سال1979، 250هزار واحد مسکونی ساخته شد؛ اما در سالهای اولیه دهه2010 آمار خانههای تکمیلشده به زیر 150هزار واحد تنزل یافت. در همین حال، بین سرشماریهای سالهای 1971 و 1981، جمعیت بریتانیا 700هزار نفر بیشتر شد. اما بین سالهای 2011 تا 2021، جمعیت این کشور از 63.3 میلیون به 67میلیون نفر رسید و 3.7 نفر افزایش یافت. به عبارت دیگر، شتاب رشد جمعیت در مقایسه با 50سال قبل بسیار بیشتر شده است، اما سرعت ساختوساز بهشدت افت کرده است.
این شکاف فزاینده میان قیمت مسکن و درآمد مسیر زندگی خیلی از بریتانیاییها را تغییر داده است. میانگین سن خانهاولیها در بریتانیا در سال1960 و دهه1980 به ترتیب 23 و 28 سال بود؛ اما این سن در سال2023 در لندن به 34 و در سایر نقاط انگلستان به 33سال افزایش یافته است.
مسابقه نابرابر
تبعات سیاسی این مساله به اینجا ختم نمیشود. اقتصاد یک کشور وقتی در کارآمدترین حالت خود کار میکند که از استعدادهای شهروندانش به نحوه بهینه استفاده کند. اما در «دو صدمتر» زندگی در بریتانیا، برخی از شرکتکنندگان باید با «چکمه لاستیکی» در مسابقه شرکت کنند.
البته چشمانداز برای فرزندان والدین ثروتمند نیز کاملا امیدبخش نیست. ممکن است ارثی که به آنها میرسد، کمتر از انتظارشان باشد؛ بهویژه به این دلیل که دولت ذخایر بازنشستگی را مشمول مالیات بر ارث کرده است. علاوه براین، ممکن است لازم شود که والدین در آسایشگاه زندگی کنند که مستلزم صرف هزینههای هنگفت است. میانگین هزینه نگهداری یک سالمند در آسایشگاه در بریتانیا 60 هزار پوند در سال است که اگر هزینههای پرستاری به آن اضافه شود، این مبلغ به 73هزار پوند میرسد. همچنین ممکن است والدین تصمیم بگیرند وقتی بازنشسته میشوند، به سفرهای پرهزینه بروند. بعضی از بازنشستهها در این کار زیادهروی میکنند و کل ذخیره خود را خرج میکنند.
حتی آن فرزندانی که ارثشان از بین نمیرود، باید زمان بیشتری صبر کنند تا به آن برسند. عمر انسانها طولانیتر از قبل شده است. کسانی که در دهه 60 متولد شدهاند، باید انتظار داشته باشند که آخرین والد زنده خود را در 58سالگی از دست بدهند و این سن برای کسانی که در دهه هشتاد به دنیا آمدهاند، 64سال است.
بهرغم وجود فشار بر افراد مسنتر، روندهای بلندمدتی که منجر به افزایش اهمیت «بانک پدرومادر» شده است به زودی معکوس نخواهند شد. دولت ساخت 1.5میلیون خانه تا سال2029 یا سالانه 300هزار واحد مسکونی را هدفگذاری کرده است. اما با توجه به موجودی فعلی مسکن که 25.2میلیون واحد است، این افزایش اندک محسوب میشود و آن میزانی نیست که به مقرونبهصرفه شدن قیمت مسکن منجر شود. به همین ترتیب، بعید به نظر میرسد که دستمزدهای واقعی 20 تا 30سالهها به نحوی افزایش یابد که خرید خانه را برای آنها ممکن سازد.
در واقع بسیار محتمل است که نابرابری با گذشت زمان بدتر شود. آمارها نشان میدهد که از کل داراییهای که بین اعضای خانواده بهصورت هدیه منتقل میشود، 5درصد از بزرگترین انتقالها، بیش از نیمی از ارزش کل هدیهها را تشکیل میدهند.
این شکاف میتواند تبعات سیاسی داشته باشد؛ زیرا بسیاری از جوانان احساس میکنند که منافعشان به نفع بازنشستگان نادیده گرفته شده است. همانطور که در آمریکا و اروپا شاهد هستیم، ممکن است این گروه به احزاب پوپولیست گرایش پیدا کنند تا اجماع سیاسی موجود را درهم شکنند. البته اینکه آیا این احزاب میتوانند شرایط را بهبود ببخشند، بحثی دیگر است. در این فاصله، کسانی که به «بانک پدرومادر» دسترسی ندارند، باید به کنایه این مثل قدیمی فکر کنند، «والدین خود را عاقلانه انتخاب کنید.»