فرصتی برای رانتجویی
اما آیا واقعا این چنین است؟ آیا میتوان نقدینگی را هدایت کرد؟ آیا هدایت نقدینگی به معنای واقعی کلمه عملیاتی است؟ آیا در کتابهای مرجع اقتصاد کلان، مفهوم هدایت نقدینگی وجود دارد؟ زمانی که در دانشگاه در رشته اقتصاد تحصیل میکردم در تمامی سطوح تحصیلی (از کارشناسی تا دکترا) در هیچ کتابی این واژه را ندیده و از هیچ استاد اقتصاد کلانی هم این واژه را نشنیده بودم. بنابراین این عبارت از اصطلاحات جدیدی است که بهتازگی باب شده است. در هر صورت فارغ از ابداع این اصطلاح، آیا امکان هدایت نقدینگی وجود دارد؟ ابتدا باید به این موضوع اشاره کنم که اگرچه عبارت هدایت نقدینگی اخیرا باب شده؛ اما در عمل از گذشتههای دور، در سطح تصمیمگیری، این موضوع رخ داده است. عمده نقدینگی در اختیار بانکها قرار دارد و سیاستهای کلان اعتباری بانکها را شورای پول و اعتبار تعیین میکند. این شورا از دو طریق اعمال سیاست میکند؛ ابتدا از طریق تعیین نرخ بهره و دوم از طریق سهمیهبندی اعتبارات بانکها در بخشهای مختلف اقتصادی. حتی برای بعضی از بخشها از جمله کشاورزی، از نرخهای ترجیحی استفاده شده است. اما آیا در عمل این مدل تصمیمگیری موفق بوده است.
در گذشته، نمونههای زیادی وجود دارد که متقاضی دریافت اعتبارات با سندسازی، رانت و... موفق به دریافت اعتبارات مثلا برای بخش کشاورزی شده، اما این منابع را در جاهای دیگر از قبیل خرید ارز، سکه و ساختمان مصرف کرده است. در بسیاری از بانکها، بخشی با عنوان نظارت بر مصرف وجود دارد و به این موضوع میپردازد که آیا تسهیلات ایجادشده در محل مشخصشده صرف شده است یا خیر. پس با توضیحات فوق، موضوع هدایت نقدینگی در گذشته نیز وجود داشته است؛ اما همانطور که در گذشته این موضوع به سرانجام نرسیده است، در آینده نیز به سرانجام نخواهد رسید. در ادامه در این خصوص توضیحات بیشتری ارائه میشود.
مدیریت اقتصاد کلان موضوع پیچیده و درهمتنیدهای است و بین متغیرها روابط متعددی وجود دارد و بهسادگی و به صورت دستوری، هیچ موضوعی در اقتصاد حل نمیشود. باید اقتصاد را به صورت پایهای فهمید و پایهای برنامهریزی و تصمیمگیری کرد. اگر بپذیریم که گزاره «نقدینگی در حال حاضر به سمت تولید نمیرود» درست است، میتوان این سوال را مطرح کرد که چرا اینچنین است؟ چرا واقعا نقدینگی به سمت تولید نمیرود؟ واقعیت این است که وضعیت تولید در بعضی از صنایع یا شرکتها به نحوی است که قابلیت رقابت با سایر شرکتها را ندارد و عملیات در این نوع صنایع یا شرکتها نهایتا به زیان منجر میشود. بنابراین توجیهی برای تزریق نقدینگی به این شرکتها وجود ندارد.
باید بپذیریم که صرف تزریق نقدینگی به این شرکتها هیچ مشکلی را حل نمیکند. شاید بهطور موقت در مقطعی مشکل را به صورت ظاهری حل کند؛ اما در صورتی که بهطور پایهای مشکلات حل نشود، تزریق نقدینگی مشکلی را حل نمیکند. نقدینگی باید به سمتی حرکت کند که آنجا بهصورت کارآ عمل کند. قسمتی از معنی کارآیی در سود نمایان میشود. بنابراین نقدینگی باید به سمت شرکتهایی برود که سودده باشند. البته باید مراقب بود که این شرکتها با رانت و اخذ امتیازات خاص به سوددهی نرسیده باشند. بنابراین شرکتهایی که مشکل دارند شاید کارآ نیستند، شاید قدرت رقابت ندارند، شاید بهتر است حذف شوند تا کمتر منابع را اتلاف کنند.
از زاویه دیگری به این مساله بپردازیم. مسوولیت بانکها، تخصیص منابع به شرکتها و صنایعی است که قابلیت برگشت منابع را داشته باشند تا بانکها بتوانند به تعهدات خود در قبال سپردهگذاران عمل کنند. تمامی تلاش مدیران بانکها این است که صنایع و شرکتها را شناسایی کنند تا اگر به آنها اعتبارات میدهند، این شرکتها بتوانند تسهیلات خود را برگردانند. فرض کنیم سیاستمداران با ابداع مفهوم هدایت نقدینگی، بانکها را به صورت کامل مجبور کنند منابع خود را به سمتی که آنها میگویند، هدایت کنند. مطمئنا انتهای این مسیر، تاریک و ناامیدکننده خواهد بود.
نگارنده، این موضوع را درک میکند که در فضای تورمی حال حاضر، دریافت تسهیلات از بانکها به نوعی رانت حساب میشود و معتقد است باید فضا به سمتی برود که امکان استفاده از تسهیلات برای همگان وجود داشته باشد. اما اعمال سیاستگذاری به صورت دستوری، جواب نمیدهد؛ کما اینکه در گذشته نیز تجربیات متعددی از این دست داریم. باید مسائل به صورت ریشهای حل شود. در گام اول باید تورم کنترل شود و برای مهار تورم، دنبال ابداع واژهها و مفاهیم جدید نباشیم. همان روشها و سیاستگذاریهای مرسوم اقتصاد کلان را به کار ببریم تا بتوانیم تورم را کاهش دهیم. بقیه موارد خودش درست میشود.