خودکار آشنا برای ایرانیها
آنها به سراغ تولید محصولاتی رفتند کـه متقاضی کافی در بازار داخلی داشت و مردم ایران تا اندازه زیادی با آنها آشنا بودند، بنابراین مشکلی برای عرضه آن وجود نداشت؛ در عینحال این خانواده در چهل سالاز توزیعکنندگان این لوازم در ایران بودند.
قبل از اینکه علیاکبر به فکر تولید خودکار باشد، هنوز خودنویس در ایران وسیله رایج نوشتن بود،برای همین درصدد تولید خودنویس برآمد. ساخت خودنویس، تجربه کافی و آشنایی به تکنیک پیچیده آن را طلب میکرد که تا آن زمان بدون کمک کارشناسان خارجی، محال بود. علیاکبر رفوگران نمایندگی خودنویس لوکسور را داشت که کارخانهاش در هایدلبرگ آلمان بود. او با رئیس کارخانه لوکسور ملاقات کرد، وقتی قصد خود را برای تولید خودنویس بیان کرد، وی با ناراحتی از روی صندلی برخاست؛ قلمی را که در دست داشت بهشدت روی زمین کوبید و گفت شما کشورهایی هستید که مواد اولیه دارید، اگر بخواهید تولیدکننده
هم باشید پس ما چه باید بکنیم؟
بعد از آنهم بهنامههای وی پاسخ نداد و رفوگران را از نمایندگی خودنویس لوکسور حذف کرد. علیاکبر با اینکه موفقیتی در تاسیس کارخانه خودنویس نداشت، بعدها توانست کارخانه جوهر خودنویس را در ایران تاسیس کند. زمانیکه قلم مداد و خودنویس ابزار نوشتن بودند و کسی خودکار را نمیشناخت، یک روز دلالی، یک نمونه خودکار بیک برای فروش به حجره میرزا علی آورد که میرزا علی رفوگران طرز کار آن را پرسید و اینکه جوهر را چطور داخل آن میریزند.
علیاکبر رفوگران کــه میدانست این نوشتافزار چیست، گفت نیازی به ریختن جوهر ندارد. از آن به بعد، نام خودکار روی آن باقیماند.
نماینده خودکار بیک فردی کلیمی بود و رفوگران از او خودکارهای بیک فرانسوی میخرید و پخش میکرد. تا سه سالکه خودکار به ایران آمده بود کمتر طرفدار داشت و در کل این سالها کمتر از پانصدهزار تای آنها بهفروش رفته بود. همان روزها رئیس صادرات بیک فرانسه به ایران آمد. پسر واردکننده خودکار از علیاکبر رفوگران خواست به واسطه آشناییاش با زبان خارجی برای گردش در بازار با وی همراهی کند. وی که اسمش لوک بود، حین گردش در بازار پرسید: چطور میتوان کاری کرد که فروش خودکار بیک در ایران بالا برود؟ علیاکبر گفت: نوشتهای از واردکننده بگیرد که حداقل تا ۱۰سال این کالا را به کسی جز رفوگران نفروشد، من قول میدهم فروش آن را در یک سالبه دومیلیون عدد برسانم. لوک پرسید: خودکار را به شما چند میفروشد؟ جواب داد هشتریال، گفت عجب دلال گرانفروشی! لوک پس از تحقیق درباره رفوگران و اطمینان از اعتبار و درستکاری آنها خواست نمایندگی خودکار بیک در ایران را به آنها منتقل کند. وقتی پدرش از ماجرا اطلاع یافت، نهتنها خوشحال نشد، بلکه برافروخته شد و گفت که این کار را نمیکند. علیاکبر رفوگران معتقد بود اگر آنها قبول نکنند این کار به کس دیگری واگذار میشود. میرزاعلی رفوگران به این شرط رضایت داد که با توافق واردکننده پیشین مبلغ صدهزارتومان به او بدهند. اینگونه بود که نمایندگی بیک در ایران از یک خانواده کلیمی به رفوگران منتقل شد.
علیاکبر رفوگران پس از ناکامی در تولید خودنویس به فکر تولید کالایی افتاد که مصرف آن عمومیتر و بیشتر باشد. احتمالا هیچ ایرانی نیست که حداقل یکبار خودکار بیک در دستش نگرفته باشد و با آن آشنا نباشد. طی سالهایی که خودکار به ایران وارد میشد مردم به نوشتن با آن عادت کرده و فروش آن گسترش یافتهبود. مصرف خودکار در بازار داخلی به حدی گسترش یافت که تولید آن در ایران منطق اقتصادی داشت. خانواده رفوگران که سالها به تجارت نوشتافزار و خودکار مشغول بودند در سال۱۳۲۲ کارخانه تولید خودکار بیک را تاسیس کردند.
در آغاز هنگامی که علیاکبر رفوگران به پدرش پیشنهاد تاسیس کارخانه را داد، پدر گفت: میترسم این زیاده خواهی تو خشم خدا را برانگیزد. او نگاه فزونخواهانه به زندگی را ناپسند میدانست. بهعلاوه پروژه تولید و کارخانهداری در ذهن او مسالهای تاریک و ناآشنا بود. سرانجام علیاکبر رفوگران پدرش را قانع کرد تا با تاسیس کارخانه بیک در ایران موافقت کند.