الزام بازیابی تصمیمات سیاستگذاران
مشکلات سالهای اخیر بازار سرمایه باعث شد تحولات اقتصاد کلان را بیشتر مورد توجه قرار دهیم و با توجه به آن، انتظار همگن شدن بازار با این مولفه را داشته باشیم. انتظار میرود بازارسرمایه، روند آرام همراه با استراحتهای منطقی داشته باشد؛ نه روند صعود با شیب تند؛ چون به نفع بازار و سهامدار نیست. با توجه به شیب تند رشد بازار طی دوماه اخیر، هشدار اصلاح و انتظار برای استراحت بازار و برخی نمادها برای تحلیلگران روشن شده بود؛ اما به هر دلیلی، سیاستگذار بازار موافق این اصلاح نبود، چراکه هر روند تند رشد میتواند در پس خود روند تند افت را هم داشته باشد. به همین دلیل این موضوع باعث نگرانی برخی تحلیلگران شده بود. متاسفانه همین اتفاق هم افتاد. گویا متولیان بالاخره در جهت تعادل بازار تصمیم به اصلاح گرفتند، اما با این شیب تند این اصلاح را به ریزش تبدیل کردند.
مدیران باید بدانند که اصلاح بازار با ریزش متفاوت است؛ اصلاح میتواند به نفع بازار و سهامدار باشد، اما ریزش برعکس عمل میکند. منفی پنجها، برای همه نمادها، چه نمادهایی که رشد کردهاند و چه نمادهایی که رشد نکردهاند، تر و خشک را با هم میسوزاند و طبق معمول ضربهاش به سهامداران وارد میشود. بهشخصه معتقدم شاخص کل تا زمانی که محاسباتی یا به نوعی دستکاری شده باشد نمیتواند معیار ارزیابی بازار و پرتفوی سهامداران باشد. شاخص بازار زمانی قابل تحلیل است که براساس عرضه و تقاضا تعیین شود. همچنین از نظر نشان دادن عملکرد بازار، بیشتر به شاخص هموزن میتوان تکیه کرد تا شاخص کل. هیچ دلیل بنیادی، چه از نظر گزارشهای شرکتها، چه از نظر مولفههای اقتصادی، چه از نظر وضعیت گروه و صنعت و چه از نظر بازده مورد انتظار براساس بررسی این متغیرها برای ریزش بازار وجود ندارد.
از سوی دیگر صحبتهای مجید عشقی (مبنی بر حمایت از بازار بهعنوان بهترین مکان برای جذب نقدینگی؛ هدایت منابع بازار به سمت تولیدیها در جهت بهبود سودآوری بنگاهها و بهبود بازار؛ لزوم عمل کردن بازارگردان، صندوق تثبیت و توسعه به تعهداتشان طبق مقررات مشخصشده و تمرکز صحبت ایشان بر عرضه اولیههای هفتگی بهمنظور تامین مالی شرکتها؛ صحبت از استراتژی دولت در راستای توسعه بازارسرمایه با تامین مالی تمام طرحها، چه بخش خصوصی، چه دولتی و چه شرکتهای خارج از بورس و چه در بورس و فرابورس و...) به شرط تحقق و عملیاتی شدن، انتظار ریزش یا افت بیدلیل بازار را از دید تحلیلگران مبهم میکند.
همچنین مباحثی همچون الزام صندوقهای درآمد ثابت به رعایت سقف ۱۰درصد پرتفوی سهامی بهجای ۱۵درصد و کاهش ضریب تضمین اعتباری کارگزاریها از ۶۰درصد به ۵۰درصد را میتوان زیرساختهایی در جهت مدیریت هیجان و ابزارهای کنترلی چشماندازهای آتی بازار دانست. همچنین الزام شرکتهای بورسی به کاهش زمان پرداخت سود نقدی از هشتماه به چهارماه به نفع سهامداران و تصویب طرح مالیات بر عایدی سرمایه را میتوان زیرساختهایی در جهت حفظ تداوم روند مثبت بازار دانست. بنابراین تمام این نشانهها میتواند الزامی برای مدیران و سیاستگذاران و بازارسازان در جهت کنترل و حفظ روند مثبت بازار باشد.
