نگاه مترجم
برزخ هویتانگاری
کتاب «رام کردن پلنگ...»، عاری از هر رمز و نکته بازی فنی، ولی غنی از مثال و موردپژوهیهای متعددی است که بعضا از تجربه شخصی نویسنده وام گرفته شده که خود مصداق بارز «مساله تعیین هویت» است. اما چرا «رام کردن پلنگ»؟ اگر پلنگ را بیازاری و اگر به حال خودش واگذاری، میکُشد و بدترین کار زخم زدن و رها کردن به حال خودش است و نیز به خاطر اینکه میتوان رامش کرد. این تعبیر به نوعی حکایت از همان معنا و مقصودی دارد که نویسنده میخواهد در این کتاب درباره «خواست و تمنای هویت» طرح کند. «...اگر نمیخواهیم جهان به جنگلی بدل شود، یا آینده به تصاویر فجیع و دردناک گذشته شباهتی ببرد، یا نمیخواهیم فرزندانمان ظرف نیم قرن با همان ناگزیری و درماندگی امروز ما، تماشاگر و چه بسا قربانیان کشتارها، تبعیدها و سایر«پاکسازی»ها باشند، باید خواست و نیاز برای شناسایی و شناساندن هویت به خوبی مشاهده، با آرامش و صبوری بررسی، درک و فهمیده و آن وقت مغلوب و رام شود. «مشاهده و بیان معلوف از طبیعت آدمی از همه وجوهش به طرز شگفتی درست و دقیق است/ دیوید رابسُن، ساندی تلگراف» و «صدای او گفتمانی است که اروپا را یارای نشنیدن آن نیست/ کلیر مسو، گاردین».
در ترجمه اثر امین معلوف، علاوهبر علاقه شخصی نسبت به معلوف مولف و نظرگاه و آثارش، رمان نویس بودن او و صد البته زبان دلالتگر و غمزهدارش، الهامبخش و مزید بر علت بود و سعی شده تا جای ممکن همین لحن در برگردان رعایت شود. به جای نثر و زبان سخت و سنگین و بعضا آکادمیکِ معمول متون موضوع اندیشه و نقد که طبعا در برگردان این قبیل آثار نیز جلوه میکند، نثر و زبانی نرم و روان، همصدا با آوای نوشتار اختیار شده تا ضمن مراعات وجه و حال گفتمانی اثر خوش گوی نویسنده، خوانش بهتری نیز ادا شود.
ارسال نظر