نگاه نویسنده
زخم و لطافت داستان
علی خدایی
نویسنده
قرار است درباره کتاب «نزدیک داستان» بنویسم که سال گذشته نشر چشمه آن را منتشر کرد.
برای پشت جلد اینطور نوشته بودم:
تماشا و بازی و چیدن کلمات از شهرها، خیابانها، جادهها، آدمها، سفرنامهها، خاطرهها، روزنگاریها، عکسها، کتابها، داستانها، مردهها و زندهها، کسانی که دوستشان دارم و با آنها از زندگی لذت بردهام. زندگی نگارههای این کتاب شده است.
و بعد، در سطور بعدی نوشته بودم:
فقط اینکه «نزدیک داستان» داستان نیست!
به خواننده میگفتم داستان نیست. پس چیست؟ زندگینگاره چیست؟ نوشتهای که نزدیک داستان است چگونه است؟ کار خاصی نکرده بودم از شیوههای گوناگون نوشتن برای «نزدیک داستان» استفاده کرده بودم. از خاطرهنویسی، از روزنامهنگاری، از گزارشنویسی، از داستان کوتاه، از قطعهنویسی و بندنویسی، از مقالهنویسی و حتی خبرنویسی و رونویسی از متنهایی که دوست دارم. به همین دلیل است که نزدیک داستان، داستان نیست [سعی میکنم دیگر این را ننویسم].
سرخوشی ناشی از آزادنویسی در متنهای کتاب، فرح و شعفی که در غرق شدن متنها بود فرصتی میداد که شیوههای گوناگون را تجربه کنم. قید حتما داستان نوشتن، داستان شدن را از متنهایی که نوشته میشدند بردارم. حالا خوب شده یا نه. طبیعتا خواننده تعیین میکند. دوست داشتم حال خوش نوشتن را به خواننده برسانم. یک اتفاق دیگر هم با «نزدیک داستان» افتاد. از ناشر خواستم کتاب را بخوانم. آمدم تهران برای ضبط صدا. کتاب با سیدی منتشر شد. سعی کردم هر متنی را میخوانم همان شوق و شادی، اندوه و حسرت، بازیگوشی و نشاطی را که در متنها بود، به خواننده [شنونده] منتقل کنم. برایم تجربه تازهای بود که راضیام میکرد. فکر میکنم این تجربه برای خوانندگان [شنوندگان] هم جالب بود و اینکه چقدر به زیر و بم، پایین و بالای متنها وصل شده بودند!
خب اما باید اقرار کنم از تمام امکانات و عناصر داستانی استفاده کردم برای نوشتن متنها. به خاطر همین بعد از انتشار کتاب خیلیها گفتند: «اینها داستانه!» «همه این کتاب داستانه» و «کلک میزنی و میگویی داستان نیست اما داستان مینویسی.»
اتفاق جالبی بود سایه داستان و کرانههای آن روی
«نزدیک داستان» بود. گویندهها و خوانندهها نشان میدادند که تعریفشان از داستان به معنای کلاسیک و «فورستر»ی آن چقدر با هم متفاوت است و چقدر داستان میتواند بیکران باشد. آیا زمانه کرانههای داستان را جابهجا کرده است؟
یک سال از انتشار «نزدیک داستان» گذشته است به چاپ دوم رسیده کتاب دوست بسیار عزیزم محمود جان حسینیزاد «بیست زخم کاری» به چاپ سوم رسیده. سال گذشته با او در چند شهر برنامه مشترک برای خواندن کارهایمان داشتیم که آن هم تجربه گران و ارزشمندی بود او از ریزآبادی و خشونت میخواند و من از محمد حقوقی شاعر و عالیقاپو. آنهایی که در این برنامهها بودند به ما میگفتند اتفاق جالبی را رقم زدهایم «نزدیک داستان»، بیست زخم کاری را عریانتر عرضه میکند. بیست زخم کاری در مقابل لطافت «نزدیک داستان»!
ارسال نظر