الجزیره تحلیل کرد
تهدید و فرصت روابط تهران-آنکارا
طی دو دهه گذشته و به ویژه از زمان حمله آمریکا به عراق، اگرچه روابط این دو رقیب قدرتمند بازههای پرتنشی را تجربه کرده اما همواره رهبران دو طرف دیپلماسی را از یاد نبردند. روابطی که میتواند در صورت توسعه، منافع زیادی را برای دو طرف ایجاد کند. ترکیه هماکنون تنها همسایه باثبات و قدرتمند ایران است و اگر ایران روزی بخواهد استراتژی کاهش تنش با غرب را کلید بزند، آنکارا میتواند نقش حیاتی را در تسهیل این تلاشها ایفا کند.
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیایاقتصاد»، الجزیره با بررسی پارادایم روابط ایران و ترکیه و پتانسیلهای این روابط نوشت: تنشهای اخیر میان ایران و آمریکا موجب ایجاد اضطراب میان همسایگان ایران شده است. ترکیه نیز این تحولات را با حساسیت بالایی دنبال کرد. پس از حملات موشکی هشتم ژانویه توسط ایران به پایگاه عینالاسد آمریکا در عراق، بهنظر میرسد تنشها بهطور موقت کاهش یافتهاند و از کلید خوردن یک تنش گستردهتر ممانعت شده است. این امر موجب آسودگی خیال ترکیه شد که نمیخواهد بروز جنگ جدیدی را در منطقه شاهد باشد. اگرچه آنکارا و تهران از زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ روابط پیچیدهای را بهدلیل رقابت ژئوپلیتیک منطقه داشتهاند اما توانستند روابط اقتصادی و دیپلماتیک محکمی نیز برقرار کنند. تقابل تهران و واشنگتن میتواند تهدیدی برای منافع ترکیه در منطقه باشد و همزمان از سوی دیگر فرصتی برای آنکارا ایجاد کند تا برخی از مواضع خود را تقویت و احتمالا یک گفتوگوی منطقهای را رهبری کند.
برای فهم بهتر اینکه تهدیدها و فرصتها چگونه با تداوم تقابل ایران و آمریکا، انتظار ترکیه را میکشند، نگاهی به گذشته دینامیک روابط ترکیه و ایران میتواند راهگشا باشد. اگرچه نقشه سیاسی منطقه بارها در منطقه و بین کشورهای آن تغییر یافته است اما مرزهای بین این دو کشور نزدیک ۴۰۰ سال است که دست نخورده باقی ماندهاند. در واقع در رقابت تاریخی ایرانیها و ترکها، هر دو به معاهده قصر شیرین سال ۱۶۳۹ پایبند ماندهاند؛ معاهدهای که به ۱۵۰ سال تقابل دائمی میان امپراتوری ایران و عثمانی پایان داد.
بسیاری از تحلیلگران که اغلب غربی هستند این تاریخ دیرینه را نادیده میگیرند و تلاش میکنند روابط دو کشور را در چارچوب دوگانه دوست یا دشمن جای دهند. اما واقعیت آن است که روابط ایران و ترکیه همواره بسیار پیچیده بوده و تحت ملاحظات بسیاری قرار گرفته است. در طول ۲۰ سال گذشته، روابط ایران و ترکیه بهدلیل تحولات مختلف منطقهای پر فراز و نشیب دنبال شده است اما در هیچیک از دوگانه دشمن یا دوست نیز نمیگنجد.
در حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ که ترکیه بهشدت مخالف آن بود و اجازه نداد آمریکاییها از خاک این کشور برای عملیات علیه نظام صدام استفاده کنند، موجب تنشهایی میان این دو همسایه شد.
در سرنگونی رژیم صدام، ترکیه دوستی را از دست داد که به نیروهای ترک به سادگی اجازه میداد از خاک عراق برای حمله علیه مواضع کردها استفاده کنند، درحالیکه ایران یکی از برندگان این جنگ علیه صدام حسین، دشمن قدیمی خود بود بدون اینکه حتی یک گلوله شلیک کند. متعاقب این حمله نظامی بود که نگرانیهای ترکیه از تشکیل کشور مستقل کردنشین افزایش یافت، درحالیکه تهران تلاش میکرد شبکهای از حامیان شیعه را در خلأ قدرت ایجاد شده در عراق تاسیس کند و اینگونه بتواند در معادلات سیاسی و امنیتی عراق حضور یابد.
