4 متغیر سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ

برایان کاتولیس، عضو ارشد بخش سیاست خارجی آمریکا در موسسه خاورمیانه در این مطلب نوشت، روزهای آغازین دونالد ترامپ شامل مجموعه‌ای از اقدامات دراماتیک در جبهه‌های مختلف داخلی و بین‌المللی با هدف مقابله با دشمنان و مخالفان در استراتژی طراحی‌شده برای وادار کردن دیگران به واکنش و تفکر غیر منسجم بود؛ رویکردی که به درستی توسط ازرا کلین، ستون‌نویس نیویورک تایمز مورد تحلیل قرار گرفت.

کانون توجه رسانه‌ها درخصوص رویکرد ترامپ در خاورمیانه درست همان جایی بود که او می‌خواست، یعنی تمرکز بر اظهارات او مبنی بر اینکه آمریکا غزه را تصرف خواهد کرد و تمام فلسطینی‌های ساکن آنجا رانده خواهند شد. همه این تئاترها در پس‌زمینه خاورمیانه با آینده نامعلوم، با آتش‌بس‌های ضعیف در مرزهای اسرائیل و سوالات بزرگ درباره تغییرات اخیر در سوریه و لبنان به نمایش درآمد.

این ارزیابی از رویکرد خاورمیانه‌ای ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش بر چهار موضوع دنیای واقعی و حرکت‌های سیاست ایالات متحده متمرکز است: آتش‌بس در غزه و لبنان، چالش استراتژیک در حال پیش‌روی ایران، حرکت‌هایی که ترامپ درباره نهادهای امنیت ملی خود آمریکا انجام می‌دهد و همچنین سبک جدید دولتش در ناسیونالیسم اقتصادی یک‌جانبه. همه این عوامل احتمالا محیط را در هفته‌ها و ماه‌های آینده در میان فشارها و کشش‌ها از غافل‌گیری‌های اجتناب‌ناپذیری که اغلب در این بخش از جهان ظاهر می‌شوند، شکل می‌دهند.

یکم، پایان دادن به جنگ‌ها: آتش‌بس شکننده بین اسرائیل و حماس و حزب‌الله

ترامپ چند روز پس از توافق آتش‌بس و آزادی گروگان‌ها بین اسرائیل و حماس و دو ماه پس از کمک دولت بایدن به برقراری آتش‌بس در لبنان بین حزب‌الله و اسرائیل کار خود را در کاخ سفید آغاز کرد. اجرای هر دو توافق هنوز نصفه و نیمه است و تنش‌ها بین حماس و اسرائیل بار دیگر افزایش یافته است. ترامپ گفت درصورتی‌که حماس آزادی گروگان‌ها را به تعویق بیندازد، از اسرائیل می‌خواهد تا شنبه آینده به آتش‌بس پایان دهد و گفت: «در غیر این صورت درهای جهنم گشوده خواهد شد.» ایالات متحده به همکاری در پشت صحنه با مصر و قطر در این جبهه برای کمک به پیشبرد اجرای این توافق پیچیده سه‌مرحله‌ای ادامه می‌دهد. حماس اعلام کرده است که گروگان‌ها را طبق توافق آزاد می‌کند؛ اما توجه به این فضا برای تحولات مهم است، زیرا شکست، امنیت منطقه را تضعیف می‌کند و دستور کار ترامپ را تغییر می‌دهد. در جبهه لبنان، تیم ترامپ همچنان فعال بوده و مورگان اورتاگوس، معاون فرستاده ویژه خود را به بیروت فرستاد تا در تلاش‌های مستمر طرف‌های توافق را وادار به پایبندی به آتش‌بس و اجتناب از بازگشت به درگیری کند. این کار چالش‌برانگیز دیپلماسی مستمر همراه با حمایت امنیتی لازم از شرکای کلیدی، بر نقش سازمان‌دهی و حمایتی مهم آمریکا در چنین ابتکاراتی تاکید می‌کند. جنون رسانه ای و توجه افراطی به اظهارات آتش‌زا و غیرواقعی ترامپ – از جمله اینکه اخیرا گفته ایالات متحده غزه را تصرف خواهد کرد – در بهترین حالت باعث انحراف حواس‌ها از کار مهمی است که انجام می‌شود. در بدترین حالت، آنها سیگنال‌های اشتباهی درباره وضعیت‌های پایانی عملی و واقعی برای این درگیری خاص ارسال می‌کنند. اظهارات ترامپ در غزه به سرعت توسط شرکای مورد نیاز ایالات متحده و اسرائیل برای ایفای نقش‌های اصلی در توسعه برنامه بازی واقعی پس از جنگ رد شد.

