حکایت مردی که الهامبخش گاندی بود
دادابای نائوروجی؛ نخستین اصلاحگر اقتصادی هندی
کنگره ملی هند عمدتا دغدغه موضوعات اقتصادی را داشت که سرانجام به جنبش سوادشی از سوی ملیگرایان هندی در ۱۹۰۵ منجر شد و از هندیها میخواست بهجای پوشاک انگلیسی پوشاک تولید هند را بخرند.
در زمان گاندی، ایده بایکوت اقتصادی به جنبش عدمهمکاری گسترده تبدیل شد که سرانجام به استقلال هند رسید.
او از جمله هندیهای میهندوستی بود که در تلاش برای پیشرفت هند کوششهای بسیاری کرد. بهزعم نائوروجی، راه رستگاری هند از آموزش فرزندان هندوستان میگذشت. او باور داشت که بدون سرمایه انسانی قابلاتکا، هندوستان نمیتواند از جای خویش برخیزد. در اهمیت نائوروجی در تاریخ هندوستان همین اشاره کافی است که گاندی او را پدر ملت نامید.
نخستینبار در تابستان ۱۸۵۵ بود که دادابای نائوروجی در سن ۳۰سالگی چشمانش به روی اروپا گشوده شد. نائوروجی مانند بسیاری از مسافران هندی همدوره خود، از آنچه میدید کاملا حیرتزده شده بود. در فرانسه، از آبادانی و رونق روستاها و ثروت و پیچیدگی فناورانه شهرهای آن شگفتزده شد. در لندن، پایتخت قدرتمندترین امپراتوری جهان، زادگاه خود شهر بمبئی بهنظرش مکانی دورافتاده و فقیر جلوه کرد. گویی «وارد دنیای جدیدی» شدهبود، مکانی به دور از فقر، محرومیت، نادانی، بیماری و گرسنگی که بیشتر شبهقاره هند را دربرگرفته بود.
دیدار نائوروجی از اروپا واقعیت تلخ فقر نسبی و توسعهنیافتگی هند را بر او آشکار کرد و نخستین جرقههایی بود که الهامبخش او برای سوقیافتن به سمت پژوهش درباره فقر هند شد. ازجمله کارهایی که در این زمینه کرد ارائه نظریه بیرونکشیدن منابع بود، ایدهای که طبق آن استعمارگری بریتانیا عامل مستقیم فقر هند و قحطی گستردهای که برجای گذاشته بود، معرفی میشد. طی چند دههبعد، نائوروجی با مستقرشدن در لندن، شروع به بحث و گفتوگو درباره فقر هند و بیقدرتی وحشتناک هموطنانش کرد. نائوروجی در سال۱۸۹۴ بهعنوان عضوی از پارلمان بریتانیا، در صحن مجلس عوام با صراحت اعلام کرد سیاستهای استعماری بریتانیا «مردم هند را فقیرترین مردم در جهان ساخته است.»
همانگونه که نائوروجی در سخنرانیهای خود اذعان میکرد، از اواخر قرن هفدهم به بعد تعداد زیادی از بریتانیاییها و هندیها شاهد تخلیه و بیرونکشیدن ثروت از شبهقاره بودند؛ منظور وی خروج مداوم سرمایه و منابع از هند بود که با سیاستهای استعماری تسهیل شدهبود. نائوروجی معتقد بود بریتانیا به اندازه یکچهارم درآمد مالیاتی سالانه هند را بیرون کشیده و از آن خود کردهاست. نتیجه آن جلوگیری از توسعه این کشور به واسطه کمبود جدی سرمایه و کاهش یافتن دستمزدهای ناچیز مردم عادی هند بود، اما فهم و دانش نائوروجی فراتر از ارائه آمارهای تکاندهنده و بحثهای ضداستعماری، ایدههایی برای توسعه اقتصادی هند نیز مطرح میکرد. او امیدوار بود روزی برسد که هندیها بتوانند از همان سطح رفاه و رضایت خاطری که در اروپا شاهدش بود، برخوردار شوند. نظریه بیرونکشیدن منابع، چنان سرنوشتساز شد که به نائوروجی کمک کرد تا نخستین حامی اصلاحات اقتصادی مدرن در هند شناخته شود.
