بحران یافتن سرپناه
نابرابری فضایی، زمینهساز انواع آسیبهای اجتماعی، خودتخریبی، ضداجتماعیشدن و... است. لکن در شرایط ایران باید دو نکته را از هم تفکیک کرد زیرا سخن منابع و متون از شرایط عادی است و بر این شرایط صدق میکند.حال در نظر آورید که نابرابری فضایی در حالی اتفاق میافتد که فساد، امکان غارت را برای اقلیتی در جامعهای فراهم میآورد. خانواده موردنظر ما در شرایطی است که با سه شیفت کار سرپرست خانوار، تنها میتواند حداقل امکانات ادامه حیات را فراهم آورد. حتی در شرایط عادی، خانواده آماده سرازیرکردن اعضای خود به سوی خلاف است. توجه شود که تعمیمی در کار نیست. نگارنده در سالهای طولانی همیشه بهجای تعمیم، از احتمال آماری سخن رانده است. به دیگر سخن، نابرابری فضایی به مثابه عامل سهیم و نه هرگز تنها عامل؛ با آماده کردن محیط زندگی برای خشونت، احتمال آماری گرایش به کجروی، ضداجتماعی شدن و نهایتا جرم را افزایش میدهد.
باید موضوع را در شرایط محرومیت نسبی تمامی طبقات و گروهها، نابرابری فضایی ترکیبی و سقوط اخلاق و ارزشها، یکجا در نظر آورد و از جامعه آنومیک پایدارشده سخن گفت. درستی هرگونه تحلیلی وابسته و متکی به این ترکیب بر هم افزوده است. با سقوط اخلاق و فشار جامعه برای همنوایی مصرف، مناطقی که با نابرابری فضایی نیز درگیر هستند، زودتر از سایر مناطق سقوط میکنند. اشتباه نشود، سخن فقط بر سر اقلیتی است که در تله شرایط آنومیک گرفتار شدهاند. نگارنده بارها تاکید کرده است که اکثریت جامعه همواره شریف و زحمتکشاند. معضل مربوط به دو قطب زیادخواه و محتاج نان شب است. توجه شود که در کنار نابرابری فضایی، تنها اگر به بیکاری بهعنوان نمونهای از دهها مورد دیگر اشاره شود، مساله کاملا روشن میشود. با مرور نرخ بیکاری در استانهای کشور به روایت مرور گذرای وضعیت اجتماعی ایران از انتشارات مرکز ملی رصد اجتماعی کشور، مشخص میشود که آسیبهای اجتماعی از نابرابری فضایی، محدودیت فضای زیستی، فقدان و محرومیت از فضاهای تفریحی شهری، از اوقات فراغت خلاق ترکیب شده با اعتیاد و دهها معضل دیگر، بالاخره عدهای را به تور آسیبهای اجتماعی گوناگون میاندازد و این تور هر لحظه میهمانان بیشتری خواهد داشت.
با توجه به نرخ بیکاری در استانهای کشور، چند درصد بیکاران از پرداخت هزینه اجاره سرپناه خود، آن هم در چه بازه زمانی ناتوان خواهند شد و سپس چه بر سر آنان به علت پرداخت نکردن اجاره سرپناه میآید؟ چند درصد خانوادهها از هم میپاشند و در نهایت فرزندان آنان در چه شرایطی خواهند بود؟ نتیجه آنکه نابرابری فضایی سرمنشأ و ایجادکننده دیگر مشکلات زندگی است و در همان حال سهمی جدی در اجبار نیازمحور برای درگیرشدن با آسیبهای اجتماعی دارد. همانگونه که نگارنده در مقالهای دو بخشی تحتعنوان «از اسکان غیررسمی تا اسکان نایابی» با مطالعه یکصد خانواده در محدوده زمانی طولانی نشان داده است، افرادی که به علل گوناگون از مناطق مرفهنشین و محدودههای طبقه متوسط (با شرایط ایران) دائما جابهجا شدهاند و با فقری که در اوج رشد درآمد کشور از فروش نفت، آن هم در درآمدی باورنکردنی روبهرو شدهاند، دائما از مناطق یادشده به پایین حرکت کرده و در همان فضای زیستی آنان (نسبت مساحت سرپناه به فقر) کاهش یافته است. درصدی از یک صد خانواده مطالعه شده به جایی رسیدهاند که دیگر قادر به یافتن سرپناهی در بازار رسمی زمین و مسکن نیستند. در این حالت تنها امکان باقی مانده یافتن سرپناهی در اجتماعات سرپناه خود ساخته است. در چنین شرایطی دو گونه خانوادههای اسکان نایاب شکل میگیرند.
اسکان نایابان حیثیتی که به علت شرایط کلی آنان (تحصیلات کارشناسی یا بالاتر، داشتن جایگاه اداری نسبتا بالا و شرایط پیشین طبقه متوسط، حتی لایه متوسط به بالا و...) نه قادر به یافتن سرپناهی در بازار رسمی زمین و مسکناند و نه تحمل خروج از آن بازار و اقامت در سرپناههای خودساخته را دارند. گروه دوم «اسکان نایابان شرایطی»اند، به نحوی که دیگر قادر به یافتن سرپناه نیستند و با فروپاشی خانواده و در شرایط بسیار بد روحی و روانی آماده برای آسیبهای اجتماعی خواهند بود. سپس چنانچه خلاصه شود، نابرابری فضایی چه خود به مشکلات متعددی منجر شود یا به مجموعه مشکلات موجود افراد گوناگون اضافه شود، راه را برای فروش مواد مخدر با اعتیاد یا اعتیاد به همراه سرقت، اقدامات ضداجتماعی، خودتخریبی یا آماده شدن برای خودکشی، رها کردن خانواده و برای همیشه ناپدیدشدن (موضوعی که با نرخ بالایی در حال افزایش است)، پیوستن به گروههای مجرم، فروپاشی سلامت روحی و روانی، زورگیری، رهاکردن فرزندان برای پیوستن به کودکان کار و کودکان خیابانی با دهها مساله جدی و... آماده و هموار میکند. به این دلیل میتوان ادعا کرد که در شرایط فساد و فروپاشی اخلاق و محرومیت ناشی از زیادهخواهی یا به علت ارضانشدن سادهترین نیازها برای اکثریتی، لحظه فروپاشی و تصمیم فرد به کجروی و جرم تسریع میشود. شرایط کنونی گویای سرعت گرفتن این فرآیند و افزایش دائمی آسیبهای اجتماعی است.