ملیسا دل؛ شوالیه جوان
مورخان اقتصادی (مانند انگرمن و سوکولوف) مدتهاست که برای تداوم نهادها و «سایه طولانی» رویدادهای تاریخی بر کشورهای در حال توسعه استدلال کردهاند. برای مثال، مطالعات بینالمللی اشاره کردهاند که آمریکای لاتین و آمریکای شمالی کار را بهطور متفاوتی در طول دورههای استعماری سازماندهی کردهاند و از دادههای تاریخی بین کشوری برای حمایت از این ایده استفاده میکنند که این تفاوتها تاثیرات بلندمدتی داشتهاند. بهطور کلیتر، نورث، عجم اوغلو و رابینسون، تجربه کشورهایی را با نهادهای مختلف که در دوران استعمار به دلایل تصادفی ایجاد شدهاند، مقایسه میکنند و نشان میدهند که این تفاوتهای اولیه همچنان اهمیت دارند.
از این نظر میتوان به کار عمیق نظری و تجربی نورث در حیطه نظریه وابستگی به مسیر اشاره کرد.ملیسا دل در کار خود از شواهد بین کشوری فراتر میرود و از حوادث یا ویژگیهای تاریخی برای روشن کردن تاثیرات دائمی تفاوتهای نهادی، از جمله تفاوت در سازمان و ظرفیت دولت استفاده میکند. او از موقعیتهای تاریخی استفاده میکند که در آنها میتواند بهطور بسیار متقاعدکنندهای تاثیرات پایدار نهادهای خاص را مشخص کند و همچنین کانالهای خاصی را که از طریق آنها این تاثیرات رخ میدهد، کشف کند. این نکته به زیبایی در مقاله «اثرات پایدار معدن میتای پرو» (اکونومتریکا ۲۰۱۱) نشان داده شده است. در این مقاله، او از این واقعیت استفاده میکند که نهادهای اجباری اسپانیایی برای حمایت از استخراج نقره و جیوه در منطقهای که اکنون پرو و بولیوی است بر اساس یک ناپیوستگی جغرافیایی ساخته شدهاند.
به ویژه، مردانی که در یک حوضه آبریز در اطراف معادن بودند، مشمول نهادهای کار اجباری («میتا») بودند؛ درحالیکه آنهایی که در خارج از این حوزه بودند، مشمول نبودند. حتی اگر این نهادهای خاص بیش از سیصد سال پیش لغو شدند، پیامدهای سیاسی و اقتصادی آنها میتوانست ادامه داشته باشد. مقاله او این مساله را با استفاده از یک طراحی ناپیوستگی رگرسیون فضایی بررسی میکند و اثرات پایدار بسیار بزرگی را پیدا میکند. برای نمونه خانوادههایی که در مناطقی درست در داخل مرز زندگی میکنند، حدود ۲۰ تا ۳۰درصد فقیرتر هستند یا تحصیلات کمتری دارند.
این مقاله رویکرد بین کشوری را که در ادبیات قبلی توسعه از قبل موجود بوده است با تجزیه و تحلیل دقیق منبع تغییرات غنی میکند و تجزیه و تحلیل کامل مکانیسمهایی را ارائه میدهد که توسط آنها تاثیرات نهادها ایجاد میشود و ادامه مییابد. او نشان میدهد که تاثیر منفی میتا احتمالا با فقدان تامین کالاهای عمومی نشان داده میشود و شواهدی را ارائه میدهد که این امر به ساختارهای اقتصادی داخل و خارج حوضه مربوط است. بهویژه، این مقاله نقش هاسیندا را در توضیح تاثیر میتا مشخص میکند. هاسینداها واحدهای مزرعهای بزرگی بودند که قدرت تاثیرگذاری بر دولت برای تامین بودجه جادهها برای اتصال این مزارع به بازار را داشتند.
