«رانه» و «اختگی»
فصل نخست، درباره نظریه روانکاوانه جنسیت ــ لیبیدو و لاملا ــ بحث میکند و سپس به دربرداشتههای هستی شناختی و سیاسی نظریه جنسیت میپردازد. این فصل برای خواننده ایرانی میتواند جذابیتهای ویژهای داشته باشد. در آکادمی نهادی ایران بیفرهنگی عجیبی در خوانش فروید رواج یافته است. به دانشجویان آموخته میشود که فروید بیقید و بندی جنسی را اشاعه میدهد. این بیفرهنگی از خلط «معنای جنسی» با «امر جنسی» ناشی میشود؛ اما از دید زوپانچیچ درس بنیادین فرویدی این است که چیزی به نام امر جنسی در کار نیست. فقط امر جنسیای هست که بهمثابه ناهمترازی برسازنده موجود انسانی پافشاری میکند. برخلاف «سنت فلسفی» ما که یگانگی هستی-شناختی جهان را حفظ میکند که خود این رویکرد برابر است با باور به امکانپذیری رابطه جنسی و باور به معنای جنسی. از منظر لاکانی، هستی ناتمام است و زوپانچیچ در فصل نخست این کتاب بحث میکند که امر جنسی نقطه عدم انسجام هستی است. در فصل دوم، به رابطه میان آزادی و علت پرداخته شده است. در روانکاوی نیز مثل ایدهآلیسم آلمانی پیوند بسیار نزدیکی میان مفاهیم سوژه و آزادی هست، اما نباید فراموش کرد که از دید لاکان سوژه معلول ساختار است. با این همه خود ساختار منسجم و بیاشکال نیست. پس سوژه نامی است برای نقطه عدم انسجام ساختار. به همین دلیل است که لاکان میگوید: «فقط آنچه کار نمیکند علتی دارد»، اما این «علت» را نباید با علت به اصطلاح نیوتونی، خدای درون ماشین که بهصورت مفهوم مرکزی علم درآمده، اشتباه گرفت. لاکان این «علت نیوتونی» را «قانون» مینامد. در فصل سوم نیز زوپانچیچ خوانشی نو و بسیار جالب از امر کمیک و امر غریب عرضه میکند. در اینجا هم او امر کمیک را مثل مفاهیم «آزادی»، «سوژه»، «جنسیت»، «علت» و «لاملا» در ساحت «رانه» صورتبندی میکند و ارتباط آن با «اختگی» را میکاود.
ارسال نظر