شمشیر دولبه فروش استقراضی

یکی از مزایای مهم این ابزار، کمک به اصلاح قیمت‌هایی است که از ارزش ذاتی خود فاصله گرفته‌اند. فروشندگان استقراضی با پیش‌‌‌‌بینی کاهش قیمت، فشار فروش در بازار ایجاد کرده و به بازگشت قیمت‌‌‌ به سطوح حقیقی کمک می‌کنند.

فروش استقراضی به ارتقای کارآیی بازار نیز کمک می‌کند. در بازاری که امکان فروش در هر دو جهت صعودی و نزولی فراهم باشد، تعادل قیمتی با دقت بیشتری شکل گرفته و فرصت‌‌‌‌های سفته‌‌‌‌بازی محدود می‌شود. با این حال، فروش استقراضی همیشه به‌درستی نمی‌تواند به ماموریت خود عمل کند. بعضی مواقع این ابزار به جای آنکه باعث تسریع در فرآیند اصلاح قیمتی شود، به تاخیر در آن منجر می‌شود.

فروش استقراضی چگونه کار می‌کند؟

در مکانیزم فروش استقراضی، معامله‌گران با امید کاهش قیمت دارایی‌‌‌‌ها اقدام به معامله می‌کنند. در این فرآیند، معامله‌‌‌‌گر ابتدا سهامی را که انتظار کاهش قیمت آن را دارد، از کارگزاری یا نهادی واسط قرض می‌گیرد. این سهام بلافاصله در قیمت فعلی بازار به فروش گذاشته می‌شود. سپس زمانی که قیمت سهم مطابق پیش‌‌‌‌بینی وی کاهش یافت، معامله‌‌‌‌گر همان تعداد سهم را با قیمت پایین‌‌‌‌تر خریداری می‌کند. در نهایت سهم‌‌‌ خریداری‌شده به کارگزاری بازگردانده شده و تفاوت قیمت فروش اولیه و خرید نهایی به‌عنوان سود به معامله‌گر تعلق دارد. مثلا فردی سهام را در قیمت ۱۰۰دلار استقراض کرده و به فروش می‌رساند. سپس همان سهم را در قیمت ۸۰دلار خریداری کرده و ۲۰دلار به ازای هر سهم سود می‌کند.  فروش استقراضی اگرچه درظاهر مسیری برای سودآوری محض است، اما ریسک بالایی دارد. برخلاف خرید عادی سهام که در بدترین حالت، زیان معامله‌گر محدود به میزان سرمایه اولیه اوست، در فروش استقراضی به دلیل آنکه قیمت سهم می‌تواند نامحدود افزایش یابد، زیان‌‌‌ احتمالی نیز می‌تواند تا بی‌‌‌‌نهایت پیش رفته و به از دست رفتن کل دارایی‌ها منجر شود.

مانعی بر سر راه اصلاح قیمتی

در بازارهای مالی معامله‌‌‌‌گرانی که اقدام به فروش استقراضی می‌کنند، گاه هماهنگی کاملی با یکدیگر ندارند. زمانی که نقاط ورود بازیگران به معاملات فروش استقراضی پراکندگی زیادی دارد، پدیده‌ای به نام ریسک ناهماهنگی در بازار شکل می‌گیرد. این ناهماهنگی نشانه‌‌‌‌ای از آن است که یک دارایی بیش از ارزش ذاتی خود ارزش‌‌‌‌گذاری شده است. هرچه ناهماهنگی و در نتیجه پراکندگی میان فروشندگان استقراضی بیشتر باشد، روند اصلاح قیمت‌‌‌‌ها و نزدیک‌شدن به سطوح واقعی با تاخیر بیشتری صورت می‌گیرد. در این حالت به جای آنکه فشار فروش به شکلی متمرکز و هماهنگ بر قیمت وارد شود، فشارهای مقطعی و نامتوازن شکل گرفته و بازار برای بازگشت به نقطه تعادل قیمتی نیازمند زمان بیشتری خواهد بود. در نتیجه این ابزار علاوه بر مزایای بی‌شماری که دارد، در برخی مواقع ممکن است مانند سدی بر سر راه قیمت‌ها ظاهر شده و اجازه نزدیک‌شدن آن به عدد واقعی را ندهد.  یکی از علل این پدیده توازنی است که فروشندگان استقراضی باید میان زمان ورود به معامله و هزینه‌های نگهداری موقعیت برقرار کنند. ورود زودهنگام به معامله اگرچه می‌تواند احتمال سودهای بزرگ‌تر را افزایش دهد، اما هزینه‌‌‌های نگهداری موقعیت از جمله کارمزدها، الزامات مارجین و ریسک افزایش قیمت را نیز بالا می‌برد. در مقابل تاخیر در ورود ممکن است فرصت‌‌‌های سودآوری را محدود کند.

از جمله عواملی که می‌تواند این ناهماهنگی را کاهش دهد، انتشار اخبار منفی یا ارائه تحلیل‌‌‌‌های بدبینانه توسط تحلیلگران است. در چنین شرایطی، به دلیل دسترسی همزمان معامله‌‌‌گران به اطلاعات جدید، رفتار آنها هماهنگ‌‌‌تر شده و فشار فروش به شکلی یک‌دست بر قیمت‌ها وارد می‌شود. در نتیجه، اصلاح قیمت با سرعت بیشتری اتفاق می‌افتد.