چرا بحران کرونا نقطه عطفی تاریخی است؟
به گزارش پایگاه خبری «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: «اکنون به نظر میرسد، دوران اوج جهانی شدن به پایان رسیده است. در آینده احتمالا سیستم اقتصادی که به تولید در سراسر جهان و زنجیرههای طولانی عرضه متکی و در عین حال کمتر درهم تنیده است، شکل میگیرد. روشی از زندگی که ناشی از تحرک بیوقفه است، متوقف میشود. زندگی ما از لحاظ جسمی محدودتر و مجازیتر از گذشته خواهد بود. جهان پراکندهتری شکل میگیرد که از بعضی جهات ممکن است کمتر انعطاف داشته باشد.»
دولت بریتانیا اکنون با اقداماتی در شرایط اضطراری که از طرف پارلمان مجاز شناخته شده، شرایط دشواری برای اقتصاد رقم زده است. بعد از بحران، شاید سیستم سیاسی ما دست نخورده باقی بماند، اما بسیاری از کشورها شانس ما را نخواهند داشت. دولتها در همه جای دنیا در حال گذار از تنگنای سرکوب ویروس و تاثیرات اقتصادی آن هستند. به احتمال زیاد این بحران شرایط سقوط خیلی از کشورها را فراهم کند.
آیندهای که بعد از این بحران شاهد آن خواهیم بود احتمالا به گذشته شباهتهای بسیاری خواهد داشت. البته شاید بسیاری تمایلی برای بازگشت به جوامع کوچک و بسته گذشته دوردست نداشته باشند، اما آنچه مسلم است ما دیگر به بیش از حد جهانی شدن چند دهه گذشته بر نمیگردیم. این ویروس ضعفهای مهلکی در سیستم اقتصادی پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ و بهطور کلی سیستم سرمایهداری لیبرال آشکار کرده است.
لیبرالیسم با تمام تاکیداتی که نسبت به آزادی و انتخاب فردی داشته و همواره به دنبال جایگزین کردن بازار آزاد با مفاهیم سوسیالیستی میگشته حالا باید شاهد اتفاقات متفاوتی از قدرت گرفتن دوباره دولت باشد. سرکوب ویروس مستلزم تعطیلی هرچند موقت اقتصاد است، اما وقتی شرایط از بحران عبور کند دیگر شاهد شرایط پیشین نخواهیم بود.
در آینده وضعیتی که در آن بسیاری از تجهیزات پزشکی ضروری جهان در چین یا هر کشور غیرلیبرال دیگری تولید شود، تحمل نخواهد شد. در دنیای جدید تولید در این مناطق و سایر مناطق حساس بهعنوان یک موضوع امنیت ملی مجدداً مورد بررسی قرار میگیرد. این تصور که کشوری مانند انگلیس میتواند کشاورزی خود را متوقف کند و به واردات مواد غذایی تکیه کند، حالا دیگر به کلی رد خواهد شد. با سفر کردن کمتر مردم، صنعت هواپیمایی با ضرر چشمگیری رو به رو خواهد شد. ایجاد مرزهای سفت و سختتر یکی از چشماندازهای جهان پسا کرونا خواهد بود. با این شرایط، بهرهوری اقتصادی دیگر برای دولتها عملی نخواهد بود. سوال اینجاست که چه چیزی جایگزین افزایش سطح زندگی مادی بهعنوان پایه و اساس جامعه خواهد شد؟ پاسخی که اندیشمندان سبز به این سوال دادهاند، همان چیزی است که جان استوارت میل در اصول اقتصاد سیاسی (۱۸۴۸) آن را اقتصاد ثابت دولت میخواند. گسترش تولید و مصرف دیگر یک هدف مهم نخواهد بود و افزایش تعداد انسانها محدود میشود. برخلاف بیشتر لیبرالهای امروز، استوارت میل خیلی زود خطر جمعیت زیاد را تشخیص داد. او در این باره نوشته است: «دنیایی مملو از انسان، بدون گیاهان و حیوانات وحشی خواهد بود.» او همچنین خطرات برنامهریزی مرکزی را همواره درک و گوشزد میکرد. از نظر او نوآوریهای فنی همراه با پیشرفتهایی در هنر زندگی ادامه خواهد یافت.
