ساختار قدرت در عصر رهبری شی
اگر اصلاحات بهسرعت انجام شود و تحت سیستم رهبری یکپارچه تاثیرات مثبتی ایجاد کند، مشروعیت حکومت احتمالا تقویت خواهد شد. با این حال، بهتر است خیلی خوشبین نباشیم؛ چرا که هزینههایی که در طول فرآیند دشوار بازاریسازی موردنیاز است و همچنین هزینههای لازم برای سرکوب آزادی بیان اقلیتهای قومی و شهروندان همچنان افزایش خواهد یافت. دیگر اینکه با توجه به نگرش دیپلماتیک ستیزهجویانه اخیر چین، نمیتوان این احتمال را رد کرد که رهبری رژیم شی به اندازهای افول داشته که توانایی قضاوت منطقی در سطح ملی را تضعیف کرده است. لازم است استراتژی چندجانبهای ایجاد شود؛ استراتژیای که به دنبال ایجاد چارچوبی از همکاری تلفیقی در آن واحد بوده و هدف آن جلوگیری از رفتار بیملاحظه چین و نیز حمایت از اصلاحات اقتصادی این کشور و تقویت حکومت باشد.
در این باره تاکنون دو سوال توجه محققان را به خود جلب کرده است: آیا حکومت تکحزبی حزب کمونیست چین (CPC) در آینده نیز ادامه خواهد داشت؟ حزب کمونیست چین که پایان جنگ سرد، گسترش جهانی شدن و سایر تغییرات در صحنه سیاسی بینالمللی را پشت سر گذاشته است، از چه منابعی برای نیروی حیاتی خود استفاده میکند؟
این سوالات تاکنون از دومنظر مورد بحث قرار گرفته است. یکی از این مناظر، مشروعیت سلطه حزب است. طبق آنچه ماکس وبر آن را «اقتدار عقلانی- قانونی» مینامد، حکومت تکحزبی که چنین اختیاری ندارد، باید به ایدئولوژی، هنجارها، کاریزمای رهبر و دستاوردهای حزب تکیه کرده و کنترل خود را توجیه کند. با تغییر جهت به اقتصاد بازار که باعث از بین رفتن ماهیت ایدئولوژی سوسیالیستی شد، این حزب که تاکنون به دنبال سوقدادن ملت به سمت اجتماع بود، شروع به مطرحکردن میهنپرستی در فضای عمومی کرده است. سیاستهای اصلاح اقتصاد و باز کردن فضای کسبوکار، برای تبدیلشدن به دومین اقتصاد بزرگ جهان در همین راستا مطرح شده است. با اینحال چین بهعنوان یک کشور شبهاستعماری و برخوردار از جایگاه در جامعه بینالمللی سعی کرده است همزمان با کسب عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان به محدودیتهای آزادی و دموکراسی برای دستیابی به ثبات سیاسی پایبند باشد و این موضوع را ضرورتی انکارناپذیر برای رشد اقتصادی دانسته است.
دیدگاه دیگری بهموازات این وضعیت درباره چین وجود دارد که به تکنیک حاکمیت و حزب کمونیست مربوط است. بهعنوان مثال، اندرو ناتان به این نتیجه رسید که سیستم اقتدارگرای چین با افزایش انعطافپذیری از طریق نهادینهسازی، به ثبات رسیده است (ناتان، ۲۰۰۳). دولت شیجین پینگ از بدو تاسیس برای تقویت توجیه حکومت تکحزبی، هدف تقویت و غنیسازی قدرت چین را دنبال کرده است. همزمان سرمایهگذاری لجامگسیخته دولتهای استانی، اقتصاد چین را در معرض خطر جدی بدهیهای بیش از حد قرار داده است و عدمتعادل ثروت از تغییر جهت اقتصاد به سمت رشد مبتنی بر مصرف جلوگیری میکند. در حالی که رویکردی متعادل باید از آشفتگی مالی جلوگیری میکرد، دولت شی بیتوجه به این وضعیت تلاش دارد ساختار اقتصادی بانشاط ایجاد کند. شی برای دستیابی به این هدف بر بازاری شدن بیشتر تاکید کرده و درصدد جبران نابرابری و از بین بردن فساد است. این رویکرد به معنای حذف دولت از دخالت در فعالیتهای اقتصادی و واگذاری امور به بازار است.
