اغوای گیجکننده جهانیسازی مالی
جریان سرمایه اغلب مشکلات سیاستی عمیقتر یا عدمتعادلها در بازارهای درحال ظهور را منعکس میکنند. اما آنها معمولا مکانیزمهای انتقالی ضروری برای بحرانها هستند، بنابراین هزینههای احتمالی را برای آن اقتصادها افزایش دادهاند. اگرچه انگارههای مورد اجماع نئولیبرالها(خصوصیسازی، مقرراتزدایی، یکپارچهسازی تجارت، مهاجرت، انضباط مالی و تقدم رشد بر توزیع) اکنون به چالش کشیده شده یا کاملا رد شده، اما جهانیسازی مالی یک استثنای درخشان باقی مانده است.
بیشتر شواهد نشان میدهند که جهانیسازی مالی(بهخصوص پول داغ بدون محدودیت) بیثباتی اقتصاد کلان را بدتر میکند، شرایطی را برای بحران مالی ایجاد میکند و رشد بلندمدت را کاهش میدهد، چراکه بخش قابل تجارت را غیررقابتی میسازد. اقتصاددانان معدودی جهانیسازی مالی را بهعنوان پیشنیاز ضروری برای توسعه بلندمدت یا ثبات اقتصاد کلان، در فهرستشان قرار میدهند.
درحالیکه صندوق بینالمللی پول ایجاد محدودیتهایی بر جریان سرمایه را آغاز کرده است، اصول جهانیسازی مالی دستنخورده باقی مانده است. شاید یک دلیل این باشد که کشورهای توسعهیافته همچنان بنیادگرایی منابع/ ذخایر را رها نکردهاند، که توسعهنیافتگی را به عدم پسانداز داخلی نسبت میدهد. استدلال آن بود که اقتصادهای درحال توسعه و نوظهور، باید منابعی را در شکل کمک خارجی جذب کنند یا پس از آنکه تردید درباره کمک گسترده شد، سرمایهگذاری خصوصی خارجی را جذب کنند.
اخیرا، محدودیتهایی بر جریان مالی کمتر مورد لعنت قرار میگیرد، چراکه چند کشور درحال توسعه توانستند بر «گناه اصلی» استقراض به ارز خارجی غلبه کنند. در سلسلهمراتب پذیرفتهشده درحالحاضر، جریانهای مالی با واحد پول محلی بالاتر از جریانهای مبتنی بر دلار جا میگیرند، زیرا آنها در زمان تضعیف نرخ ارز بار مضاعفی بر بدهیها افزون نمیکنند. انواع استقراض که از این اثرات ترازنامه اجتناب میکنند بهصورت قابلدرکی، کمتر مسالهساز است. با این حال، در شرایط کنونی رشد ضعیف مزمن و نرخهای بهره بلندمدت کم یا حتی منفی در اقتصادهای توسعهیافته(ژاپنی شدن)، خطری وجود دارد که کشورهای درحال توسعه، وسوسه شوند که استقراض خارجی را افزایش دهند. این مسیر تنها منجر به نوسانات بیشتر، بحرانهای مکرر و پویایی کلی کمتر میشود. اما بیشتر کشورها درحال انتخاب آن هستند و طرفداران تفکر جدید تحولخواه، ظاهرا تسلیم شدهاند.
ارسال نظر