دوم، ایران: هنوز جهت استراتژیک مشخصی وجود ندارد

درست قبل از دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در اوایل ماه جاری، ترامپ یک یادداشت ریاست‌جمهوری امنیت ملی را امضا کرد که هدف آن ارسال این پیام است که رئیس‌جمهور ایالات متحده در حال بازگشت به لفاظی و رویکرد «فشار حداکثری» دوره اول خود است. با این حال، این یادداشت نشان‌دهنده تغییر در سیاست نیست؛ زیرا هیچ تحریم جدید یا محدودیت دیگری مانند کنترل صادرات بر ایران وجود ندارد، بلکه به نهادهای امنیت ملی ایالات متحده دستور می‌دهد تا اقداماتی را با هدف ایجاد فشار اقتصادی بیشتر بر ایران اعمال کنند.

در همان زمان، ترامپ به انتشار این مطلب ادامه داد که همچنان به توافق با ایران علاقه‌مند است و درها برای دیپلماسی‌ای که به دنبال حل مسائل باقی مانده درباره برنامه هسته‌ای ایران و سایر موضوعات است، باز است. هنوز خیلی زود است که جهت روشنی را در استراتژی احتمالی ترامپ در قبال ایران تشخیص دهیم. یکی از عوامل کلیدی که همچنان موثر باقی خواهد ماند این است که ایران چگونه با همسایگان خود و خاورمیانه گسترده‌تر ارتباط دارد. بنابراین، دولت ترامپ باید به دنبال راه‌هایی برای هماهنگی نزدیک با شرکای کلیدی خاورمیانه در پرداختن به این مسائل باشد. علاوه بر موضوع مهم هسته‌ای، نقش ایران در سراسر منطقه در مناطقی مانند عراق و یمن همچنان یک نگرانی کلیدی برای آمریکا و شرکای خاورمیانه‌ای آن است.

سوم، خلع سلاح یک‌جانبه: کمک‌های ترامپ متوقف شده و علیه نهادهای امنیت ملی آمریکا حرکت می‌کند

سومین عاملی که در حال حاضر بر توانایی آمریکا برای شکل‌دهی و تاثیرگذاری بر رویدادها تاثیر می‌گذارد، اقدامات ترامپ برای توقف کمک‌های خارجی، حذف آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (USAID) و اقدامات احتمالی آتی وزارت کارآمدی دولت (DOGE) در وزارت خارجه، پنتاگون، آژانس‌های اطلاعاتی و وزارت بازرگانی است. نبردهای حقوقی و سیاسی در داخل آمریکا بر سر این اقدامات تهاجمی تازه آغاز شده است؛ اما تاثیر آن بر توانایی این کشور برای قدرت نمایی و تاثیرگذاری بر تحولات خاورمیانه از قبل احساس شده است.

توقف کمک‌ها باعث سردرگمی پیمانکارانی شد که در اردوگاه‌های بازداشت در شمال شرق سوریه کار می‌کردند؛ کمپ‌هایی که بسیاری از اعضای داعش را در خود جای داده‌اند. در مکان‌هایی مانند نوار غزه که افزایش کمک‌های بشردوستانه بخشی از آتش‌بس شکننده بود، سازمان‌های امدادی هشدار داده‌اند که این حرکت‌ها به توانایی ارائه کمک‌های مورد نیاز بسیار آسیب می‌زند.

به‌طور کلی، برچیده شدن سریع آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده، یک نیروی کلیدی در تعامل آمریکا در خاورمیانه، اولین مورد از یک‌سری اقدامات اضافی است که دولت ترامپ ممکن است برای خلع سلاح یک‌جانبه توانایی آمریکا برای پیشبرد ثبات و رفاه در خاورمیانه بردارد.