بیرونکشیدن ثروت: برملاکننده فقر هند
نائوروجی برای حمایت از اصلاحات اقتصادی، باید دلایل فقیرشدن شدید هند را آشکار میکرد. او دادههای معتبری جمعآوری کرد و استدلالهای محکمی تدوین کرد که نادیدهگرفتن آنها را از سوی مقامات امپراتوری ناممکن میکرد.
نائوروجی فراتر از انتقال مستقیم درآمدهای هند به بریتانیای کبیر، نشانداد چگونه خزانه هند به واسطه دادن وامهای با نرخ بهره بسیار بالا، بهویژه برای ساخت راهآهن، خالی شدهبود. او اشاره کرد که مالیاتدهندگان هندی چگونه بابت ماجراجوییهای نظامی امپراتوری- برای مثال، لشکرکشی بریتانیا در سال۱۸۶۸ در حبشه که برای دفاع از هند اصلا ضروری نبود- و دیگر جنگهای مرزی پرهزینهای که فرمانداران پادشاهی بریتانیا و مشتاق شکوه امپراتوری بهراهانداختند، مبالغ هنگفتی پرداختند. ابزارهای دیگری نیز وجود داشت که از طریق آنها بریتانیا با خون و پول هندیها خود را ثروتمند میکرد. نائوروجی معتقد بود آن سیاستهایی که با هدف تقویت روپیه اجرا شد، مانند منع ضرابخانههای هند از ضرب آزاد سکه نقره و حرکتکردن به سمت استاندارد طلا، باعث شد تا هر هندی معمولی ۴۵درصد مالیات بیشتری بپردازد. در چنین شرایطی، سیاستهای ارزی به این معنا بود که روپیه با تبدیل به پوند انگلیس، یکپنجم ارزش خود را از دست میدهد.
بنابراین استعمارگری بریتانیا توفانی کامل ایجاد کرد. هند از سرمایه محروم شدهبود و همین امر باعث کاهش میانگین دستمزدها شد. در همان زمان، همانطور که نائوروجی در مقالهای در سال۱۸۷۶ نشانداد، قیمتها، نه به دلیل رونق و رفاه اقتصادی، بلکه به دلیل کمبودها، افزایش یافت. او پروژههای راهآهن را به دلیل تشدید شرایطی که از پیش وخیم بود مقصر دانست. این پروژهها کشاورزان را به سمت پروژههای ساختوساز کشانید و بهرهوری کشاورزی محلی را کاهش داد. این زیرساختها پس از تکمیل، بیرونکشیدن ثروت از هند را تسریع کردند؛ از طریق بازپرداخت وامهای گزاف راهآهن، استخدام انبوه کارکنان اروپایی و انتقال کمهزینهتر منابع هند برای صدور به بریتانیا. راهآهن، آن منادی مدرنیته و پیشرفت که بریتانیا ظاهرا برای اتباع هندی خود به ارث گذاشته بود، تنها کاری که کرد مارپیچ مزمن فقر را وخیمتر کرد. راهآهن بهگونهای طراحی شدهبود که هندیها «باید بردگی کنند و دیگران بخورند.»
بین دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۸۰، نائوروجی از روشهای آماری مدرن برای نشاندادن ماهیت وحشتناک فقر هند استفاده کرد. او نخستین برآورد درآمد سرانه سالانه کشور را در قالب جدولی با رقم ناچیز بهدست آمده ۲ پوند نشانداد که واقعا تکاندهنده بود (به قیمتهای امروزی این رقمبرابر با مبلغ اندک حدود ۲۰۰ پوند یا ۲۰هزار روپیه در سال برای هر هندی میشود.) او از طریق مقایسههای قوی، نشانداد که ۲ پوند به هیچوجه برای زندهماندن یک هندی معمولی کافی نیست و پولی که دولت هند برای تامین نیازهای اولیه یک زندانی خرج میکند، بیشتر بود. او اعلام کرد: «حتی پولی که یک مجرم و جنایتکار بابت هزینه خوراک و پوشاک دریافت میکند بسیار بیشتر است. این پول به هیچوجه حتی در فصلی که تولید محصول کشاورزی خوب است کافی نیست، درحالیکه همه تجملات کوچک، همه نیازهای اجتماعی و مذهبی، همه هزینههای مناسبتهای شادی و غم و هرگونه تهیه و تدارک برای فصل بد را درنظر نمیگیریم.»
