زندگی و استعارهها
محور کار و علاقه من حوزه زبانشناختی است ولی گاهی در حوزه فلسفه هم کار میکنم. در حوزه علومشناختی من حدود ۲۰ کتاب را برای ترجمه تعیین کردهام. هسته مرکزی این مجموعه هفت کتاب است شامل «فلسفه جسمانی»، «قلمرو تازه علومشناختی»، «استعارهشناختی»، «زبان، ذهن و فرهنگشناختی»، «بدن در ذهنشناختی»، «ریاضیاتشناختی» و «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم». در حال حاضر برخی از این کتابها به فارسی منتشر شده و برخی دیگر در دست چاپ است. از این مجموعه ۱۳ کتاب دیگر را نیز مد نظر قرار دادهام تا ترجمه و منتشر کنم. از ۲۵۰۰ سال قبل تا حالا در فلسفه و حکمت و نظریات جامعهشناختی مغز و جسم را از حوزه شناخت کنار میگذاشتند و این موضوع از قرن ۱۷ به بعد با نظریات دکارت به اوج خود رسید. دکارت با تعریف دو ماده جسمی و ذهنی و با گفتن جمله «من شک میکنم، پس هستم» میخواست اساس محکم و تغییرناپذیری برای دانش پیدا کند. بهنظر او حواس، خیالات و ایدههای ما متغیر است و بر همین اساس او معتقد بود برای اندیشیدن اینها به درد نمیخورند و باید چیزی داشته باشیم که تغییرناپذیر باشد و آن اندیشهای است که شک میکند. از آغاز شروع حکمت این دوگانگی بین جسم و ذهن شکل گرفت و هرچه جلوتر آمدیم این دوگانگی بیشتر شد، اما حالا علومشناختی میگوید جسم در شناخت دخالت دارد. یعنی حواس پنجگانه ما در شناخت مفاهیم و مسائل مربوط به خرد آدمی تاثیر دارد. این خلاصهای از موضوعات علومشناختی است که تا به حال کتابهای زیادی درباره آن نوشته شده و من تعدادی از آنها را ترجمه و از سوی انتشارات آگاه منتشر کردهام. نویسندگان«استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» در پیشگفتار کتاب آوردهاند: این کتاب حاصل یک دغدغه فکری، از جانب هردوی ما، در این باره بود که مردم چگونه زبان و تجربه خود را میفهمند... مارک دریافته بود که بیشتر دیدگاههای سنتی فلسفی نقش اندکی برای استعاره در فهم جهان ما و خود ما قائل هستند تصمیم گرفتیم در باره موضوعی که فکر میکردیم با هم همکاری کنیم... ظرف مدت یک هفته متوجه شدیم که برخی فرضهای فلسفی و زبانی معاصر، که از زمان یونانیان تاکنون در سنت غرب بدیهی انگاشته شدهاند، حتی مانع طرح این نوع موضوعهایی هستند که ما میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم.
ارسال نظر