با این حال این رقابت تجدید شده به معنای نادیده گرفتن تلاشهای دیپلماتیک میان تهران و آنکارا نبود. در واقع هفت سال پس از حمله به عراق، روابط ایران و ترکیه به اوج خود رسید. در سال ۲۰۱۰، آنکارا تهران را قانع کرد تا توافق هستهای را با غربیها امضا کند که براساس آن در عوض دریافت میلههای سوختی برای رآکتور تحقیقاتی، ایران اورانیوم غنیشده خود را به ترکیه ارسال کند. این توافق قرار بود اعمال تحریمهای جدید شورای امنیت سازمان ملل را غیرضروری کند، اما دولت اوباما در این توافق کارشکنی کرد و دو ماه بعد تحریمهای جدیدی را علیه ایران وضع کرد.
جدا از این تحول هستهای، دو واقعه دیگر در سال ۲۰۱۰ روابط ایران و ترکیه را متاثر کرد: نامزدی نوری المالکی برای دومین دوره نخستوزیری و کلید خوردن بهار عربی.
در مورد نخست، مالکی که از حمایت علنی ایران بهرهمند بود، سیاستهای فرقهای فزایندهای را به مرحله اجرا درآورده بود و که نتیجه این سیاستها اختلاف عمیق بین شیعیان و اهل سنت عراق بود. او همچنین با شرکای سیاسی ترکیه در عراق مقابله کرد که برای نمونه یکی از این افراد طارق هاشمی، معاون رئیسجمهور عراق بود که به اعدام محکوم شد. بهار عربی نیز از دیگر عواملی بود که رقابت منطقهای بین ایران و ترکیه را به نقطه اوج خود رساند؛ آنکارا حامی این اعتراضات بود و ایران آن را بهعنوان یک تهدید میدید.
آنکارا انقلابهای عربی را فرصتی برای افزایش نفوذ خود در خاورمیانه میدید که ایران از دید ترکها عامل اصلی محدودسازی این نفوذ در عراق، سوریه و فلسطین بود. مواضع مختلفی که دو کشور در رابطه با بهار عربی داشتند موجب تشدید تنشها شد و در نهایت خود را با تقابل دو طرف در جنگ نیابتی نشان داد که در سوریه به وقوع پیوست. اما در نهایت این تقابل نیز در ادامه راه با دیپلماسی همراه شد. درحالیکه گروههای مسلح مورد حمایت ایران و ترکیه به جنگ علیه یکدیگر طی هشت سال اخیر ادامه دادند، اما رهبران دو کشور بارها در استانبول و تهران به دیدار یکدیگر رفتند.
در همین چارچوب میتوان گفت که ممکن است ترور سردار قاسم سلیمانی یک نقطه عطف جدید در روابط میان تهران و آنکارا باشد. با توجه به نقش کلیدی [شهید] سلیمانی در طراحی و حفظ شبکه نظامیان همپیمان با ایران در منطقه، ترور او میتواند آینده معادلات در عراق، سوریه و یمن را تغییر دهد. ترکیه ایران را در سوریه و عراق به چشم یک عامل بر هم زننده منافع خود میبیند و از اینرو در نهایت ترور سردار سلیمانی میتواند به سود آنکارا باشد. اما جدا از این موضوع، ترور سلیمانی همچنین میتواند به بازسازی و شتاب در روابط دیپلماتیک دو کشور منتهی شود. ترکیه تنها کشور قدرتمند و باثباتی است که دارای مرز مشترک با ایران است. اگر ایرانیها تصمیم به یک حرکت استراتژیک به سوی کاهش تنش با عادیسازی روابط با غرب بگیرند، آنکارا میتواند نقش حیاتی را در این زمینه به سود ایران بازی کند. ترکیه پیشتر در سال ۲۰۱۰ نیز با تلاش برای کاهش تنشها میان ایران و غرب و مقاومت علیه فشارهای ضد ایرانی آمریکا نشان داد که میتواند یک شریک قابل اطمینان برای ایران باشد. با این حال برای آغاز چنین همکاری ای ایران میتواند در رابطه با فعالیتهای شبهنظامیان هم پیمان خود در سوریه و عراق ملاحظات و تغییراتی را اجرا کند. در نهایت اگر تقابل نظامی بین آمریکا و ایران رخ دهد، ترکیه نشان داده که به کمپین آمریکا نخواهد پیوست و خود این کشور نیز در چنین سناریویی، منافع زیادی را از دست میدهد و نمیخواهد بار دیگر منطقه درگیر هرجومرج شود.