استفانی استنچوا، اقتصاددان برجسته، مدال کلارک را از انجمن اقتصادی آمریکا دریافت کرد
مدال کلارک برای بانوی جوان هاروارد

تحقیقات استنچوا بهدلیل رویکرد چندوجهیاش که ترکیبی از مدلسازی نظری، تحلیلهای تجربی دقیق و استفاده از روشهای نوآورانه مانند نظرسنجیهای عمومی است، در حوزه اقتصاد بسیار تاثیرگذار بوده است. او با اقتصاددانان مطرحی همچون آلبرتو آلسینا نیز مطالعات مهمی انجام داده است. استنچوا در حال حاضر استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد است و آزمایشگاه اقتصاد اجتماعی را در این دانشگاه تاسیس کرده است. این آزمایشگاه بر مطالعه رفتارهای اقتصادی و اجتماعی با استفاده از روشهای تجربی و دادهمحور تمرکز دارد. او همچنین در مجامع علمی بینالمللی نقش فعالی دارد و مقالاتش در ژورنالهای معتبر اقتصادی منتشر شدهاند. ما در این گزارش به ارائه یکی از مقالات او همراه با آلسینا خواهیم پرداخت.
مهاجرت و بازتوزیع
در بسیاری از کشورها، مسائل مربوط به مهاجرت و سیاستهای دولت رفاه (welfare state) به موضوعات محوری در بحثهای سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است و اغلب باعث ایجاد تنشها و اختلافات عمیقی میشود. این مقاله به دو پرسش اساسی میپردازد: نخست، ارتباط بین ادراکات شهروندان از مهاجران و حمایت آنها از سیاستهای توزیع مجدد چیست؟ دوم، آیا ادراکات شهروندان درباره مهاجران در کشورهایشان دقیق است؟ برای پاسخ به این پرسشها، نویسندگان مطالعهای گسترده و نوآورانه را طراحی و اجرا کردهاند که شامل نظرسنجیها و آزمایشهای آنلاین در مقیاس بزرگ با حدود ۲۴هزار پاسخدهنده غیرمهاجر از ۶کشور (فرانسه، آلمان، ایتالیا، سوئد، بریتانیا و ایالات متحده) است. این کشورها بهدلیل تفاوت در ساختار دولت رفاه و نگرشهایشان نسبت به توزیع مجدد انتخاب شدهاند؛ اما همگی شاهد بحثهای سیاسی داغ درباره مهاجرت بودهاند. نویسندگان دریافتند که پاسخدهندگان در همه این کشورها بهطور قابلتوجهی تعداد مهاجران را بیش از حد واقعی تخمین میزنند و معتقدند که مهاجران از نظر فرهنگی و مذهبی از آنها دورتر هستند و از نظر اقتصادی ضعیفترند (یعنی تحصیلات کمتری دارند، بیشتر بیکارند و وابستگی بیشتری به کمکهای دولتی دارند).
اما این ادراکات اغلب نادرست و اغراقآمیز هستند. در بخش تجربی مقاله، نویسندگان نشان میدهند که صرفا فکر کردن به موضوع مهاجرت پیش از پاسخ به سوالات درباره توزیع مجدد، باعث کاهش حمایت پاسخدهندگان از سیاستهای توزیع مجدد میشود، حتی در مواردی که شامل کمکهای واقعی به خیریهها میشود. ادراک اینکه مهاجران از نظر اقتصادی ضعیفترند و احتمالا از سیستم رفاهی سوءاستفاده میکنند، بهطور قوی با کاهش حمایت از توزیع مجدد مرتبط است؛ درحالیکه فاصله فرهنگی درکشده یا تعداد تخمینی مهاجران تاثیر کمتری دارد. آزمایشهای اضافی نشان میدهند که ارائه اطلاعات واقعی درباره تعداد و منشأ مهاجران تاثیر چندانی بر تغییر نگرشها نسبت به توزیع مجدد ندارد. این یافتهها نشاندهنده این است که ادراکات نادرست و روایتهای منفی درباره مهاجران عمیقا ریشهدار هستند و بهسادگی با ارائه اطلاعات واقعی تغییر نمیکنند. این موضوع پیامدهای مهمی برای سیاستگذاری و گفتمان عمومی درباره مهاجرت و توزیع مجدد دارد؛ زیرا نشان میدهد که برجسته شدن موضوع مهاجرت در بحثهای عمومی ممکن است بهطور غیرمستقیم حمایت از سیاستهای بازتوزیعی را کاهش دهد.