با وجود چنین فقر شدیدی که اکثریت قریببهاتفاق هندیها در پرتگاه قحطی زندگی میکردند، فراوانی قحطیهای گسترده در شبهقاره بهراحتی قابل توضیح بود. نائوروجی در سال۱۸۷۰ پرسید: «پس نباید جای تعجب باشد که در نخستین برخورد با قحطی، بهراحتی صدهاهزار نفر مانند دوازده سالگذشته به کام مرگ فرو بروند.» تصادفی نیست که تحقیقات نائوروجی در موردنظریه بیرونکشیدن ثروت و وقوع فقر در هند با موجی از قحطیهایی که میلیونها هندی را کشت مقارن شده باشد. با هر قحطی جدید - اوریسا در ۱۸۶۶، مدرس در و بمبئی در ۱۸۹۶ - لحن و بیان نائوروجی تندتر و رادیکالتر میشد. چگونه میتوان جلوی این کشتارها را گرفت؟ تغییر سیاسی پیشنیاز بود، اما به توسعه اقتصادی نیز نیاز بود.
بهسوی تجارت آزاد واقعی: سرمایهداری و هند
رابطه نائوروجی با سرمایهداری رابطه پیچیدهای بود. با افزایش سن او، دیدگاههای سیاسیاش بهوضوح سوسیالیستیتر شد. در طول مبارزات پارلمانی در بریتانیا، او استثمار سرمایهداری از نیروی کار را محکوم کرد و از حقوق کارگران دفاع کرد. نائوروجی دوست صمیمی هنری هایندمن، پدر بهاصطلاح سوسیالیسم بریتانیایی بود؛ نامزد پارلمانی هند مرتبا در جلساتی که توسط بنیاد سوسیالدموکرات هایندمن سازماندهی میشد صحبت میکرد، اغلب اوقات استثمارگری نیروی کار در بریتانیا را با استثمار دولت استعمارگر بریتانیا در هند مرتبط میکرد. در همین حال، نائوروجی در مکاتبه با یک روزنامهنگار مستقر در نیویورک در مورد اینکه چگونه صاحبان ثروتمند کسبوکارهای آمریکایی از جنگ اخیر اسپانیا و آمریکا سود میبردند، بحث کرد.
بنابراین، نائوروجی کاملا با صراحت میگفت چگونه سرمایهداری بهعنوان خدمتکار امپریالیسم عمل میکرد. او از سرمایهداری بهعنوان «طمع اروپایی» یاد کرده و خاطرنشان کرد که در رابطه با مساله فقر هند «هیچ چارهای برای همه شرارتها و بدیهای ما وجود ندارد تا زمانیکه شر اساسی طمعکاری اصلاح شود.» دیدگاههای نائوروجی از بسیاری جهات، مکمل دیدگاههای کارل مارکس و جی. ای. هابسون بود. نظریه بیرونکشیدن او را سایر منتقدان سرمایهداری، از سوسیالیستهای اروپایی گرفته تا ترقیخواهان آمریکایی، بهکار گرفتند.
اما یک تفاوت اساسی وجود داشت. نائوروجی یکی از شرکتکنندگان فعال در اقتصاد سرمایهداری جهانی بود. او به مدت چندین دههیک شرکت تجاری بهنام دادابای نائوروجی و شرکا (Dadabhai Naoroji and Co) را در مرکز مالی لندن اداره کرد که با واردات پنبه هندی و صادرات ماشینآلات آسیاب انگلیسی به هند سروکار داشت. برای مثال، تجهیزات نخستین کارخانه پنبه رانچولال چوتلال در احمدآباد؛ در واقع از طریق شرکت دادابای نائوروجی و شرکا از بریتانیای کبیر خریداری شد (متاسفانه کشتی حامل تجهیزات پیش از رسیدن به هند غرق شد.)
در اواخر قرن نوزدهم، این پارادوکس ظاهرنما- یعنی منتقد سرسخت سرمایهداری بودن و در عین حال مشارکت عمیق داشتن در شبکههای سرمایهداری جهانی- در واقع کاملا رایج بود. هنری هیندمن که در نامههای خود به نائوروجی «نظام بدنام سرمایهداری» را محکوم میکرد، یک سفتهباز در مرکز مالی لندن بود که سرمایهگذاری قابلتوجهی در صنعت چاپ کردهبود. نائوروجی بهعنوان عضوی از انجمن فابیان و کسی که سیدنی و بئاتریس وب را کاملا میشناخت، برای رسیدن به تغییرات سوسیالیستی رویکرد تدریجگرایی را بهجای رویکرد رویارویی مستقیم ترجیح داد.
