نظارت جمعی روی مصرف گاز

سوال بنیادین این است که «شرکت‌ها در این میان باید خود را برای چه شرایطی آماده کنند؟»این سوالی است که در این گزارش به آن پرداخته‌‌‌ایم، ولی به نظر می‌‌‌رسد ناترازی گاز در سال‌جاری شاید وخیم‌‌‌تر از سال گذشته باشد، اما همه چیز را روزهای رویا‌رویی با سرمای هوا تعیین خواهد کرد، انتظار نداشتیم در اوایل آبان ماه محدودیت در عرضه گاز کلید بخورد که صنایع پتروشیمی از این حیث متضرر شده‌‌‌اند، نگرانی خاصی که باید به سایر شرکت‌ها نیز تعمیم داده شود، در واقع این نگرانی یک نگرانیِ عمومیِ شرکتی است.

از آنجا که آمارها نشان می‌دهد مصرف گاز در میان دهک‌های درآمدی جامعه بسیار نامتوازن است، لازم است که سیاست‌های کنترلی متناسبی برای بهینه‌سازی مصرف به کار گرفت که یکی از کم‌هزینه‌ترین آنها گسترش فرهنگ نظارت جمعی خواهد بود. ناترازی در تولید و مصرف گاز در حال حاضر به یکی از اصلی‌ترین مسائل اقتصادی کشور تبدیل شده است. رشد فزاینده مصرف به گونه‌ای است که به هر میزان سرمایه‌گذاری در تولید فائق می‌آید و فاصله ناترازی را سال به سال بیشتر می‌کند. نهادهای متولی تولید و بهینه‌سازی مصرف تاکنون سیاست‌های کاربردی متنوعی مانند تعرفه پلکانی اعمال کرده‌اند ولی با توجه به نرخ فزاینده مصرف به نظر می‌رسد که نیازمند مقررات بیشتری در این زمینه هستیم.

Untitled-1 copy

مساله اولی که باید به آن پاسخ داده شود این است که مصرف انرژی و به طور اخص گاز ایرانی‌ها چگونه است؟ و در یک محور مختصات جهانی در کجا قرار می‌گیرند؟ در بخش خانگی و صنعتی پر‌مصرف محسوب می‌شوند یا کم‌مصرف؟ آیا اصلا مصرف بالای انرژی به معنای هدر دادن آن است؟ برای پاسخ به این سوالات باید به برخی آمارها اشاره شود. سرانه مصرف گاز در بخش خانگی کشور با 717 مترمکعب در سال، بیش از 5 برابر متوسط اروپا و بیش از دو برابر کشورهای توسعه‌یافته اروپایی بوده و تقریبا معادل کشورهای سردسیری چون روسیه و کانادا وکشور مرفهی همچون آمریکاست.

اما ذکر این نکته ضروری است که مقایسه و بررسی سرانه گاز به تنهایی در بخش خانگی همراه با خطا خواهد بود، چراکه سبد مصرف انرژی در بخش خانگی کشورهای مختلف متفاوت است. به عنوان نمونه در کشوری مثل سوئد برای گرمایش و سوخت خانگی از چهار نوع انرژی مختلف استفاده می‌کنند. از همین رو لازم است به آمارهایی رجوع کرد که مجموع انرژی مصرف شده خانوارها را محاسبه کرد. در این صورت طبق محاسبات جهانی مصرف انرژی در ایران اتفاقا نسبت به بسیاری از کشورها پایین است. اگر بر اساس سرانه مصرف کل انرژی حساب کنیم، در سال 2023 ایران جزو 15 کشور اول مصرف‌کننده هم نیست و در این شاخص در جایگاهی پایین‌تر از اکثر کشورهای نفت‌خیز قرار گرفته است.  این در حالی است که ایران در  حال حاضر دررتبه 23 جهان است.

با این حال سرانه مصرف انرژی نیز نمی‌تواند توصیف دقیقی از وضعیت را ارائه کند. این امر به شکلی مانند مصرف میزان کالری اشخاص است که باید متناسب با میزان تولید انرژی و فعالیت‌های روزانه آنها باشد. به همین ترتیب مشخص نیست چقدر از این مصرف انرژی‌ برای تولید کالاهایی با ارزش افزوده بالاتر صورت گرفته و چقدر برای گرمایش و چقدر از آن هدر رفته است؟ سرانه بالای مصرف انرژی در بسیاری از کشورهای پیشرفته به دلیل تولید بالای صنعتی آنهاست.