نظرسنجی و گردآوری داده
این مطالعه شامل نظرسنجیهای آنلاین گستردهای است که بین ژانویه و مارس۲۰۱۸ در ۶کشور (آلمان، فرانسه، ایتالیا، سوئد، بریتانیا و ایالات متحده) انجام شده است. تعداد پاسخدهندگان در هر کشور به این ترتیب است: ۴۵۰۰نفر در ایالات متحده، ۴۰۰۱نفر در بریتانیا، ۴۰۰۱نفر در آلمان، ۴۰۰۰نفر در فرانسه، ۴۰۰۰نفر در ایتالیا و ۲۰۰۴نفر در سوئد که در مجموع ۲۲هزار و ۵۰۶نفر را شامل میشود. تنها افراد غیرمهاجر بین ۱۸ تا ۶۹سال مجاز به شرکت در نظرسنجی بودند. این نظرسنجیها از طریق یک پلتفرم آنلاین طراحی و اجرا شدند و پیوندهای نظرسنجی از طریق شرکتهای نظرسنجی حرفهای به نمونههای نماینده توزیع شد. انتخاب این کشورها بهدلیل تنوع در سهم و ویژگیهای مهاجران و تفاوت در ساختار دولتهای رفاه آنها صورت گرفته است. نمونهها بهگونهای انتخاب شدند که از نظر جنسیت، سن، درآمد و تحصیلات نماینده جمعیت هر کشور باشند. با این حال، در برخی کشورها (مانند ایالات متحده، فرانسه و ایتالیا) افراد دارای تحصیلات دانشگاهی کمی بیش از حد واقعی در نمونه حضور دارند و میزان اشتغال در برخی نمونهها اندکی کمتر از آمار ملی است. برای رفع این عدم تعادل، نتایج با وزندهی مجدد نمونهها برای نمایندگی در ابعاد تحصیلات و اشتغال آزمایش شده و تایید شدهاند که این تفاوتها تاثیر قابلتوجهی بر یافتهها ندارند.
متن کامل نظرسنجی به زبان انگلیسی ارائه شده و نسخههای ترجمهشده به آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی و سوئدی نیز بررسی شدهاند تا با فرهنگ و درک محلی هر کشور سازگار باشند. نظرسنجی شامل دو تعریف ممکن برای مهاجران مستند (documented immigrants) است:
۱. براساس شهروندی (افرادی که بهصورت قانونی در کشور زندگی میکنند؛ اما شهروندی آن کشور را ندارند.
۲. براساس محل تولد (افرادی که بهصورت قانونی در کشور زندگی میکنند؛ اما در کشور دیگری متولد شدهاند).
این مطالعه از تعریف دوم استفاده میکند؛ زیرا این تعریف که توسط OECD به کار میرود، بهدلیل عدم تاثیرپذیری از سیاستهای شهروندی کشورها، برای مقایسه بینالمللی مناسبتر است. در این نظرسنجی، مهاجر بهعنوان فردی تعریف شده است که در کشور محل اقامت بهصورت قانونی زندگی میکند اما در خارج از آن کشور متولد شده است و مهاجر غیرقانونی در نظر گرفته نشده است. این تمایز بهویژه در ایالات متحده مهم است؛ جایی که حدود ۳.۵درصد از جمعیت را مهاجران غیرقانونی تشکیل میدهند. در کشورهای اروپایی، سهم مهاجران غیرقانونی بسیار کم است و تاثیر قابلتوجهی بر آمار مهاجرت ندارد. این نظرسنجی همچنین اطلاعاتی درباره جنسیت، سن، درآمد، تحصیلات، بخش شغلی، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل، تعداد فرزندان، محل اقامت و گرایش سیاسی پاسخدهندگان جمعآوری کرد. بهطور خاص، از پاسخدهندگان پرسیده شد که در آخرین انتخابات ریاستجمهوری یا پارلمانی به کدام حزب یا نامزد رأی دادهاند یا در صورت عدم رأیدهی، به کدام رأی میدادند. همچنین دیدگاه آنها درباره سیاستهای اقتصادی در طیفی از «بسیار لیبرال» تا «بسیار محافظهکار» سنجیده شد. در کشورهایی مانند ایتالیا و سوئد که انتخابات در شرف برگزاری بود؛ سوالی درباره نیت رأیدهی نیز اضافه شد.