بنابراین، نائوروجی بهجای انقلاب تمامعیار، مدافع اصلاحات بود. او در آغاز تحقیقات خود در مورد فقر هند، معتقد بود که سرمایهگذاری خارجی بریتانیا میتواند نقش مهمی در توسعه هند داشتهباشد و برای کارهای عمومی سودمند ازجمله راهآهن ضروری است، اما او در نهایت دیدگاه خود را تغییر داد و به روابط قدرت ناعادلانه بین بریتانیا و هند اشاره کرد. او بهسرعت متوجه شد که هرگونه سرمایهگذاری خارجی از سوی بریتانیا، با شرایطی زیانبار برای هند همراه خواهد بود.
به اینترتیب، او بهدنبال سرمایه و سرمایهداران مبتکر اهل ریسک در خود هند میگشت. در ایالتهای خیلی بزرگ هند امید و آرزوهای زیادی خوابیده بود. او اشاره کرد که بازرگانان ثروتمند از ایالتهای خیلی بزرگ، بیشتر اقتصاد بمبئی را کنترل میکردند. برخی از حاکمان مترقی، مانند باگواتسینهجی در گوندال یا سایاجیرائو در بارودا، به توسعه ایالتهای خود همت گماشته بودند و در پروژههای صنعتی و بازرگانی سرمایهگذاری کردند. نائوروجی در دهه۱۸۷۰ به این فرآیند کمک کرد. او امور مالی ایالت بارودا را تقویت کرد و سیاستهای مالیاتی را اصلاح کرد تا هندیهای معمولی بتوانند پساندازهای خود را افزایش دهند. او با رضایت مشاهده کرد که چگونه کارمندان بریتانیایی تحتنظارت هندیها در بارودا کار میکنند که چرخشی کامل در سازوکار معمول قدرت در هند مستعمره بریتانیا بود.
بهوجود همه این دلایل بود که نائوروجی به این باور رسیدکه ایالتهای بزرگ هند پررونقتر از هند مستعمره بریتانیا بودند. در اینجا بازرگانان و سرمایهداران بومی با مدیریت آزادتری فعالیت میکردند. علاوهبر این، ایالتهای بزرگ تا حدودی از بیرون کشیدن ثروت به بریتانیای کبیر جلوگیری میکردند و از روابط تجاری برابرتری برخوردار بودند. او اعلام کرد که این ایالتها «بهطور طبیعی واردات خود رابرابر با صادرات خود بهاضافه سود باز میگردانند.»
از نظر نائوروجی، چنین وضعیتی تقریبا نزدیک به ایدهآل عالی قرن نوزدهم بود که هند عملا میتوانست به آن برسد: تجارت آزاد. او نیز مانند آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و ریچارد کابدن معتقد بود که تجارت آزاد به نفع مردان و زنان معمولی و بهطور کلی ملت است. او اگرچه سوسیالیست بود، اما بهعنوان تاجر آزاد نیز شناخته میشد. او در سال۱۸۷۶ به مخاطبان خود در بمبئی گفت: «من تجارت آزاد را دوست دارم.» با این حال، تجارت آزاد بین انگلیس و هند در شرایطی مانند این، چیزی شبیه مسابقه میان یک آدم ناتوان گرسنه و خستهشده و یک مرد قوی با اسبی برای سوارشدن است.» نائوروجی تخمین زد که بار مالیاتی تحمیل شده بر یک هندی دوبرابر مبلغی است که از یک بریتانیایی گرفته میشود. درنتیجه این مالیاتهای بیش از حد، سرمایههای موجود را بهطور چشمگیری کاهش میداد. در همین اثنا، فشار سیاسی از سوی صنعتگران منچستر، دولتهای بریتانیا و استعمارگر را بر آن داشت تا تعرفههای فلجکنندهای بر کالاهای نساجی هند وضع کنند و این تعرفه بالا در عوض برای کالاهای نساجی بریتانیا که به بازار هند هجوم آورده بودند اعمال نمیشد. نائوروجی بهجای این رابطه تجاری قطعا غیرآزاد، خواستار تجارت آزاد واقعی، بازرگانی عادلانه و متقابلا سودمند بین هند و جهان بود.
