ناخرسندیهای تجدد در ایران
کتاب «تجدد و ناخرسندیهای آن در جامعه ایران» تلاش دارد به وجوهی از فرهنگ و زندگی ایران از قاب همان گفتمان گذار از سنت به مدرنیته نگاه کند. البته همانطور که در عنوان هم هست، بیشتر رویکردی آسیب شناختی دارد. کتاب متشکل از ۱۵ یادداشت مولف در زمینههای مختلف از فرهنگ ایرانی است. عمدتا بیانگر زمینههایی است که ایرانیان به دلیل بدفهمی، یا کژفهمی عناصر مدرن و حتی استحاله آنها و دستکاری در آنها، آن ایده یا نهاد را به موضعی برای رنج و تلخیهای زندگی جمعی خودشان بدل کردهاند. کتاب بیشتر در روایتی مونولوگ میان مولف و مخاطبان نوشته شده است. به همین سبب کمتر گفتوگویی میان مولف و سایرین (جز در بخش دانشگاه مردممدار) صورت گرفته است. کتاب بیش از همه به دنبال اقناع مخاطب در راستای ایدههای مولف است. به همین دلیل در بسیاری از مواقع از «فرض یا مدعای این نوشتار و...» صحبت شده است و گاه مفروضاتی هست که استدلالی برای آن آورده نشده است و استنادی هم ندارد. مفروض اصلی کتاب در همان مقدمه آمده است: «جامعه ایران در دهههای اخیر دستخوش تغییرات پرسرعت و همهجانبهای شده به گونهای که گویی طومار زندگی سنتی در هم پیچیده شد و رفته رفته فصلی دیگر از تاریخ در این سرزمین آغاز شد که نامش را میتوان مدرنیته یا دستکم مدرنیته ایرانی...نهاد» دقیقا در جمله بعدی است که میتوان مفروضاتی دید که از لحاظ تاریخی و فرهنگی بسیار پرمدعا و عظیم هستند، اما بی آنکه استدلالی و استنادی برای آن آورده شود «به عبارت دیگر جامعه ایران دیگر آن جامعه سنتی، افتاده در گوشهای، بیارتباط با جهان و دارای یک اقتصاد بسته و معیشتی و حکومتی شاهانه مبتنی بر ارث و میراث خانوادگی و دارای فرهنگی بسته و محدود نیست.این جامعه وارد جهان مدرن شده و بنیانهای آن از بیخ و بن تغییر و تحول بسیاری به خود دیده است.»
ارسال نظر