سوسیالیسم لسهفری*
۱. سرمایه، ذخیرهای است که از حاصل کار گذشته به یک فعالیت مولدِ ثروت تخصیص یافته است.
۲. حق ارث با اصالت فرد در تضاد است. میل اعتقاد داشت که عدالت حکم میکند انسان از آغاز حیات بهطور مساوی از مواهب طبیعت برخوردار باشد و پس از آن هر کس با تلاش خود بتواند وارد صحنه رقابت شود.
۳. میل از یک طرف خواهان لغو تدریجی کارِ مزدی است و از سوی دیگر میگوید سرمایهداران باید از خرید کالاهای لوکس و تجملی بپرهیزند و درآمد خود را سرمایهگذاری کنند تا از محل افزایش تولید، میزان حقوق و دستمزد طبقه کارگر افزایش یابد.
۴. بهرغم اینکه میل قوانین اقتصاد را طبیعی و لایتغیر میداند، معتقد است که در مورد توزیع ثروت، وضع به این منوال نیست؛ زیرا قوانین توزیع، با نهادهای اجتماعی سروکار دارد. انسان بهطور فردی یا اجتماعی میتواند هرطور که مایل باشد قوانین توزیع ثروت را تغییر دهد. به عبارت دیگر میل معتقد است که قوانین تولید طبیعی و قوانین توزیع ساخته دست بشرند.
۵. میل خواهان ضبط رانت ارضی در پروسه تولید است.
میل بر خلاف پیشینیان خود (بنتام، جیمز میل و سیجویک)، فایدهگرایی را نه مستقیم و بیواسطه که با وساطت قواعد به میدان عمل میآورد. بر این اساس اگر در یک موقعیت خاص، تبعیت از قاعده بیشترین سود را نمیآورد، باز هم باید از آن تبعیت کرد؛ چرا که آن قواعد عموما سودمندند و مردم باید مطمئن شوند که این قواعد رعایت میشوند. ارمسون در کتاب «تفسیر فلسفه اخلاق جان استیوارت میل»، فایدهگرایی میل را مبتنی بر چهار پیشگزاره میداند:
۱. اگر عملی مطابق قاعده اخلاقی باشد درست و اگر مخالف قاعده اخلاقی باشد نادرست است.
۲. معیار درست بودن قاعده اخلاقی این است که در نهایت منجر به گسترش غایت نهایی اخلاق (گسترش شادکامی عمومی) شود.
۳. قاعده اخلاقی موجه قاعدهای است که اگر رعایت شد، شادکامی عمومی را افزایش و در صورت عدم رعایت، آن را کاهش خواهد داد.
۴. اگر در موقعیتی خاص نتوان به هیچ قاعده اخلاقی استناد کرد، دیگر نمیتوان از درستی یا نادرستی اخلاق سخن گفت؛ البته شاید صرفا بتوان اَعمال آن موقعیت را با موقعیتهای دیگر سنجید.
میل به شدت معتقد است که داوری اخلاقی، یعنی بحث درباره کاربرد یک قانون خاص درخصوص یک مورد خاص. وی میگوید که قاعده اخلاقی حرمت دارد و همگان باید از آنها تبعیت کنند، اما این به آن معنا نیست که قواعد لایتغیرند؛ بلکه متفکران باید همواره آنها را مورد بررسی قرار دهند و درصورتیکه قاعده سودمندی خود را از دست داد، آن را حذف و قاعده جدیدی را جایگزینش کنند. به اعتقاد میل در تشخیص فایده باید از اصول اخلاقی (ثانوی) تبعیت کرد، مگر اینکه به جایی برسیم که دو اصل اخلاقی در تعارض با یکدیگر باشند. استثنائا در این موارد میتوان به اصول بنیادین (اولیه) مراجعه کرد. نکته در این است که اصل بنیادین نباید قواعد اخلاقی را نقض کند؛ یعنی نتوان به بهانه اصالت فایده، قواعدی همچون تعهد، راستگویی و امانتداری را دور زد. راستگویی و امانتداری در نظر میل از این بابت یک قاعده اخلاقی هستند که تجربه اجتماعی بشر نشان داده است بیشترین خیر را برای بیشترین افراد جامعه به وجود میآورند.
بهطور کلی جان استیوارت میل دیدگاه خاصی نسبت به منافع شخصی دارد و آن اینکه افزایش منابع و لذتهای فردی، از راه افزایش منابع و لذتهای دیگران نیز قابل دستیابی است. نظریه «مطلوبیت اجتماعگرایانه» (بیشترین خیر و شادی برای بیشترین افراد جامعه) او را شاید بتوان نوعی تجدید نظر در اندیشههای لسهفری دانست.
* لفظ لسهفر بخشی از گزاره فرانسوی laissez faire, laissez passer است به معنی «بگذار آزاد باشند، بگذار بروند». لسهفر از مبانی فکری اقتصاد آزاد و لیبرالیسم کلاسیک محسوب میشود.