در همین اثنا نائوروجی بهطور پیوسته مواضع رادیکالتری اتخاذ کرد و هرگونه تظاهر به وفاداری به امپراتوری را کنار گذاشت و شروع به بازتعریف رابطه آینده هند با بریتانیا صرفا بر اساس تجارت برابر کرد. او استدلال میکرد که بریتانیاییها بهجای تداوم اسارت استعماری هند، میتوانند «منفعت واقعی خود را در تجارت با مردمی مرفه و وسیع بیابند.» آنچه که نائوروجی برای آینده رابطه هند و بریتانیا میخواست «تجارت با هند و نه غارت هند» بود.
بازگشت به بیرونکشیدن منابع: اصلاحات و آموزش
دادابای نائوروجی شروع به جستوجوی راههایی برای تبدیل اقتصاد استعماری هند به یک اقتصاد مدرن قوی کرد. او بهعنوان همتای نظریه بیرونکشیدن، ایده قدرتمند «بیرونکشیدن اخلاقیات» را معرفی کرد. او توضیح داد که فقدان تجربه حرفهای و آموزشی هندیها منجر به کمبود سرمایه انسانی شدهاست. بریتانیاییها فقط کنترل سیاسی هند را در دست نداشتند، آنها همچنین قدرتمندترین شرکتها را اداره میکردند، موقعیتهای فنی را به استخدام خود درمیآوردند و فرصتهای آموزشی را در انحصار خود داشتند. نائوروجی در کنگره کلکته در سال۱۹۰۶ اعلام کرد: «یک خطای سهجانبه بر ما تحمیل شدهاست که ما را از ثروت، کار و خردمندی محروم میکند. خلاصه، [از هر چیزی] که ارزش زندگیکردن داشتهباشد محروم شدهایم.» بنابراین، هندیها نمیتوانستند منابع و سرچشمههایی از دانش و تجربه مخصوص خود را داشته باشند. او در جایی دیگر خاطرنشان کرد: «تمام استعداد و اصالت عقل و روح که طبیعت به هر کشوری میدهد، برای هند به گنج گمشدهای تبدیل شدهاست.»
هند چگونه میتوانست این گنج ازدسترفته را بازیابد؟ نائوروجی چند ایده را ترسیم کرد. او به ترویج انباشت و استقرار سرمایههای بومی ادامه داد. هنگامی که جامستجی ان.تاتا بهدنبال سرمایه خارجی برای کارخانههای آهن و فولاد خود بود، نائوروجی از او خواست در این فکر خود تجدیدنظر کند و بهجای آن به ایالتهای بزرگ برای تامین مالی نگاه کند. نائوروجی همچنین به یک نوع مدیر منابع انسانی تبدیل شد و نقش فعالی در بهکارگیری استعدادهای اروپایی تحتنظارت هند داشت. این امر بهویژه در مورد کارخانههای پنبهسازی هندی صدق میکرد، جاییکه او تکنیسینهای اروپایی را برای اعزام توصیه و انتخاب میکرد که انتقال دانش و مهارت به هندیها را تسهیل کرد.
اگرچه نائوروجی قطعا طرفدار اقتصاد خودبسنده نبود، اما معتقد بود که استعمارگری، درجاتی از خوداتکایی اقتصادی را ضروری میساخت. در سال۱۸۷۶، او نیاز به چیزی مانند سوادشی (خوداتکایی اقتصادی) را بیان کرد. او احساس میکرد هندیها بهجای حمایت، تشویق و حفظ «هر استعداد، تجارت، صنعت، هنر، یا حرفهای درمیان مردم محلی، به هر طریق ممکن، نسبت به منافع ملی و ضرورتهای [خود] کور شدهبودند» و اجازه دادهاند این بیرونکشیدن اخلاقیات ادامه یابد.» (برای روشنشدن بحث، نائوروجی تحریم کالاهای خارجی را تایید نکرد.) در آغاز جنبش سوادشی در اوایل قرن بیستم، نائوروجی با حمایت مشتاقانه خود از سوادشی برخی از میانهروهای کنگره را ناراحت کرد. او در کنگره کلکته در سال۱۹۰۶ گفت: «در آشفتگی اقتصادی غیرطبیعی هند، سوادشی برای این کشور یک ضرورت اجباری است. یکی از اولین کارهایی که او پس از بازگشت به هند برای جلسه کنگره سال۱۹۰۶ انجام داد، افتتاح یک مرکز تجاری سوادشی در بمبئی بود.