به منظور درنظرگرفتن تولید در مصرف انرژی در دنیا از شاخصی با عنوان «شدت مصرف انرژی» استفاده می‌شود. شدت انرژی، شاخصی برای تعیین کارآیی انرژی در سطح اقتصاد ملی هر کشور است که از تقسیم مصرف نهایی انرژی (یا عرضه اولیه انرژی ) بر تولید ناخالص داخلی محاسبه می‌شود و نشان می‌دهد برای تولید معینی از کالا‌ها و خدمات ( برحسب واحد پول) چه مقدار انرژی مصرف شده است. ایران از نظر این شاخص وضعیت مطلوبی نداشته و جزو کشور‌های با شدت انرژی بسیار بالا محسوب می‌شود. شدت مصرف نهایی انرژی در کشور حتی در مقایسه با کشورهای نفت‌خیز و خاورمیانه بیشتر است. درواقع بهبود تکنولوژی و ملاحظات زیست محیطی در بسیاری از کشور‌های جهان منجر به کاهش شدت انرژی شده است. این در حالی است که روند شدت انرژی در ایران برخلاف جهان در سال‌های اخیر افزایشی بوده است. ایران بیش از 2.5برابر میانگین مصرف جهانی انرژی مصرف می‌کند. شاخص شدت مصرف انرژی ایران 0.63درصد است و بعد از ایران، روسیه و عربستان سعودی به‌‌‌ترتیب با شاخص شدت انرژی 0.53 و 0.51درصد بالاترین مقدار شاخص شدت انرژی را به خود اختصاص داده‌‌‌اند.

در اینجا لازم است متذکر شویم که شاخص «شدت مصرف انرژی» هم با اینکه میزان مصرف و هدررفت انرژی ‌برای تولید کالا را به طور کل نشان می‌دهد اما باز بر اساس آن نمی‌توان به طور دقیق فهمید که این امر بیشتر به دلیل عدم‌بهره‌وری انرژی در بخش تولید رخ داده یا مصرف مسرفانه در بخش خانگی و تجاری. برای روشن کردن این موضوع لازم است مصرف انرژی بخش خانگی را به طور جداگانه با دیگر کشورها مورد مقایسه قرار داد به این صورت که به ازای هرمترمربع منازل مسکونی و تجاری چقدر انرژی سوزانده می‌شود.

Untitled-2 copy

مصرف انرژی خانگی بر اساس مترمربع

مقایسه‌‌‌ بین مصرف انرژی در بخش خانگی ایران با تعدادی از کشورهای پیشرفته جهان نشان می‌دهد میزان مصرف انرژی خانگی در ایران به مراتب از این کشورها بیشتر است. بر اساس مطالعه‌ای که در سال ۱۳۹۷ مبتنی بر اطلاعات مصرف انرژی در سال ۱۳۹۵ انجام شد، میزان مصرف انرژی شامل برق، گاز طبیعی، گاز مایع، نفت گاز، نفت سفید و منابع تجدیدپذیر قابل احتراق در منازل مسکونی ایرانی‌‌‌ها معادل ۶۹۰ میلیارد کیلووات‌‌‌ساعت بوده که در صورت مبنا قرار دادن مساحت زیربنای مفید منازل مسکونی در ایران که در آن سال برابر با 2.4میلیارد مترمربع بوده است، میزان مصرف انرژی به ازای واحد سطح زیربنا در ایران ۲۸۵ کیلووات‌‌‌ساعت بر مترمربع برآورد شد.