دولت شی از زمان آغاز به کار خود، متعهد به اتخاذ اقداماتی در این جهت بوده است. حذف اختیارات دولتهای مرکزی و منطقهای بر مجوزها و تاییدیهها و تفویض آن به بخش خصوصی یکی از اقدامات خاصی است که دولت شی انجام داده است تا به بهبود فضای کسبوکار و تحریک بخش خصوصی منجر شود. طبیعتا در کنار این مهم، رفع نابرابری یکی دیگر از ستونهای سیاست شی است. در سالهای گذشته، کمیسیون توسعه و اصلاحات ملی، وزارت مالیه و وزارت منابع انسانی و تامین اجتماعی سندی تحت عنوان تعمیق اصلاحات سیستمی نظام توزیع درآمد را منتشر کردهاند. شی از زمان در دست گرفتن زمام حکومت، از بین بردن فساد را مهمترین سیاست دولت خود دانسته و برای بهبود فضای کسبوکار و ایجاد روابط نزدیک دولت با تودهها هشتمحور را در دستور کار قرار داده است. همزمان دولت شی جین پینگ بر «چین قوی» چه در داخل و چه در خارج تاکید و به ایجاد ابتکارات برای تقویت ارتش، تامین امنیت سرزمینهای هوایی، زمینی و دریایی و پرداختن روزافزون به نفوذ بینالمللی توجه کرده است.
ایجاد ارتش قوی: شیجین پینگ از زمان دستیابی به پستهای دبیر کل و رئیس کمیسیون نظامی مرکزی، هر منطقه نظامی را بازرسی کرده و در هر فرصتی، بر ایجاد «ارتش قوی» و «ارتشی که بتواند در جنگها پیروز شود» تاکید کرده است.
تامین امنیت سرزمینی از طریق ابزارهای زور: چین در حالی که به ایجاد نیروی نظامی قوی ادامه میدهد، موضع سازشناپذیری در قبال دفاع و گسترش حقوق و منافع خود در هوا و دریا اتخاذ کرده است. شیجین پینگ در مناسبتهای مختلف بر نیاز به تبدیل چین بهعنوان قدرت دریایی قوی تاکید کرده و گفته است که این بخش مهمی از برند خاص دولت سوسیالیستی چین است. شی گفته است که چین با حفظ صلح، منافع برحق خود را رها نخواهد کرد و نمیتواند منافع اصلی خود را قربانی کند.
روابط پرتنش دیپلماتیک: روابط چین با ژاپن و کشورهای جنوبشرقی آسیا که با آنها مسائل ارضی دارد و روابط با ایالاتمتحده از زمان آغاز به کار دولت شی جین پینگ بدتر شده است.
تشویق ناسیونالیسم: «رویای چین» شعار مهمی است که شیجین پینگ از آن استفاده کرد و تا امروز نیز در حال گسترش است. شی پس از بازدید از نمایشگاهی با عنوان «راهی به سوی تجدید» گفت: «امروزه همه در مورد «رویای چین» صحبت میکنند. تحقق نوسازی بزرگ ملت چین، بزرگترین آرزوی ملت چین در تاریخ مدرن است.
جنگ قدرت: اولین قدم در جنگ قدرت، حذف عناصر مخالف رهبری است. هر زمان که دولت تغییر میکند، جنگ قدرت یک اتفاق عادی است. براساس گزارشها، زمانی که شی رهبری را به دست گرفت، جنگ قدرت شدیدی درگرفت و این وضعیت هنوز هم ادامه دارد.
اعمال کنترل شدید بر استانها:حزب علاوه بر دفاع ملی، دیپلماسی و امنیت ملی، قوانین و مدیریت بازار یکپارچه سراسری را تحت نظارت دولت مرکزی قرار داده است. دولت مرکزی و استانی هردو در برخی از جنبههای امنیت اجتماعی و ساخت و نگهداری پروژههای مهم منطقهای اختیارات مشترک خواهند داشت. نتیجه این واقعیت، فضای یکپارچه و سراسری زیر نظر دولت مرکزی خواهد بود که نشانه فشار بیشتر شی به اقتصاد برای تحقق اهداف دولت مرکزی است.
اصلاحات سیاسی محدود : در بخش اصلاحات سیاسی، شی تاکنون ایده خاصی ارائه نکرده است. چه حاکمیت قانون باشد و چه افشای اطلاعات و شفافیت، تمام اقدامات او تاکنون در جهت ریشهکنی فساد بوده؛ هرچند فاقد چشماندازی برای دربرگرفتن دیدگاهها یا هویتهای مختلف بوده است. در واقع روند سرکوب آزادی اندیشه و بیان به نام ثبات به هر قیمتی وجود دارد.
اصلاحات برای سیاست صادقانه:این تصمیم تا حدودی به اصلاح نظام سیاسی اشاره میکند و میگوید که اصلاحات بهمنظور «وحدت ارگانیک حمایت از رهبری حزب، مردم حاکم بر کشور و اداره کشور بر اساس حاکمیت قانون» لازم است. ظاهرا دولت شی قدرت را متمرکز کرده است تا چین را ثروتمند و قوی کند. بااینحال شی باید بتواند تضمینی اساسی برای غلبه بر نیروهای مقاوم در برابر اصلاح کشور و خطرات نهفته در ساختار مالی بهویژه مخارج سنگین تامین اجتماعی که با افزایش سن جمعیت رشد میکند ارائه کند. شی میداند نابرابری در توزیع درآمد و فساد و سوءاستفاده از قدرت مشکلاتی هستند که نمیتوان یکشبه آنها را برطرف کرد.