با توجه به عدمتصمیمات درست در راستای مدیریت صحیح اقتصاد کشور، اثرات منفی آن همچنان گریبانگیر بازارسرمایه و شرکتهای فعال در آن بهخصوص تولیدیها هست و خواهد بود؛ در نتیجه این اثرات موجب مشکلاتی در سرمایه در گردش تولیدیها بهخصوص کالاهای اساسی شده که میتواند نشاندهنده بحران در آینده باشد. این بحران در شرکتها و تورم انتظاری در سطح جامعه به مراتب باعث افزایش ریسکهای شرکتها میشود. بنابراین امیدوارم صحبتهای رئیس سازمان بورس در جهت کمک به بخش تولید، به قوانین مصوب عملیاتی تبدیل شود، نه اینکه در حد حرف باقی بماند. ضمن اینکه این مدیران متوجه شدهاند تنها و بهترین راه کمک به اقتصاد کشور، حمایت از بازار و شرکتهای تولیدی فعال در بازار است.
همچنین دو مولفهای که این روزها باید مورد توجه قرار گیرد، نرخ تورم و نرخ ارز است که روند هر دو مولفه در P/ E شرکتها و گزارشها محقق خواهد شد. به همین دلیل با دید بنیادی، انتظار گزارشهای متفاوت و رضایتبخشی نسبت به دوره مشابه سال گذشته برای شرکتها وجود دارد و این هم دلیل مثبت بنیادی دیگری برای بازار سرمایه است. بازارسرمایه همچنان ظرفیت ورود پول زیاد را دارد. به عبارتی استارت بازار هنوز نخورده است یا پولهایی همچنان منتظر ورود هستند، اما شرط ورود این حجم پول به بازار، اعتمادسازی و حمایت از بازار است؛ وگرنه سرمایهگذار بدون تعصب به هیچ بازاری، با توجه به ریسک و ریوارد، بازار خود را انتخاب کرده و پول خود را وارد آن خواهد کرد و از بازارسرمایه گریزان خواهد بود.
همچنین ورود نقدینگی بیشتر به بازارسرمایه به شرکتهای تولیدی و اقتصاد کشور کمک خواهد کرد؛ اما امان از پولهایی که در این شرایط، بدون تحلیل وارد بازار شوند؛ شروع نگرانی اینجاست. از اینجای بازار، با در نظر گرفتن ریسک و بازده، فضای تحلیلی تخصصیتر میشود و توجه به نمادهای سودساز و کمریسک و نمادهای بنیادی، امنتر خواهد بود. با بالا رفتن قیمتها و با توجه به دلار و تورم، سودها هم بالا میرود. همچنین شرکتهایی هستند که در کنار تمام مولفههای اقتصادی که عنوان شد، علاوه بر رشد نرخ فروش، حجم فروش بالایی دارند که انتخاب آنها ریسک پرتفوی را کاهش خواهد داد که لازمه انتخاب آنها، تحلیل بنیادی است.
بنابراین در فضای این روزها معتقدم دیگر نباید از واژه جاماندگی بازار استفاده کرد. باید توجه کرد که در روند بازار، اصلاحات منطقی و بهموقع نمادها و بازار، بدون دستکاری یا دستوری بودن، موثر و لازم است و به تعادل کمک میکند. همچنین رشد نرخ ارز میتواند در آینده، رشد نرخ دلار نیما و دلار متشکل را نیز با خود به همراه داشته باشد و توجه به قیمتهای جهانی و کامودیتیها و تحلیل دقیق آنها مبنی بر زمان رشد یا افت، بر تحلیل درست شرکتها موثر است. بنابراین به بازار باید عمیقتر نگاه کرد.