دل متوجه میشود که در خارج از حوضه آبریز میتا، حوضههای بسیار بیشتری نسبت به داخل وجود داشته است. کنترل دولت بر نیروی کار در میتا ظاهرا از توسعه مزارع خصوصی از نوع هاسیندا جلوگیری کرد. حتی با وجود اینکه هاسینداها احتمالا نهادهای استخراجی هستند، باز هم کمتر از کنترل اجباری دولت در توسعهنیافتگی بلندمدت مساعدت داشتند. این مشاهدات در تضاد با روایتی است که توسعه آهسته در آمریکای لاتین را با تمرکز مالکیت زمین مرتبط میکند و نشان میدهد که نخبگان زمیندار از برخی جنبهها مسیر توسعه را فراهم میکنند.
سه مقاله مهم دیگر از ملیسا دل رویکرد مشابهی را دنبال میکنند که به دنبال تاثیرات مداوم یک نهاد خاص در مکزیک، ویتنام و اندونزی است که از تصادفات فردی بهرهبرداری میکند. این چهار مقاله سهم عمدهای در مطالعه اقتصاد سیاسی بلندمدت توسعه و نقشه راهی از چگونگی امیدواری محققان برای مستندسازی تداوم تاثیر نهادهای تاریخی و حتی مهمتر، دلیل چنین تداومی را شکل میدهند. شاید مهمترین مقاله در بین این چهار مقاله، داستان ویتنام و چگونگی تداوم تاثیر نهاد های بوروکراسی چین در بخش شمالی ویتنام است که امروزه نسبت به بخش جنوبی آن از نظر برخی از شاخصهای توسعهای عملکرد بهتری دارد.
ملیسا دل تنها در حیطه تداوم و تاثیر نهادهای قدیم بر رفاه و رشد اقتصادی در جوامع امروزی تحقیق نمیکند، بلکه در حوزههای مهم توسعه اقتصادی مانند اقتصاد محیط زیست نیز مقالات مهمی را به رشته تحریر درآورده است. او نشان میدهد که چگونه تغییرات دمایی و خشکسالیها آثار زیان باری بر روند توسعه در کشورهای فقیر دارند. معارضات زیستمحیطی، معارضات نوین دنیای امروز ما هستند و ملیسا دل در این زمینه یکی از پیشگامان است. بسیاری از درگیریهای بین فردی و بین قومی امروز جوامع به مساله کمبود آّب به واسطه کاهش بارندگیها و افزایش دما مربوط است و بدون حل و فصل این معارضات توسعه امری ناممکن و محال است.
شاید زیبایی رشته اقتصاد توسعه در این است که امکان مطالعات بینرشتهای گستردهای را در حیطه خود امکانپذیر ساخته و توسعه پایدار و ارتباط تغییرات اقلیمی با رشد اقتصادی از موضوعات جالب توجه است. ما در شماره دوازدهم اندیشه قصد داریم به مهمترین مقاله ملیسا دل در حوزه میان رشتهای توسعه و محیط زیست بپردازیم. این مقاله تحت عنوان «آیا تغییرات اقلیمی بر رشد اقتصادی موثر است؟» یکی از مهمترین مقالات ملیسا دل است که به همراه بنیامین جونز و بنیامین اولکن (۲۰۰۹) نوشته است و به یکی از مهمترین و جدیدترین سوالها در اقتصاد توسعه پاسخ میدهد. برای ایران که در ناحیه خشک و کمآب جغرافیایی و اقلیمی قرار گرفته و برای چند سال پیاپی با بحران کاهش بارندگی مواجه شده است، یافتهها و نتایج این مقاله میتواند قابل تامل باشد.
با این حال مساله کمآبی، افزایش دما و تاثیرات اقتصادی آن بر ایران چندان مورد توجه محققان در ایران قرار نگرفته است. ملیسا دل، متولد۱۹۸۳ در حال حاضر استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد است. علایق تحقیقاتی او حوزههای اقتصاد توسعه، اقتصاد سیاسی و تاریخ اقتصاد را شامل میشود. در سال۲۰۱۴، صندوق بین المللی پول، دل را در میان ۲۵اقتصاددان جوان باهوش قرار داد. در سال۲۰۱۸، جایزه تحقیقاتی الین بنت را دریافت کرد. اکونومیست همچنین او را یکی از «هشت اقتصاددان جوان برتر دهه» معرفی کرده است. او در سال۲۰۲۰ مدال جان بیتس کلارک را دریافت کرد.