هراز

رستوران بین راهی هم حکایت‌های خودش رو داره و قبلا گفتم که بهترین بین راهی و شاید معروف‌ترینش رستوران پسرخاله تو هشتگرده اما همیشه اون وری نیستیم و بهتره در مورد بقیه مسیرا هم بدونیم و بشناسیم. تو راه برگشت از نوا تو این رستوران ایستادیم تا ماهی بخوریم. ماهی سفارش دادیم و تا ماهی بیاد یک نگاهی به کل و ستوران انداختم. فضای بزرگ و خیلی شلوغ از میزهایی که تنگ کنار هم چیده شده و روی هر میز بیست لا سفره یکبار مصرف انداخته بودن و خلاصه خیلی بی‌سلیقه بود و مدلش دقیقا شبیه رستوران‌های بین راهی بود.

ماهی اومد، انقدر برشته بود که نمی‌تونستم تیغ‌ها رو جدا کنم، یه جایی دیگه خسته شدم و رفتم اعتراض کردم.

در جواب اعتراض خیلی خونسرد گفتن مشتری‌ها خودشون میگن برشته کنید که تیغ‌هاشو بخوریم راحت! گفتم یعنی الان تیغ‌هاش رو میشه خورد؟

گفتن بله و وقتی برگشتم تیغ هاش واقعا خوردنی شده بود اما خود ماهی بیش از حد چرب بود و طعم خاصی نداشت.

اگر کمتر چرب بود می‌شد با نمک یکم مزه‌دار کرد ولی واقعا از چربی زیاد سخت خورده می‌شد.

برنج هم معمولی بود. کلا هم یک چیزی برای ما جا افتاده و همه مثل یک اصل اونو پذیرفتن و اون هم اینه که: بین راهیه دیگه! انگار بین راهی دوتا مفهوم با خودش داره؛ بی‌کیفیت‌ و گران و این ناراحت‌کننده است و باور کنید اکثر کشورها اینطور نیست که مفهوم سر گردنه جا افتاده باشه. دور این رستوران کلی مغازه بود که می‌تونستیم ازش سوغاتی بخریم و خب تنها لطف انتخاب این رستوران همین بود.

حالا اینجا رو گفته بودن خوبه ما رفتیم شما سعی کنید جای دیگه‌ای برید و به ما هم خبر بدید که کجا چطوره.