برخی از پاسخدهندگان بهصورت تصادفی برای تماشای یکی از سه ویدئوی کوتاه انتخاب شدند که هر یک برای تاثیر بر ادراکات درباره مهاجران طراحی شده بود. این ویدئوها شامل اطلاعاتی درباره تعداد واقعی مهاجران در کشور، اطلاعاتی درباره منشأ مهاجران و روایتی درباره یک مهاجر سختکوش بودند. تاثیرات این درمانها در بخشهای بعدی مقاله تحلیل شدهاند. در بخش مهاجرت، ابتدا از پاسخدهندگان خواسته شد تا با استفاده از یک اسلایدر و نمودار دایرهای تخمین بزنند که چه سهمی از جمعیت کشورشان را مهاجران تشکیل میدهند. سپس، سوالاتی درباره منشأ مهاجران
(از ۹ منطقه جغرافیایی)، دین آنها، سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، فقر و وابستگی به کمکهای دولتی پرسیده شد. برای مقایسه، سوالات مشابهی درباره غیرمهاجران نیز پرسیده شد تا بتوان ادراکات نادرست را معیاربندی کرد. بهعنوان مثال، در نظرسنجی ایالات متحده، سوالی درباره فقر اینگونه بود: «از هر ۱۰۰نفر متولد ایالات متحده، چند نفر زیر خط فقر زندگی میکنند؟» و سپس: «در مقایسه، از هر ۱۰۰مهاجر قانونی در ایالات متحده، چند نفر زیر خط فقر هستند؟» همچنین سوالاتی درباره تلاش کاری مهاجران و تعصبات احتمالی (با مقایسه دو فرد مشابه، یکی مهاجر و دیگری غیرمهاجر) پرسیده شد.
ادراکات نادرست درباره تعداد مهاجران
یکی از یافتههای اصلی این بخش این است که پاسخدهندگان در همه کشورهای مورد مطالعه بهطور قابلتوجهی تعداد مهاجران را بیش از حد واقعی تخمین میزنند. این بیشتخمینی در همه کشورها مشاهده میشود و نشاندهنده وجود یک سوگیری سیستمیک در ادراکات عمومی است. بهعنوان مثال در ایالات متحده، سهم واقعی مهاجران مستند (افرادی که بهصورت قانونی در کشور زندگی میکنند اما در خارج از آن متولد شدهاند) حدود ۱۰درصد از جمعیت است. با این حال، پاسخدهندگان بهطور میانگین این سهم را ۳۶درصد تخمین زدهاند؛ یعنی بیش از سهبرابر مقدار واقعی. در ایتالیا، سهم واقعی مهاجران ۱۰درصد است؛ اما میانگین ادراک پاسخدهندگان ۲۶درصد بوده که نشاندهنده بیشتخمینی ۱۶درصدی است. در بریتانیا، سهم واقعی مهاجران حدود ۱۳درصد است؛ اما ادراک میانگین پاسخدهندگان ۳۰درصد بوده است و در سوئد که بالاترین سهم مهاجران را در بین این کشورها دارد (حدود ۱۸درصد)، میانگین ادراک پاسخدهندگان ۳۰درصد بوده است. در آلمان، سهم واقعی مهاجران ۱۵درصد است، اما پاسخدهندگان بهطور میانگین ۲۸درصد تخمین زدهاند و در فرانسه، سهم واقعی ۱۲درصد است؛ اما میانگین ادراک ۲۵درصد بوده است.
این بیشتخمینی در همه کشورها یکسان نیست؛ اما الگویی واضح را نشان میدهد: مردم بهطور کلی تصور میکنند که تعداد مهاجران بسیار بیشتر از واقعیت است. این یافته با مطالعات قبلی درباره ادراکات مهاجرت همخوانی دارد و نشان میدهد که تصورات نادرست درباره تعداد مهاجران یک پدیده جهانی است که میتواند تحت تاثیر عواملی مانند پوشش رسانهای، روایتهای سیاسی و تعصبات اجتماعی باشد. علاوه بر تعداد، پاسخدهندگان درباره ترکیب و ویژگیهای مهاجران نیز ادراکات نادرستی دارند. این ادراکات شامل منشأ جغرافیایی، دین، سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، و وابستگی به کمکهای دولتی است.
پاسخدهندگان تمایل دارند سهم مهاجرانی را که از نظر فرهنگی و مذهبی از آنها دورتر هستند، بیش از حد تخمین بزنند. بهعنوان مثال در همه کشورها، پاسخدهندگان سهم مهاجران از خاورمیانه و آفریقا (که اغلب بهعنوان مهاجران مسلمان تصور میشوند) را بیش از حد واقعی برآورد کردهاند. در مقابل، سهم مهاجران از مناطق نزدیکتر (مانند اروپای غربی) یا مهاجرانی که دین مشابهی با اکثریت جمعیت دارند (مانند مسیحیان) کمتر از واقعیت تخمین زده شده است. این الگو نشاندهنده وجود کلیشههایی درباره مهاجران است که ممکن است تحت تاثیر روایتهای رسانهای یا سیاسی باشد که بر تفاوتهای فرهنگی و مذهبی تاکید دارند.