با استفاده از این شاخص، می‌توان وضعیت مصرف انرژی در ساختمان‌‌‌های مسکونی در کشورهای مختلف را با یکدیگر مقایسه کرد که بر اساس آن مصرف انرژی به ازای هر مترمربع در منازل مسکونی ایران 2.36 برابر آمریکا، 1.85برابر انگلیس، 1.7 برابر فرانسه و 1.65 برابر آلمان است. مصرف انرژی ‌بر اساس مترمربع در ایران در حالی ۲۸۵ کیلووات ساعت محاسبه می‌شود که در کشورهای پیشرفته‌ای مانند ایتالیا، انگلستان، فرانسه، آلمان، چک، فنلاند، لهستان و آمریکا این رقم به ترتیب ۱۴۸، ۱۵۴، ۱۶۸، ۱۷۲، ۲۰۳، ۲۰۹، ۲۱۲ و ۱۲۱ کیلووات  ساعت بوده است. بنابراین می‌توان گفت خانوارهای ایرانی مصرف بالایی دارند که بسیاری معتقدند بخشی از این امر به خاطر نبود امکانات مادی برای بهبود استفاده از منابع انرژی از طریق عایق‌‌‌کاری ساختمان‌‌‌ها، خرید لوازم خانگی باکیفیت و با راندمان بالا و حتی نصب و استفاده از پنل‌‌‌های خورشیدی در منازل شخصی است. اما می‌توان گفت بخشی هم به دلیل وجود فرهنگ و الگوهای رفتاری نامناسب شکل گرفته است، مخصوصا در میان دهک‌های ثروتمند جامعه که بیشترین سهم مصرف خانگی را دارند.

میزان مصرف گاز کشور در سال 1400 حدود 241میلیارد مترمکعب و رشد مصرف در بخش خانگی در 20سال اخیر به صورت متوسط، سالانه5.8‌درصد بوده است. این موضوع باعث شده به دلیل تامین حداکثری گاز بخش خانگی، سایر بخش‌های مصرفی نیز دچار محدودیت تامین گاز طبیعی به عنوان سوخت یا خوراک شوند؛ به عنوان مثال بررسی آماری نشان می‌دهد که عدم‌تخصیص سوخت گاز به نیروگاه از سال 1398 تشدید یافته است و همچنین تا پیش از این سال اگرچه کمبود گاز ناشی از تغییرات مصرف خانگی صرفا با جایگزینی سوخت مایع در بخش نیروگاهی جبران می‌شد، اما از سال 1398 تامین گاز مورد نیاز صنایع عمده و صادرات نیز با محدودیت روبه‌رو شده است که اثرات نامطلوب اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و همچنین محیط‌زیستی فراوانی را برای کشور داشته است.

به عنوان نمونه طبق گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس در سال 1400 حدود 16میلیارد لیتر سوخت مایع جایگزین (گازوئیل و مازوت ) در نیروگاه‌های کشور سوزانده شد که بیش از 60‌درصد آن مربوط به چهار ماه سرد سال است. میزان انتشار آلاینده سوخت مایع به صورت متوسط 11 برابر و در برخی گازها مانند اکسید گوگرد بیش از 300 برابر سوخت گاز است. با توجه به مجاورت برخی نیروگاه‌ها با مناطق شهری، میزان آلایندگی آن غیرقابل چشم‌پوشی است.

در سال 1397، میزان تغییرات مصرف گاز در ماه‌های سرد و گرم سال به متوسط تولید گاز طبیعی، معادل 40‌درصد بوده است. بر اساس سند تراز تولید و مصرف گاز طبیعی در افق 1420، این عدد به 65‌درصد خواهد رسید. به عبارتی مطابق با پیش‌بینی‌‌‌های این سند و درصورت ادامه روند کنونی، حداکثر اختلاف مصرف ماهانه گاز بین ماه‌‌‌های گرم و سرد سال به 580 میلیون مترمکعب در روز خواهد رسید. بدیهی است تحت این شرایط، تامین گاز کشور با دشواری مواجه شده و امنیت انرژی با وابستگی به واردات گاز دچار مخاطره خواهد شد.

فاصله مصرف میان دهک‌ها

موضوع مهمی که نباید فراموش کرد این است که قشر ثروتمند جامعه به خاطر بی‌‌‌توجهی سیاستگذاران به فرهنگ‌‌‌سازی استفاده از انرژی و پایین بودن قیمت آن، انگیزه‌‌‌ای برای صرفه‌‌‌جویی ندارند و بیشترین سهم مصرف را به خود اختصاص داده‌اند. هاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف و رئیس اتحادیه انجمن‌های علمی انرژی ایران گفته بود که سهم مصرف انرژی دو دهک ثروتمند جامعه 49‌درصد است. به گفته او دهک دهم 17.5 برابر دهک اول در کشور انرژی مصرف می‌کند. همچنین طبق گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس در سال 1400، حدود 76‌درصد از تعداد مشترکان گاز در بخش خانگی، در گروه «کم‌‌‌مصرف» قرار گرفته که معادل 50‌درصد از کل گاز در بخش خانگی را مصرف کرده‌‌‌اند . این درحالی است که مشترکان پرمصرف سهم 4درصدی از تعداد کل مشترکان را دارند و حدود 12‌درصدگاز در بخش‌خانگی را مصرف کرده‌‌‌اند.

