بر شانه غولها بایستیم!
اقتصاددانان جوانی که خود را وقف این علم کردهاند و سودای بازسازی آن را در سر میپرورانند باید به یک نکته مهم توجه کنند. اولین گام برای ساختارشکنی، شناخت کافی نسبت به خود این ساختار است. شاید جوابیه «دایان کویل» در دفاع از اقتصاد نئوکلاسیکی که رید تلاش زیادی برای تخریب ساختمان آن کرد، نقطه آغاز مناسبی در راستای معرفی دو دیدگاه متفاوت باشد؛ اما نمیتواند شما را به نگاه از دریچه چشم دانای کل نزدیک کند. یکی از پیشنهادهای هاوارد، بازگشت به دوران اقتصاد کلاسیک و نگاه دوباره به «اسمیت»، «ریکاردو» و «مارکس» است. من با این دیدگاه مخالفم، هر سه اقتصاددان مورد توجه هاوارد، نمایندگان قشر بورژوای تامالاختیاری هستند که ارزشهای اخلاقی قرن هجدهم و دهههای ابتدایی قرن نوزدهم را به خورد علم اقتصاد دادند. آنها بیش از دانش اقتصادی، تحت تاثیر علم تاریخ و فلسفه افلاطون بودند. از نظر من، برای بازسازی اقتصادی که ما به آن نیازمند هستیم، باید از اشتباهات تمام مکاتب حتی نظریهپردازان نئوکلاسیکی مانند «پارتو»، «مارشال» و «والراس» نیز عبور کنیم. اشتباهی که با رد کامل نظریات پیشین، عدم توجه به روند تکامل این علم و مقابله با مکاتب دیگر سالها ادامه یافته است. اقتصاددانان جوان نسلهای پیشین نیز مکاتبی مانند نئوکلاسیسیسم را با سودای بازسازی اقتصاد پی ریختند؛ اما این سودا همواره به نسلهای بعد منتقل شده است. نئوکلاسیکها «انسان اقتصادی» را به ما آموختند که توان تعقل داشت و میتوانست بهترین مرجع اقتصادی برای تنظیم بازارها باشد؛ اما انسان اقتصادی به شیوه نامناسبی معرفی شد و اختلافی میان علم اقتصاد و جامعه انسانی به وجود آورد. با این اوصاف، ما باید مسیر طیشده را درک کنیم تا اشتباهات گذشتگان تکرار نشود. تمام منظور من در یک نقل قول از نیوتن خلاصه میشود: «اگر افق دورتری را دیدم با ایستادن بر شانههای غولها میسر شد» (کشف حقیقت بر پایه اکتشافات پیشین).
ارسال نظر