پاسخدهندگان بهطور کلی معتقدند که مهاجران از نظر اقتصادی ضعیفتر از غیرمهاجران هستند. این ادراکات شامل موارد زیر است:
سطح تحصیلات: پاسخدهندگان تصور میکنند که مهاجران تحصیلات کمتری دارند. بهعنوان مثال، در آلمان، پاسخدهندگان تخمین زدهاند که تنها 15درصد از مهاجران دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، درحالیکه آمار واقعی نشان میدهد این رقم حدود 25درصد است.
وضعیت اشتغال: پاسخدهندگان معتقدند که نرخ بیکاری در میان مهاجران بسیار بالاتر از غیرمهاجران است. در ایتالیا، پاسخدهندگان تخمین زدهاند که 40درصد از مهاجران بیکار هستند، درحالیکه آمار واقعی حدود 15درصد است.
فقر: پاسخدهندگان تصور میکنند که مهاجران بیشتر در فقر زندگی میکنند. در ایالات متحده، پاسخدهندگان تخمین زدهاند که 50درصد از مهاجران زیر خط فقر هستند؛ درحالیکه این رقم در واقعیت حدود 20درصد است.
وابستگی به کمکهای دولتی: ادراک رایج این است که مهاجران وابستگی زیادی به کمکهای دولتی دارند. در فرانسه، پاسخدهندگان تخمین زدهاند که 60درصد از مهاجران از کمکهای دولتی استفاده میکنند؛ درحالیکه این رقم در واقعیت حدود 30درصد است. نویسندگان بررسی کردهاند که کدام گروههای جمعیتی ادراکات نادرستتری درباره مهاجران دارند. نتایج نشان میدهد که برخی گروهها بیشتر از دیگران دچار خطای ادراک هستند. افرادی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، بهطور قابلتوجهی تعداد و ویژگیهای مهاجران را نادرستتر تخمین میزنند. این ممکن است بهدلیل دسترسی کمتر به اطلاعات دقیق یا تأثیرپذیری بیشتر از روایتهای رسانهای باشد. از طرفی افرادی که در بخشهایی مانند ساختوساز، خدمات یا کشاورزی کار میکنند (که معمولا مهاجران بیشتری در آنها حضور دارند)، ادراکات نادرستتری دارند. این ممکن است بهدلیل تماس مستقیمتر با مهاجران باشد که گاهی منجر به تعمیمهای نادرست میشود.
نکته جالب این است که پاسخدهندگان با گرایش سیاسی راستگرا معمولا ادراکات منفیتری درباره مهاجران دارند و تعداد و ویژگیهای آنها را با خطای بیشتری تخمین میزنند. با این حال، چپگراها و راستگراها به یک اندازه در تخمین تعداد مهاجران دچار خطا هستند؛ اما راستگراها دیدگاههای منفیتری درباره ترکیب و مشارکت اقتصادی مهاجران دارند. برای اطمینان از اینکه ادراکات نادرست صرفا ناشی از بیتوجهی پاسخدهندگان به نظرسنجی نیست، نویسندگان از آنها خواستند ادراکات خود را درباره غیرمهاجران نیز ارائه دهند. بهعنوان مثال، از پاسخدهندگان سوالاتی درباره سطح تحصیلات، نرخ بیکاری، و فقر غیرمهاجران پرسیده شد. نتایج نشان داد ادراکات درباره غیرمهاجران بهطور کلی دقیقتر از ادراکات درباره مهاجران است.
پاسخدهندگان تمایل دارند تفاوتهای بین مهاجران و غیرمهاجران را اغراقآمیز جلوه دهند. بهعنوان مثال، اگر نرخ بیکاری غیرمهاجران در یک کشور 5درصد باشد و برای مهاجران 10درصد، پاسخدهندگان ممکن است این شکاف را به 20درصد یا بیشتر تخمین بزنند. این یافته نشان میدهد که ادراکات نادرست درباره مهاجران صرفا نتیجه بیدقتی نیست، بلکه ناشی از تعصبات خاص یا اطلاعات نادرست درباره این گروه است.