این دیدگاه شاید از بسیاری جهات جذاب باشد، اما در عین حال غیرواقعی است. هیچ اقتدار جهانی برای پایان دادن به رشد وجود ندارد، همانگونه که هیچ کس برای مبارزه با ویروس وجود نداشت. تقسیمات ژئوپلیتیکی مانع تشکیل هر چیزی مانند دولت جهانی است. اگر یک دولت وجود داشته باشد، کشورهای موجود قطعا برای کنترل آن رقابت میکنند. اعتقاد به اینکه با وقوع بی سابقه همکاریهای بینالمللی میتوان این بحران را حل کرد، تفکری جادویی در خالصترین شکل ممکن است. در دنیای جدید بر شدت رقابتها افزوده میشود چرا که دولتها چه دموکراتیک و چه اقتدارگرا حمایت از شهروندان خود را مهمترین هدف میدانند. دولتهایی که این تفکر هابزی را برآورده نکنند، شکست خواهند خورد.
همهگیری ویروس کرونا تغییرات ناگهانی ژئوپلیتیک را سرعت بخشیده است. با افت درآمد نفتی، عربستان سعودی در معرض خطر خواهد بود. با وجود سالها صحبت در مورد ایجاد تنوع اقتصادی، این نوع حکومتها هنوز هم گروگان نفت هستند و حتی اگر قیمت نفت تا حدودی هم بهبود یابد، ضربه اقتصادی به جهان همچنان ویرانگر خواهد بود.
در مقابل، پیشرفت آسیای شرقی مطمئنا ادامه خواهد یافت. موفقترین پاسخ به این بیماری همهگیر تاکنون در تایوان، کرهجنوبی و سنگاپور بوده است. دشوار است که باور کنید سنتهای فرهنگی آنها، که بیش از خودمختاری شخصی، به بهزیستی جمعی توجه میکنند، نقشی در موفقیت آنها نداشتهاند. آنها همچنین در برابر ایده دولت حداقلی مقاومت کردهاند. تعجبآور نخواهد بود اگر آنها بهتر از بسیاری از کشورهای غربی به جهانیسازی بپردازند. موضع چین پیچیدهتر از همه کشورها است. ارزیابی عملکرد این کشور در طول همهگیری سخت است. مطمئنا این الگویی نیست که دموکراسی بتواند یا باید از آن تقلید کند. به نظر میرسد رژیم شی جینپینگ از این بیماری بهره کافی را برده است. ویروس کرونا امکان گسترش نظارت و ایجاد کنترل سیاسی حتی قویتر از گذشته را فراهم کرده است. شی به جای هدر دادن فرصت این بحران، از آن استفاده میکند تا نفوذ کشورش را گسترش دهد. چین با کمک به دولتهای ملی در بحران مانند ایتالیا، در واقع نقشی را برعهده گرفته که اتحادیه اروپا باید برعهده میگرفت. اگرچه ادعا شده بسیاری از ماسکها و کیتهای تست اهدا شده توسط چین خراب بودند، اما به نظر میرسد این ادعا خدشهای در تلاش پکن وارد نکند.
هنوز مشخص نیست بعد از پایان این همهگیری جهانی، چقدر از مردم خواهان بازگشت آزادیها خواهند بود. این تنها با شناخت کمبودهای جوامع لیبرال است که میتوان اساسی ترین ارزشهای آنها را حفظ کرد. در کنار عدالت، آزادی فردی نیز از الزامات است و نحوه حفظ آنها یک بررسی ضروری برای دولت است.
مزیت قرنطینه این است که میتوان از آن برای فکر کردن استفاده کرد. پاکسازی ذهن درهم و برهم و فکر کردن به چگونگی زندگی در یک دنیای تغییر یافته، در این شرایط عملی است. برای آن دسته از ما که در خط مقدم خدمت نمیکنیم، این باید فرصت خوبی باشد.