اما سوادشی برای مقابله با بیرونکشیدن اخلاقیات کافی نبود. هند باید سرمایه انسانی خود را از طریق بهبود فرصتهای آموزشی افزایش میداد، بنابراین نائوروجی یکی از اولین حامیان آموزش رایگان و همگانی تحتحمایت دولت بود. او این مطالبه را در سال۱۸۸۲ مطرح کرد و خاطرنشان کرد که چگونه فقر و جهل مانع پیشرفت و توسعه میشوند. او اظهار کرد: «از نظر مادی [هند] بدبخت است، از نظر آموزشی حتی وضعش بدتر است.» چنین چیزی یک عامل کاملا شخصی برای او بود. در دوران کودکی او در دهه۱۸۳۰، انجمن آموزش محلی بمبئی، یکی از نخستین تلاشهای هند برای آموزش دولتی، او را از فقر بیرون آورد و آموزش ابتدایی و متوسطه رایگان را برای او فراهم کرد.
نائوروجی از همه اشکال آموزش دفاع میکرد. او پیشگام آموزش زنان بود و به سازماندهی اولین شبکه مدارس دخترانه هندی بمبئی در دهههای ۱۸۴۰ و ۱۸۵۰ کمک کرد. او که حامی سرسخت حقوق زنان در هند و بریتانیا بود، استدلال کرد که «زنان هم به اندازه مردان حق دارند از تمام حقوق، امتیازات و وظایف این جهان استفاده کنند و از آنها برخوردار باشند.» بنابراین، نائوروجی تمام سعی خود را کرد تا زنان در خانوادهاش تحصیلات عالی داشته باشند و وارد نیروی کار شوند. دختر و نوه او در بریتانیای کبیر در رشته پزشکی تحصیل کردند و در هند پزشک شدند و دو نوه دیگرش از آکسفورد و سوربن دانشآموخته شدند.
نائوروجی مانند چند ملیگرای اولیه دیگر از گسترش فرصتهای آموزش عالی برای هندیها حمایت میکرد که به اعتقاد او رشد صنعت و تجارت را تسهیل میکرد. در دهه۱۸۸۰، او به جمعآوری دارایی موقوفه برای موسسه فنی ویکتوریا جوبیلی کمک کرد. ملیگراها امیدوار بودند موسسههایی مانند موسسه فنی ویکتوریا جوبیلی میتوانند آموزشهای علمی و فنی را به هندیها بدهند و در نتیجه انحصار اروپا در پستهای فنی و مدیریتی را از بین ببرند. نائوروجی از نزدیک در امور کالجها و دانشگاههای هند، بهویژه در کالج الفین استون، دانشگاه محل تحصیل خود مشارکت داشت. نائوروجی بهعنوان ساکن لندن، صدها هندی را که برای تحصیل و آموزش فنی و کارآموزی به پایتخت امپراتوری آمده بودند، راهنمایی و حمایت کرد. بهعنوان مثال، او هزینه شغل شانکار آباجی بهیسی، مخترع ماهاراشتریایی که یک ماشین تایپ مکانیکی را توسعه داد و نویدبخش انقلابی در صنعت چاپ بود، تامین مالی کرد. (هنری هیندمن، منتقد نظام سرمایهداری و از دوستان نائوروجی، یکی دیگر از سرمایهگذاران مشتاق بود که مقدار قابلتوجهی از سرمایه خود را خرج این کار کرد.) نائوروجی همچنین از هندیهایی که در زمینه شیشهسازی، تولیدات نساجی، تکنیکهای کشاورزی مدرن، پزشکی تخصصی، حقوق و روشهای مدرن آموزش مطالعه میکردند و نیز کسانی که برای آزمون خدمات کشوری آماده میشدند، حمایت کرد. برای دریافتکنندگان جوان بورسیه تحصیلی برای تحصیل در بریتانیا - چه از موقوفه جی.ان.