گشت در استان سمنان (قسمت سوم)
در آغوش طبیعتِ تاریخی
عبور از میان باغهای پسته
از سمنان تا دامغان راه زیادی نبود و امیدوار بودیم بتوانیم ناهار را در شهر بعدی صرف کنیم. پس به سمت جاده حرکت کردیم. حدود نیم ساعت که پیش رفتیم، سیاهچادری را دیدیم که بخشی از ایل «سنگسر» آنرا گسترده بودند. روبهروی چادر دیگهای آش و تنورهای نان بود و کمی دورتر هم اسبهایی بلند قامت، خبر از حضور مردان و زنانی در این چادر میداد که با طبیعت به زیبایی خو گرفتهاند. از کنار چادر گذشتیم. در راه کوههای زیبایی را دیدیم که با رنگهای زیبای خود جلوهگری میکردند. رفتیم تا به باغهای پستهای رسیدیم که از ترکیب درختان جوان و کهنسال شکل گرفته بودند. اگرچه این فصل زمان باردهی درختان نبود، اما دیدن باغهایی چنین فراخ و عظیم احساس خوشایندی در دلمان ایجاد میکرد. حدود دو ساعت بعد به دامغان رسیدیم و تصمیم گرفتیم پیش از ورود به شهر، به منطقهای ییلاقی به اسم «چشمهعلی» که با دامغان کمتر از ۲۰ دقیقه فاصله داشت، برویم.
کاخی میان آب
باز کوهها و باز درختانی زیبا در راه نشسته بودند تا در برابر چشمان پر از شوق مسافران جلوهگری کنند. جالبترین بخش مسیر برای من دیدن قسمتهایی از کوهستان بود که به دلیل داشتن مواد معدنی گوناگون، به رنگ آبی زیبایی درآمده بودند و رودخانهای که با عبور از کنار این کوه به زیبایی و طراوت منطقه میافزود. با کمک نقشههای آنلاین و تابلوهایی که در جاده نصب کرده بودند، به منطقه چشمهعلی رسیدیم. مبلغی را بهعنوان ورودی پرداخت کردیم و بعد از پارک کردن ماشین به سمت محوطه اصلی،که از پادشاهان بسیاری یادگار داشت، حرکت کردیم. در چشمهعلی از دیواری کاهگلی گذشتیم و رسیدیم به چشمهای که در میانش کاخی زیبا قرار داشت. اگرچه این مجموعه قدمتی به اندازه عمر خاندان صفوی دارد اما استفاده از آن بهعنوان تفرجگاه پادشاهی، به زمان قاجار میرسد و در معماری بنا میشد ردپای هر دوی این سلسلهها را به روشنی دید. به جز عمارتها، چشمه زلال، درختان تنومند، فروشگاههای لباس و خوراکیهای سنتی، رستوران و امکانات کافی برای شبمانی مسافران، باعث شده تا گردشگرانی که از این مسیر به شهرهای شمالی یا به زیارت مشهد مقدس میروند، بتوانند به راحتی در چشمهعلی توقف کنند. ما هم ناهارمان را در همان حوالی صرف کردیم و بعد به سمت دامغان رفتیم.
هوای خنک در شهر کویری
حوالی عصر به دامغان رسیدیم. بعد از پیدا کردن هتل محل اقامتمان و کمی استراحت، تصمیم گرفتیم پیاده در دامغان بگردیم و جاذبههایی را که به هتلمان نزدیک بودند از نزدیک ببنیم. اولین جایی که به آن سر زدیم «برج چهل دختر» بود؛ برجی آجری از زمان تیموری که سقف گنبدیاش از فاصله دور به چشم میآمد و در روزنههای داخلیاش پرندگان مامن گرفته بودند. کنار برج «امامزاده جعفر» قرار داشت و سنگی خاکستری و بسیار قدیمی که در محفظه امامزاده نگهداری میشد خبر از قدمت بسیار این بناهای باستانی میداد. بعد به سمت بازار قدیمی دامغان که بوی ادویههایش تا چند خیابان آنطرفتر میرسید، رفتیم. با اینکه هوا کاملا تاریک بود اما بیشتر مغازهها باز بودند و روبهروی بعضیها که نان و کلوچه سنتی میفروختند، صفهای طولانی شکل گرفته بود.
از راهروهای بازار گذشتیم و به یکی از درها که به محلههای قدیمی راه داشت رسیدیم و تکیهای قدیمی بهنام «تکیه علیاکبر (ع)» را دیدیم. از پشت تکیه، به کوچهای تاریک و کم رفت و آمد رسیدیم که «نخل محرم» معروف و کهن دامغان را در آن نگهداری میکردند و در آخر هم خانهای را دیدیم که به تازگی به میراث ملی ملحق شده بود و بادگیر و سردر زیبایش خستگی را از تن رهگذران دور میکرد. بعد از خریدن کمی سوغاتی از بازار، برای استراحت به سمت محل اقامتمان حرکت کردیم. روبهروی هتل آبراههای خروشان میگذشت و نسیم گیسوان درختان کهنسال را با مهربانی نوازش میکرد و مردم بسیاری از این هوای خوش لذت میبردند. ما هم همراه مردم دامغان و دیگر گردشگران کمی قدم زدیم، شام خوردیم و بعد برای استراحت به اتاقمان رفتیم.
ارسال نظر