گفتوگوی دنیای اقتصاد با پژوهشگر اقتصادی؛
جنگ تعرفهای ترامپ و آینده اقتصاد در حال گذار

به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ گفتوگو با دکتر علی کریمیراد، فارغالتحصیل دانشگاه بریتیشکلمبیا و پژوهشگر اقتصادی در ایالاتمتحده آمریکا ما را به جاهای جالبی برد؛ از نظریات اقتصاد کلان و بازاندیشی در نقش دولت و جایگاه تجارت آزاد در نقشه امنیت ملی تا تبعات جنگ تعرفهای ترامپ.
عملکرد دونالد ترامپ در وضع تعرفه بر واردات کالا به ایالاتمتحده را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا این سیاست با هدف کسب امتیاز از سایر کشورهای خارجی است یا پشتوانه فکری بر اجرای آن حاکم است؟
در سادهترین مدل اقتصاد، دولت نداریم، درنتیجه هزینههای ناشی از حضور دولت نیز به صفر کاهش خواهد یافت. دریافت مالیات نیز بهتبع آن متوقف خواهدشد. در چنین فضایی وضع تعرفه بر تجارت نیز توجیه اقتصادی نخواهد داشت. در چنین شرایطی بهترین تخصیص منابع، در اولویت قرارگرفتن مزیت نسبی است، به اینمعنی که تولید محصول با پایینترین قیمت در هر منطقه از دنیا در اولویت قرار گیرد. به بیان دیگر در سادهترین مدل اقتصادی، تخصیص بهینه منابع در اولویت قرار خواهد گرفت. در چنین شرایطی عبارت کارآیی و تقسیم نهادههای تولید در کارآمدترین حالت ممکن موردتوجه قرار خواهدگرفت.
اما در مدل واقعی، دولتی در اقتصادهای مختلف روی کار است که مخارجی دارد. دریافت مالیات یکی از راهکارهای اصلی برای تامین مخارج دولت عنوان میشود. درنتیجه مدل دریافت مالیات یکسان از همه با هدف کاهش اثرات تخریبی آن، مطرح میشود. هرچند این مدل در عمل واقعیت ندارد، بنابراین دریافت مالیات از گروههای مختلف درآمدی با هدف تأمین درآمدهای دولت موردتوجه قرار میگیرد. حال این سؤال مطرح میشود که نرخ بهینه مالیات چه میزان است؟ مالیات تخصیصیافته به کالای خارجی یا همان تعرفه چه میزان است؟
با توجه به موضوعات مطرحشده این شبهه ایجاد میشود که اگر متوسط نرخ مالیات در آمریکا حدود 19درصد برآورد میشود، متوسط تعرفه 3درصدی برای واردات کالای خارجی به این کشور، چندان هم منطقی نیست. ازمجموع موارد یادشده میتوان اینطور نتیجه گرفت که تصمیم رئیسجمهور آمریکا مبنیبر وضع تعرفه بر واردات کالا به این کشور، اقدامی بدون فکر و هیجانی نیست. بدونتردید دونالد ترامپ و دولت وی، رفتار متفاوتی از سیاستمداران روزمره از خود بروز میدهند، اما این هیجان بهمنزله اجرای اقدامات بدون فکر و بدون پشتوانه فکری و اقتصادی نیست.
برخی اقتصاددانان معتقدند تداوم سیاست تعرفهگذاری بر واردات کالا به ایالاتمتحده میتواند به بازتعریف مفاهیم اقتصادی در دنیا منجر شود، نظر شما در اینخصوص چیست؟ آیا این رویکرد میتواند ناقض تجارت بینالمللی باشد؟
تغییر در نظم و سیاست حاکم بر اقتصاد بینالملل، منحصر به چند ماه اخیر و پس از روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ در آمریکا نیست. این تغییر در بلندمدت حاصل شدهاست. در 2 تا 3 دههقبل سیاست برقراری تعامل دوستانه با چین و روسیه در دستور کار قدرتهای غربی بود، به اینمعنی که کشورهای یادشده به بخشی از زنجیره تولید و تجارتجهانی تبدیل شوند. گرهخوردن منافع اقتصادی چین و روسیه به آمریکا بهعنوان عامل مثبت در روابط سیاسی کشورهای یادشده مطرح بود، بههمیندلیل نیز کشورهای غربی روی گشادهای نسبت به روسیه و چین داشتند تاجاییکه چین بهکارخانه تولید دنیا تبدیل شد. در چنین فضایی این احتمال میرفت که توسعه اقتصادی به توسعه سیاسی نیزختم شود. درهمینحال تنشهای میان حزب حاکم در چین و دنیای غرب مرتفع خواهدشد. بااینوجود در دوره ریاستجمهوری شیجینپینگ در چین، همگرایی سیاسی میان چین و آمریکا، حاصل نشد. این واگرایی در دوره همهگیری کووید- 19 شدت گرفت. بهعلاوه آنکه تمهیدات دولت چین برای جلوگیری از گسترش بیشتر این ویروس، زنجیره تامین تولید در دنیا را با مشکلاتی مواجه کرد. این مشکلات به افزایش دوچندان تورم در اقتصاد آمریکا و کشورهای غربی منتهی شد. در این میان بدهبستان میان کارآیی و پایداری سیستم موردبازبینی قرارگرفت به اینمعنی که اگر شما خواستار ارتقای مقاومت یک سیستم نسبت به شوکها هستید، گاهی ناچار به کاهش کارآیی خواهید شد. افت کارآیی در چنین فضایی بهمنزله پرداخت هزینه مقاومت است.
مشروح این گفتوگو را اینجا بخوانید.