تاتا یا ایالتهای بزرگ آمده باشند- نائوروجی اغلب نخستین کسی بود که هنگام رسیدن به سواحل انگلیس با وی تماس میگرفتند. او در مورد دورههای تحصیلی به آنها مشاوره میداد، به آنها پول قرض میداد (که بسیاری از آنها، همانطور که مکاتبات نائوروجی نشان میدهد، هرگز بازپرداخت نشد)، به آنها کمک میکرد تا بر دلتنگی شدید دوری از وطن غلبه کنند و حتی گاه به گاه مراسم صرف وعدههای غذایی هندی برای آنها ترتیب میداد. چرا نائوروجی تا این حد به زندگی این دانشجویان هندی علاقه نشان میداد؟ پاسخ بسیار ساده است: او تشخیص داد که آنها بهترین نقطه امید برای بازسازی اقتصادی هند هستند. بسیاری از آنها با دانش و مهارتهای لازم برای پیشگامی در صنایع، مدیریت کسبوکارها، یا توسعه بیشتر حرفههایی مانند حقوق و پزشکی به هند بازمیگشتند، بههمیندلیل، نائوروجی مطمئن شد که حس آگاهی سیاسی را در آنها ایجاد میکند و نسخههایی از مقالات خود در مورد فقر هندیها را برای آنها ارسال میکرد و آنها را به جلسات سیاسی دعوت میکرد؛ در واقع بسیاری از این دانشجویان نسل بعدی ملیگراهای هندی را تشکیل دادند.
بیرونکشیدن اخلاقیات: آن زمان و اکنون
حمایتطلبی آموزشی دادابای نائوروجی شاید مهمترین جنبهکار او از منظر اصلاحات اقتصادی امروز باشد، اگرچه هند از سال۱۹۹۱ پیشرفت چشمگیری از جنبه رشد اقتصادی و گسترش زیرساختهای آموزشی داشتهاست، فقر و جهل همچنان مانع دستیابی به پتانسیل کامل هند میشود. بهرغم آرزوها برای داشتن دانشگاهها و نهادهای آموزش برتر در سطح جهانی، آموزش عالی همچنان درگیر مداخلات سیاسی، بوروکراسی کافکایی، امکانات پایین، کیفیت آموزشی پایین و روشهای آموزشی منسوخ است.
آموزش عالی نقطه درخشان هند است. آموزش ابتدایی و متوسطه، آن عناصر اساسی برای تولید سرمایه انسانی، در وضعیتی کاملا وحشتناک قرار دارند. از بسیاری جهات، بیرونکشیدن اخلاقیات در هند امروزی ادامه دارد. این دیگر ناشی از سازماندهی یک قدرت خارجی نیست، بلکه از سوی بوروکراسی متصلب خود هند مستقلشده، تمرکزگرایی و سیاسیشدن بیش از حد و فقدان اراده سیاسی روشن درمیان رهبران آن سازماندهی شدهاست. نیازی بهوجود یک اقتصاددان حرفهای یا دانشمند علوم سیاسی نیست تا متوجه شود که هدف هند برای تبدیلشدن به یک قدرت اقتصادی پنجتریلیون دلاری، تا زمانیکه اکثریت قریببهاتفاق دانشآموزان هندی از تحصیلات ابتدایی و متوسطه بیکیفیت رنج میبرند، رویایی محض باقی خواهد ماند و بنابراین، درخواست ملیگرایان اولیه برای بهبود آموزش که بیش از ۱۵۰سالپیش بیان شد، امروزه نیز بسیار مهم است. هنگامی که نائوروجی در سال۱۸۵۵ آن سفر سرنوشتساز را به اروپا شروع کرد، در معرض یک انقلاب آموزشی قرارگرفت.
در دانشگاه کالج لندن، جاییکه استاد زبان گجراتی شد، شاهد ایجاد دانشگاههای پژوهشی مدرن بود که بر اساس شایستگی و استعداد بنا شدهبودند. در دهههای بعدی که در بریتانیا سپری کرد، او مشاهده کرد که چگونه آموزش رایگان تحتحمایت دولت، فرزندان فقرا و طبقه کارگر را از فقر شدید خارج کرد و به بریتانیا اجازه داد اقتصاد خود را متنوع کند و ثروت بیشتری تولید کند.