در این گزارش آمده است، گرچه سهم هزینه گاز از سبد انرژی خانوارها در دهک‌های مختلف درآمدی به واسطه پلکانی بودن تعرفه گاز در بخش‌خانگی، تا حدودی به یکدیگر نزدیک‌تر است، اما همچنان وضعیت توزیع یارانه عادلانه نیست و از کل یارانه تخصیص یافته گاز طبیعی به بخش خانگی، 14.4درصد آن مربوط به دهک دهم و5.4‌درصد آن مربوط به دهک اول است. به عبارتی خانوارهای دهک دهم 2.6 برابر دهک اول از یارانه گاز طبیعی بهره‌‌‌مند هستند. در مورد یارانه بنزین نیز، نسبت بهره‌‌‌مندی دهک دهم 19.7برابر دهک اول است. نتیجه اینکه برای چاره اندیشیدن برای بدمصرف‌ها باید بیش از هرچیزی راهی برای کاهش مصرف در دهک‌های بالای جامعه اندیشید.

عوامل ساختاری و فردی مصرف

مصرف در علوم انسانی بیش از هرچیزی به عنوان یک رفتار اجتماعی مفهوم‌پردازی می‌شود. اهمیت این موضوع در اینجا این است که مصرف و فرهنگ آن، آنچنان به میل و اختیار افراد نیست و اگر در یک جامعه بدمصرف زندگی می‌کنیم، نمی‌توان از افرادی که به انتخاب آزاد خود بهینه مصرف می‌کنند صحبتی به میان آورد. هرچند که باید به تاکید گفت همواره دو نوع نظریه در مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند؛ نظریه‌هایی که الگوهای رفتاری را ناشی از ساختاری تاریخی مقاوم تبیین می‌کنند و در سوی دیگر نظریه‌هایی که سهم بیشتری به کنش افراد در تغییر این الگوها قائل می‌شوند. اما تئوری‌های جدیدتری از سوی اشخاصی مانند جامعه‌شناس انگلیسی آنتونی گیدنز وجود دارد که بین ساختار و کنش افراد ارزشی برابر از نظر تاثیرگذاری قائل هستند. طبق این چارچوب مفهومی هیچ‌ وقت نباید مسوولیت فردی را از نظر دور داشت.

از همین رو باید گفت اصلاح برخی ساختارها نیازمند تلاش‌های فرابخشی و زمان‌بر هستند. به عنوان نمونه استفاده از وسایل گرمایشی پر‌مصرف یا مهندسی ساختمان‌ها از مواردی هستند که ساختارها به خانوارها تحمیل کرده و افراد در آن دخل و تصرفی ندارند. برای اصلاح این موارد نیاز است که نهادهای بوروکراتیکی شکل بگیرد که به صورت کلان نظارت خود را در تولید وسایل گرمایشی و ساختمان گسترش دهند. یا اینکه در ایران عمدتا در مصارف صنایع و خانگی تک انرژی هستیم. یا الگوهای رفتاری‌ای که تبدیل به ارزش‌هایی غالب در جامعه شده‌اند، مانند نحوه پوشش در منزل در فصول سرد یا مصرف نمایشی در اجتماع.

مورد اخیر تا جایی اهمیت یافته که برخی از جامعه‌شناسان در تعریف هویت، این گزاره را به کار می‌گیرند: «چه مصرف می‌کنی تا بگویم کی هستی؟ یا بدتر از آن چه چیزهایی دور می‌ریزی تا بگویم کی هستی؟» اینها به این معناست که افراد برای نشان دادن هویت خود در سلسله مراتب اجتماعی دست به مصرف نمایشی و اسراف می‌زنند که نشان دهند از چه طبقه‌ای هستند. مطمئنا مصرف انرژی هم جزو این مصرف نمایشی قرار می‌گیرد به طوری که می‌توان به اتاق‌های گرم بی‌شمار و بی‌استفاده و امثال آن اشاره کرد. البته همان‌طور که در ادامه می‌گوییم مصارف رفاهی بلااشکال است به شرط اینکه مصرف واقعی باشد و ارزش آن به طور کامل و واقعی پرداخت شده باشد.

