امنیت در خاورمیانه، به کالایی نایاب تبدیل شده است
پذیرش این امر برای بیشتر ایرانیان که آرمان فلسطین را آرمان خود میدانستند ساده نبود؛ به همین دلیل، نخستین اقدام نیروهای انقلابی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برافراشتن پرچم فلسطین بر فراز سفارتخانهای بود که قبلا دیپلماتهای اسرائیل ساکن آن بودند. از آنجا که انقلاب و رهبرانش همواره آرمان فلسطین را آرمان خود میدانستند، از همان آغاز، به هیچ سازشی درباره این آرمان تن ندادند و در این راه فشارها، محاصره و حتی جنگ نیابتی یا مستقیم را به جان خریدند.
جمهوری اسلامی ایران رنج و درد فلسطین را - مانند رنجهای همه کشورهای عربی دوست و همسایه - رنج و درد خویش میداند و امنیت و آزادی آنان را امنیت و آزادی خویش، اما برخی کوشیدند که جهان عرب را به صحنه تصفیه حسابها و عرصه طمعورزیهای خود تبدیل کنند این درحالی است که جمهوری اسلامی - بر خلاف آنان - امنیت و ثبات خویش را در گرو امنیت و ثبات منطقه – بهویژه امنیت و شکوفایی همسایگان خود - میداند. این مسالهای است که باید برای همگان در اولویت باشد. در همین راستا، جمهوری اسلامی ایران در فرصتهای مختلف، خواستار بنیان نهادن یک پیمان امنیتی مشترک شده است که بر پایه گفتوگو، اصول مشترک و سازوکارهای اعتمادساز استوار باشد تا مقدمهای برای خروج منطقه از دالان تاریکی باشد که توان همه کشورها در آن دچار فرسایش میشود.
جمهوری اسلامی ایران بارها تاکید کرده است که برای حفاظت از حسن همجواری، امنیت و منافع مشترک، آماده همکاری با همه طرفهاست. همه کشورهای منطقه در برابر ملتهای خویش، در برابر تاریخ و در برابر نسلهای آینده مسوولند؛ بهویژه آنکه چه بسا بعدها حداقلهای کنونی که میتوانند بنیانی برای پایان دادن به این زنجیره طولانی باشند، دیگر وجود نداشته باشند. قدرتهای خارجی تاثیرگذار در منطقه همواره گزینه جنگ را انتخاب کردهاند و با جنگ افروزیهای پیاپی در منطقه، فرصتی برای ظهور و بروز صلح باقی نگذاردهاند. آنان از رژیم صدام حسین حمایت کردند تا به ایران و کویت حمله کند، آنگاه با او جنگیدند تا سرنگونش کنند. از القاعده و طالبان در افغانستان حمایت کردند، آنگاه برای بیرون راندنشان جنگ به راه انداختند. همچنان که با حمایت از نسخهای دیگر از این گروهها، آن را ابزار نابودی سوریه و مقدمه اشغال آن با بهانه نبرد علیه گروههای افراطگرا قرار دادند. جنگ اسرائیل علیه لبنان، اشغال غیرقانونی سرزمین فلسطین، نقض مکرر حریم هوایی سوریه و جنگ کنونی علیه یمن - که در طول سه سال گذشته بارها شاهد کشتارهایی بوده که با تسلیحات غربی انجام گرفته است – پردههایی دیگر از این سناریو هستند. اکنون باید پرسید که منطقه ما از تمام آنچه رخ داده و خواهد داد چه طرفی بسته و تاثیر این رخدادها بر جهان چه بوده است؟ میتوان گفت که سیاستهای بیش از نیم قرن گذشته، جهان را بهجایی رسانده است که میشود آن را شرایط بحرانی نامید. به نظر میرسد دنیا امروز به بنبست رسیده، چنان که قواعد تاریخی و علومی که پایه روابط بینالمللی است از مدیریت این روابط درمانده است. منطقه خاورمیانه نیز به تدریج درحال تبدیل شدن به گسترهای جغرافیایی است که از حداقل امنیت بیبهره است و آتش انواع درگیریهای نژادی، قومی، مذهبی، دینی، عشایری و قبیلهای در آن زبانه میکشد. امنیت در خاورمیانه - به مثابه خانهای بزرگ که ملتهایی با اشتراکات بسیار و اختلافات اندک را در خود گردآورده - به کالایی نایاب تبدیل شده است. فراموش نکنیم که عربها، ترکها، فارسها، کردها و دیگر ملتهای منطقه تاریخی مشترک، فرهنگی واحد، زبانهایی دارای مشابهت و آداب و سنتهایی دارند که میتوان گفت از یکدیگر به عاریت گرفته شده و در طول تاریخ در هم تنیده و یکدیگر را بارور کردهاند. چرا تمام این اشتراکات را رها کنیم و منطق رویارویی را حاکم گردانیم که تنها نتیجه آن سیاهپوش شدن شمار بیشتری از مادران و شعله ورتر شدن هر چه بیشتر کینههایی است که جنگهای جاهلی را زنده میکند؟ ما نمیخواهیم در این زمانه، بار دیگر شاهد جنگهای خونین و طولانی جاهلی باشیم.
برای آنکه این پرده از تاریخمان تکرار نشود، باید در چشمان یکدیگر نگاه کنیم و تصمیم بگیریم که اختلافاتمان را پیرامون میز گفتوگو حلوفصل کنیم نه در میدان نبرد. این سخن به معنای فراموش کردن اختلافها نیست اما خواسته ما آن است که اختلافها، دوستیها را مکدر نگرداند. هدف جمهوری اسلامی از پیشنهاد بازمهندسی منطقه، آن است که ضمن احترام به اختلافنظرها، منافع مشترک همه کشورهای منطقه تامین شود؛ زیرا مبنای این بازمهندسی پیشگیری از تحکم کشورهای نیرومند بر کشورهای دیگر است. به این ترتیب، کشورهای کوچک منطقه اجازه مشارکت در مسائل آن را مییابند و میتوانند منافع خود را حفظ کنند. امنیت مشترک ما و همسایگانمان که مرزهای زمینی و آبی با آنها داریم، مبتنی بر پایبندی به اصولی مشترک است که اسناد سازمان ملل آن را مشخص میکند، اصولی مانند حاکمیت، خودداری از تهدید به استفاده از زور، حل بحرانها به شکل مسالمتآمیز، احترام به حاکمیت کشورها بر اراضی و حریم مرزهایشان، خودداری از دخالت در امور داخلی کشورها و حق تعیین سرنوشت. همچنان که این امنیت مشترک مستلزم اقدامات جدی برای اعتمادسازی است، مانند اطلاع دادن برگزاری مانورهای نظامی، شفافیت در اقدامات نظامی، کاهش هزینههای تسلیحاتی و دیدارهای نظامی متقابل. میتوانیم این راه را با اقداماتی سادهتر مانند تشویق گردشگری میان کشورهایمان، سرمایهگذاریهای مشترک و پروژههای مشترک در زمینه امنیت هستهای، مبارزه با آلودگی محیطزیست و مدیریت بحرانها آغاز کنیم. ایران باز هم صادقانه دست خود را به سوی همسایگانش دراز کرده است. این رویکرد نه اقدامی نمایشی بلکه گزینه راهبردی ایران است؛ چراکه ایران ایمان دارد اشتراکات ما بسیار بیش از اختلافهایی است که از برخی نگرانیهای بیاساس و نیز منافع گذرا ناشی شده است که چه بسا در سالهای آینده در راس اولویتها نباشند.
در عین حال، اگر ما راه صلح را پیش نگیریم نسلهای آینده فرصت نگریستن در چشمان یکدیگر (و گفتوگو) را نخواهند داشت.»
ارسال نظر