عوامل شکلدهنده ادراکات
نویسندگان با استفاده از دادههای مکانی دقیق پاسخدهندگان (مانند کدپستی محل زندگی آنها)، بررسی کردند که چه عواملی ادراکات نادرست را شکل میدهند. ادراکات پاسخدهندگان تا حدی تحت تاثیر تعداد و ویژگیهای واقعی مهاجران در منطقه محل زندگی آنها قرار دارد. بهعنوان مثال، افرادی که در مناطقی با تعداد بیشتری از مهاجران زندگی میکنند، ممکن است ادراکات متفاوتی داشته باشند. با این حال، این تماس همیشه منجر به ادراکات دقیقتر نمیشود. در برخی موارد، تماس بیشتر با مهاجران ممکن است کلیشهها را تقویت کند؛ بهویژه اگر این تماس با گروههای خاصی از مهاجران (مانند مهاجران با وضعیت اقتصادی پایین) باشد. پاسخدهندگان تمایل دارند ویژگیهای غیرمهاجران را به مهاجران تعمیم دهند. بهعنوان مثال، اگر نرخ بیکاری در میان غیرمهاجران در یک منطقه بالا باشد، پاسخدهندگان ممکن است فرض کنند که این نرخ برای مهاجران نیز بالاست. با این حال، آنها معمولا تفاوتهای بین مهاجران و غیرمهاجران را اغراقآمیز جلوه میدهند. این پدیده بهعنوان «کلیشهسازی» شناخته میشود.
ادراکات نادرست درباره مهاجران پیامدهای مهمی برای سیاستگذاری و گفتمان عمومی دارد. این ادراکات میتوانند به شکل زیر باشند:
کاهش حمایت از سیاستهای توزیع مجدد: همانطور که در بخشهای بعدی مقاله بحث شده است، ادراکات نادرست درباره مهاجران، بهویژه تصور اینکه آنها وابستگی زیادی به کمکهای دولتی دارند، میتواند حمایت از سیاستهای بازتوزیعی را کاهش دهد.
افزایش تنشهای اجتماعی: ادراکات نادرست میتوانند به افزایش تعصبات و تنشهای اجتماعی بین گروههای مهاجر و غیرمهاجر منجر شوند.
تاثیر بر سیاستهای مهاجرتی: ادراکات نادرست ممکن است سیاستمداران را به اتخاذ سیاستهای سختگیرانهتر در زمینه مهاجرت تشویق کند، حتی اگر این سیاستها با واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی همخوانی نداشته باشند.
نویسندگان از آزمونهای زیادی برای تخمین علّی اثر ادراکات بر کاهش حمایت از توزیع مجدد استفاده کردند. یکی از آنها استفاده از متغیر ابزاری بود. متغیر ابزاری در این مقاله، تعداد واقعی مهاجران در منطقه زندگی پاسخدهنده بود که برای حل مشکل درونزایی ادراکات نادرست استفاده شد.
این متغیر با ادراکات همبستگی داشت؛ اما بهطور مستقیم روی حمایت از توزیع مجدد اثر نمیگذاشت، مگر از طریق ادراکات. با استفاده از روش دو مرحلهای، نویسندگان توانستند اثر علّی ادراکات نادرست را شناسایی کنند و نشان دهند که این ادراکات بهطور علّی باعث کاهش حمایت از سیاستهای توزیع مجدد میشوند. این روش یکی از ابزارهای کلیدی برای تشخیص رابطه علّی در این مطالعه بود. ادراکات نادرست، بهویژه تصور ضعف اقتصادی مهاجران (مثل بیکاری یا فقر) و سوءاستفاده آنها از سیستمهای رفاهی، بهطور علّی حمایت از سیاستهای توزیع مجدد (مانند مالیات مترقی، کمکهای اجتماعی، یا کمک به خیریهها) را کاهش میدهد. نویسندگان پیشنهاد میدهند که مطالعات آینده باید روی این موضوع تمرکز کنند که چگونه میتوان ادراکات نادرست را بهطور مؤثرتری اصلاح کرد، مثلاً از طریق مداخلههای آموزشی یا روایتهای مثبت درباره مهاجران. همچنین، بررسی اثرات بلندمدت ادراکات نادرست بر سیاستهای عمومی و تنشهای اجتماعی میتواند مفید باشد.
این مقاله با عنوان Immigration and Redistribution از استفانی استنچوا برنده مدال کلارک، آلبرتو آلسینا و آرماندو میانو از مهمترین مقالات حوزه مهاجرت و اقتصاد عمومی است که سال2022 در ژورنال Review of Economic Studies به چاپ رسیده است.