لزوم واقعنگری در روابط با پکن
چنین موضوعاتی، این ادراک را به وجود آورده که چینیها انگیزه زیادی برای گسترش و عمقبخشیدن به تعاملات با تهران ندارند یا موانع موجود، آنها را از توسعه روابط بازمیدارد. این ادراک در حال حاضر بهویژه پس از سفر شیجین پینگ، رئیسجمهور چین، به عربستان تقویت شده است. همین امر، این پرسش را که چه روندی در سیاست چین در قبال تهران در سال جدید میلادی قابل انتظار است، به پرسشی مهم تبدیل میکند. به بیان دیگر، آیا انتظاراتی که جمهوری اسلامی ایران از روابط با چین متصور است، در سال جدید قابل تحقق است؟ بهمنظور پاسخگویی به این پرسش باید بیش از همه به محورهایی پرداخت که محرک و برانگیزنده تهران در پیگیری سیاست بسط روابط با چین بودهاند. اینکه چین چگونه به آنها نگاه میکند، میتواند تا حد زیادی گویای روابط دو کشور در آینده کوتاهمدت و بلندمدت باشد.
پیش از هر چیز، گسترش دامنه روابط اقتصادی از جمله اموری است که طی چند دهه گذشته از سوی تهران و پکن دنبال شده است. موضوعاتی چون انرژی، تجارت و در سالهای اخیر همکاری در قالب ابتکار کمربند و راه، محورهای تعاملات اقتصادی طرفین بودهاند. ذکر این نکته نیز ضروری است که در همین دوره، فشارهای غرب سبب شده است تا چین از جایگاه برجستهتری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخوردار باشد. با این حال، اگرچه اقتصاد همچنان در اولویت سیاست خارجی پکن قرار دارد؛ اما این فشارها به دلیل ایجاد موانع برای شرکتهای چینی و همچنین ایجاد نااطمینانی نسبت به آینده، محدودیتهای جدی را بر سر راه گسترش تعاملات اقتصادی، آنگونه که طرفین انتظار داشتهاند، ایجاد کرده است.
نتیجه این امر، این است که تا زمانی که چنین موانعی وجود داشته باشد، نمیتوان انتظار شکلگیری «رابطه اقتصادی استراتژیک» میان دوطرف را داشت. در این میان، فقدان چنین محدودیتهایی، به گسترش روابط اقتصادی چین با دیگر کنشگران منطقه منجر شده است. بهعنوان نمونه، کشورهای عضو شورای همکاری اقتصادی خلیجفارس در جهت شکلدادن به چنین رابطهای حرکت میکنند. در عین حال، حتی در صورتی که تاحدی از این موانع کاسته شود، مساله امکان بازگشت آنها سبب میشود در سال جدید نیز نتوان انتظاری فراتر از رابطه اقتصادی مبتنی بر دادوستد را داشت؛ شیوهای که در حال حاضر وجود دارد.
در موضوع برجام، اگرچه همواره این انتظار از طرف جمهوری اسلامی وجود داشته که پکن توان حمایت از تهران را دارد؛ اما موضوعی که چین تاکنون آن را ثابت کرده، عملگرایی به این معناست که از یکسو، نمیخواهد این موضوع به مساله ایجادکننده منازعه تبدیل شود و از سوی دیگر، به دنبال بهرهبرداری از فرصتهای برآمده از این شرایط بوده است. پرونده هستهای ایران، تاکنون نتوانسته است چین و آمریکا را رودرروی هم قرار دهد و انتظار نمیرود در سال جدید نیز چنین شود. تقاضا از جمهوری اسلامی ایران در بیانیه مشترک پس از دیدار از مقامات عربستان، مبنی بر همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گواه این موضوع است. اگر از مقامات چینی پرسیده شود دلیل چنین مواضعی چیست احتمالا در پاسخ میگویند که برای جلوگیری از وقوع جنگ و بیثباتی بوده؛ پاسخی که در خصوص رأی این کشور برای ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت در سال ۲۰۰۶ نیز خواهند داد.
موضوع دیگری که حداقل در میان بخشی از تصمیمگیران جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، شکلدهی به ائتلاف استراتژیک با چین و روسیه بهویژه در برابر غرب با محوریت آمریکاست که چنین امری در حال حاضر در نگاه رهبران چین وجود ندارد. از یک طرف، با وجود تشدید تنشها میان چین و آمریکا، مدیریت رقابت از سوی پکن امری منطقی است تا از ورود زودهنگام به درگیری با آمریکا ممانعت شود؛ چراکه میتواند استمرار رشد چین را متوقف سازد. در عین حال، باید در خصوص وضعیت موجود میان چین و روسیه ارزیابی دقیقتری به عمل آورد. این دو کشور در عین همکاری، اختلافنظرها و رقابتهایی نیز با یکدیگر دارند. یکی از پیامدهای این امر این است که تهران باید حتی در صورت موافقت نهایی برای عضویت دائمی در سازمان همکاری شانگهای نیز انتظارات زیادی از آن نداشته باشد.
بخشی از این امر به وجود رقابت میان مسکو و پکن در قالب این سازمان مربوط میشود؛ چراکه حداقل از سال ۲۰۱۴ روسیه بیشتر به دنبال تقویت بعد امنیتی این سازمان بوده و در مقابل، چین با آن مخالف بوده و خواهان ارتقای بعد اقتصادی آن است. این امر در عمل به مخالفتهای روسیه با برخی پیشنهادهای اقتصادی چین در قالب سازمان نیز انجامیده است. البته این امر به معنای رد همکاری به شیوههای دیگر همچون برگزاری مانور نظامی نیست. اما در هر مدل همکاری باید انگیزههای چین بهدقت مورد ارزیابی قرار گیرد.
موضوع چهارم، این است که برخلاف برخی انتظارات، چین، در منطقه خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران را بر دیگر کنشگران رقیب ترجیح نخواهد داد. برخی ادعاها در بیانیههای دیدار شیجین پینگ با کشورهای عربی مهر تاییدی بر این ادعاست. پکن، کشورهای عربی را تامینکننده قابل اتکای انرژی برای خود میداند و طرفین بهطور جدی بر گسترش روابط اقتصادی راهبردی از جمله در قالب کمربند و راه و ابتکارهای توسعهای ملی این کشورها تاکید میکنند. مزایای تعامل با این کشورها به گونهای است که سبب شده چینیها به روایتسازی کشورهای عربی در مورد ثبات در منطقه تن دهند؛ تقاضا از ایران برای احترام به اصول حسن همجواری و عدممداخله در امور داخلی دولتها در بیانیه مشترک چین-عربستان، این امر را به نمایش میگذارد.
با عطف به نکات ذکرشده، نمیتوان نسبت به تغییر جدی روابط تهران و چین در سال ۲۰۲۳، خوشبین بود. هرچند هر زمان محدودیتهایی که در بالا به برخی از آنها اشاره شد، کاسته شود میتوان انتظار ارتقای نسبی روابط را داشت. در این خصوص، برجستهترین مثال، سفر رئیسجمهور چین به تهران پس از امضای برجام است که انتظارها را نسبت به افزایش تعاملات تجاری و البته کاهش تعاملات پس از خروج دولت ترامپ از برجام افزایش داد.