نکته مهم این است که ساختارها و الگوهای رفتاری یادشده به دلیل اینکه می‌تواند برعکس مساله عایق ساختمان و امثالهم در دایره اختیار و کنش افراد قرار گیرد می‌تواند در حوزه مسوولیت‌های فردی تعریف شود و با سیاست‌های فرهنگ‌سازی تغییر کند؛ بخشی که اتفاقا کم‌هزینه‌تر از دیگر حوزه‌ها در رسیدن به هدف کاهش مصرف است. به بیان دیگر این حوزه تمام پروسه‌ای را در بر‌می‌گیرد که در نهایت به چرخاندن شیر گاز به سمت کم یا زیاد می‌رسد. در این وضعیت به طور عمومی با رفتارهایی چون بستن پنجره‌ها، پوشیدن لباس‌های گرم‌تر در منزل و مانند آن مواجه هستم.

راهکار قیمتی و غیرقیمتی

راهکارهای بهینه‌سازی مصرف گاز در بخش خانگی را می‌توان به دو دسته راهکارهای قیمتی و غیرقیمتی تقسیم‌‌بندی کرد. در بخش راهکارهای غیرقیمتی می‌توان به اصلاح الگوی مصرف و فرهنگ‌‌سازی، افزایش راندمان وسایل گرمایشی و نظارت بر ساخت‌وسازها اشاره کرد. در بخش قیمتی هم در اینجا تنها به تعرفه‌های پلکانی اشاره می‌شود. لازم است گفته شود اجرای مطلوب بسیاری از سیاست‌های قیمتی مبتنی بر پیاده‌سازی سیاست‌های غیرقیمتی است.

در حوزه راهکارهای قیمتی با توجه به واقعیت‌های مربوط به دهک‌های مصرفی، پیشنهاد کارشناسان این است که با ایجاد دو ساختار مختلف در تعرفه پلکانی برای مشترکان کم‌مصرف و پرمصرف، تعرفه مشترکان پرمصرف بر اساس الگویی متفاوت از مشترکان کم‌مصرف و با افزایش پلکانی تعیین شود. به همین منظور مشترکان پرمصرف باید الگوی افزایش پلکانی مجزایی حتی برای پله‌های اولیه برای آنها تعریف شود. این مساله باعث می‌شود تا علاوه بر اینکه مشترکان پرمصرف تمایل به سمت اصلاح الگو داشته باشند، عدالت در توزیع یارانه گاز طبیعی در بخش خانگی بین دهک‌های مختلف جامعه نیز بیشتر برقرار شود.

در بخش غیرقیمتی هم با توجه به موضوع بحث کنونی که تغییر در الگوی مصرف یا حوزه رفتاری‌ای که انتخاب و کنش شخصی در آنها قابل اجراست، به نوعی تغییر رفتار از طریق نظارت جمعی اشاره می‌شود. همان‌طور که واقعیت مصرف مسرفانه آب به خشکسالی (به مثابه یک زیان عمومی) منجر می‌شود و این گزاره بعد از سال‌ها فرهنگ‌سازی به حکمی غیرقابل تردید تبدیل شد، در حوزه گاز هم بیش از هرچیزی با یک زیان جمعی بسیار حساس‌تر مثل آلودگی هوا مواجه هستیم. هیچ شکی نیست که از جنبه زیستی، هوای سالم و اکسیژن بیشتر از آب و غذا ضرورت دارند و از آنجا که به هر دلیلی اکنون در وضعیتی قرار گرفته‌ایم که مصرف بیشتر به آلودگی بیشتر منجر شده، جامعه باید به عنوان ناظری حساس در حوزه اسراف گازی نقش ایفا کند. باید این پرسش را مطرح کرد که چرا باید آن چند‌درصد مصرف‌کننده بالا بدون توجه به حق دیگران به بخش عمومی (هوا) هجوم آورند. برای این منظور باید رویه‌ای متفاوت در سیاست دولت در حوزه اطلاع‌رسانی مازوت‌سوزی، مصرف گاز و آلودگی مشاهده کنیم.

Untitled-3 copy