چهارم، ناسیونالیسم اقتصادی یک‌جانبه: تعرفه‌ها و جنگ‌های تجاری می‌تواند اثرات سرریز در خاورمیانه داشته باشد

در سفر به عمان و ابوظبی در اواخر ژانویه و اوایل فوریه، مستقیما از مقامات و تحلیلگران محلی شنیدم که از نزدیک سیاست‌های اقتصادی در حال توسعه دولت ترامپ مانند اعمال تعرفه‌ها علیه متحدان ایالات متحده همچون کانادا و هدف قرار دادن شرکای خود در دیگر مناطق جهان مانند آسیا را دنبال می‌کردند. واکنش اصلی این بود که ایالات متحده سیگنال بسیار متفاوتی درباره نقش آینده خود در اقتصاد جهانی ارسال می‌کند و این می‌تواند کشورهای خاورمیانه را به دنبال راه‌هایی برای تنظیم مجدد روابط اقتصادی و تجاری خود در طول زمان سوق دهد.

این هفته، ترامپ تعرفه‌های فولادی را معرفی کرد و کشورهایی که مستقیما تحت تاثیر قرار می‌گیرند، عبارتند از: کانادا، مکزیک و برزیل، اگرچه به نظر می‌رسد هدف کلی ضربه زدن به چین، بزرگ‌ترین تولید کننده فولاد در جهان باشد. برخی از تحلیلگران می‌گویند که چندین کشور خاورمیانه مانند بحرین، امارات متحده عربی، قطر، عربستان سعودی و عمان نیز ممکن است از این تعرفه‌های خاص آسیب ببینند؛ اما ممکن است تاثیر آن محدود باشد.

با وجود این، این تلاطم‌های آغازین درباره سیاست‌های اقتصادی جهانی، همراه با برخی سیگنال‌هایی که ترامپ درباره سیاست انرژی ارسال کرده است، در بحث‌های من در خاورمیانه، جایی که بسیاری از کشورها به دنبال تغییر مدل‌های اقتصادی خود و ادغام بیشتر با اقتصاد جهانی و منطقه‌ای هستند، مورد توجه بود.

مرکز ثقل در هفته‌های اولیه روی کار آمدن ترامپ به‌شدت بر مسائل نزدیک‌تر به خانه متمرکز است و هر روز درام جدیدی را تولید می‌کند که برای برهم زدن ساختارهای موجود و ایجاد نتایج متفاوت طراحی شده است. تاکنون، با وجود سفرهای اخیر رهبران اسرائیل و اردن و رویدادهای جاری در منطقه، خاورمیانه هنوز در رأس برنامه سیاست گسترده‌تر قرار نگرفته است. ترامپ همچنان در تلاش است تا تیم خود را جمع کند و در عین حال امنیت ملی و سیستم سیاسی آمریکا را به شیوه‌هایی که امیدوار است منجر به وفاداری عمیق‌تر و اجرای کارآمدتر دستور کار او شود، به‌کار گیرد.

مانند دوره اول ترامپ، عاقلانه است که انتظار اقدامات غیرمنتظره را داشته باشیم. همین هفته، پرزیدنت ترامپ اشاره کرد که ممکن است با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در عربستان سعودی ملاقات کند که ظاهرا در آزادی اخیر یک آمریکایی از زندان روسیه نقش داشته است.

اما همان‌طور که در واکنش‌های منطقه‌ای به «طرح» غزه او دیده‌ایم، قوانین فیزیک در خاورمیانه - و همچنین در سیاست ایالات متحده - همچنان پابرجا هستند. برای هر عمل، یک واکنش برابر و مخالف وجود دارد. هنوز مشخص نیست که آیا اظهارات ترامپ در غزه چیزی بیش از حمایت در بخش‌هایی از طیف سیاسی داخلی اسرائیل ایجاد می‌کند یا اینکه آیا این اظهارات کشورهای عربی مانند مصر را وادار می‌کند تا جایگزین روشنی با دیگر کشورها ارائه کنند. بزرگ‌ترین سوالات در این وانفسا اینها هستند: آیا آتش‌بس‌ها برقرار خواهد بود و درباره ایران چه باید کرد؟ این موارد همچنان به‌عنوان سوالات جدی‌تر در حال حاضر باقی می‌ماند؛ زیرا آمریکا به دنبال یافتن راه خود در داخل و خارج از کشور است. افتتاحیه دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ این سوال را ایجاد می‌کند که آیا از متن اولیه خارج شده یا اصلا سناریویی وجود داشته است؟