نائوروجی در سخنرانیها و نوشتههای خود شکاف گستردهتر بین فرصتهای تحصیلی در هند بریتانیا و آنهایی که در بریتانیای کبیر و سایر بخشهای امپراتوری بریتانیا بودند را شناسایی کرد. او خاطرنشان کرد که فقدان آموزش مناسب باعث میشود هند حتی بیشتر از بقیه دنیا عقب بماند. شاید بهترین راه برای یادآوری و یادبود دادابای نائوروجی و همتایان ملیگرای اولیهاش این باشد که به پیوند بنیادی که آنها بین فقر و آموزش و بین سرمایه مالی و سرمایه انسانی شناسایی کردند، برگردیم. نائوروجی و همکارانش - مردانی مانند گوپال کریشنا گوکاله و ماهادو گووایند رند - ویژگیهای دگرگونکننده آموزش را درک کردند؛ چگونه توسعه دانش و مهارتها میتواند به تضعیف پایههای حکومت استعماری کمک کند، هندیها را با شیوههای جدید تفکر سیاسی و اقتصادی آشنا کند و به آنها ابزاری برای جلوگیری از بیرونکشیدن ثروتهایش بدهد. این ملیگرایان اولیه با نگاهی به کشورهایی مانند ژاپن، ایالاتمتحده و بریتانیا، دریافتند که مسیر شکوفایی ملی از کلاس درس آغاز شدهاست. آموزش و پرورش کلید اصلاحات اقتصادی واقعی در روزگار نائوروجی بود. امروزه نیز آموزش کلید اصلاحات اقتصادی واقعی است.
نائوروجی؛ پیشتاز ملیگرایی هندیها
کتاب زندگینامه نائوروجی نخستین بررسی جامع درباره مهمترین رهبر ملیگرای هند پیش از گاندی است.
این زندگینامه جامع دادابای نائوروجی، فعال سیاسی- اجتماعی قرن نوزدهمی که کنگره ملی هند را تاسیس کرد، نخستین نماینده هندیتبار مجلس عوام بریتانیا و الهامبخش گاندی و نهرو بود.
مهاتما گاندی، دادابای نائوروجی را «پدر ملت» نامید، عنوانی که امروزه برای خود گاندی محفوظ است. دینیار پاتل زندگی خارقالعاده این شخصیت بنیادی در تاریخ سیاسی مدرن هند را بررسی میکند. کسی که منتقد ویرانگر استعمار بریتانیا بود و بهعنوان نخستین نماینده هند در پارلمان خدمت کرد، با ضدامپریالیستها در سراسر جهان روابط برقرار کرد و swaraj بهمعنای خودحکمرانی را بهعنوان هدف هندوستان تثبیت کرد.
حرفه سیاسی نائوروجی در سه مرحله متمایز تکامل یافت. او بهعنوان فعال سیاسی نظریه «بیرونکشیدن ثروت» را تدوین کرد و نهاد راج بریتانیا را مسوول فقر فلجکننده و قحطیهای ویرانگر هند میدانست. عقاید او این فهم متعارف که معتقد بود استعمار برای اتباع هند مفید است را بر هم زد و نسلی از مقامات امپراتوری را در موضع تدافعی قرار داد، سپس او تلاش کرد بر پارلمان بریتانیا برای ایجاد اصلاحات سیاسی تاثیر بگذارد. او در سیاست بریتانیا غرق شد و با سوسیالیستها، حاکمان ایرلندی، طرفداران حقرای همگانی و منتقدان امپراتوری ارتباط برقرار کرد. با این متحدان، نائوروجی در انتخابات سال1892 توانست وارد مجلس عوام شود، رویدادی که موردتوجه اتباع تحت حکومت استعماری در سراسر جهان قرارگرفت.
سرانجام، در سالهای پایانی عمر که از سیاست پارلمانی ناامید شد رادیکالتر شد. او روابط خود را با سوسیالیستهای بریتانیایی و اروپایی تقویت کرد، با ضدامپریالیستها و ترقیخواهان آمریکایی تماس گرفت و خواسته خود را برای برقراری خودحکمرانی بهطور کامل اعلام کرد. او اعلام کرد که تنها خودگردانی میتواند مشکلات اقتصادی ناشی از کنترل بریتانیا بر هند را برطرف کند.
منبع: «نائوروجی: پیشگام ملیگرایی هندی»
نوشته دینیار پاتل (انتشارات دانشگاه هاروارد، 2020)