علی سرزعیم در گفت وگو با «دنیای اقتصاد» مطرح کرد
شرط اقتصادی آرامش اجتماعی
شاخصهای اقتصادی اعداد امیدوارکنندهای را نشان نمیدهد. وضعیت به گونهای نیست که خرج و دخلها با هم همخوان باشد. دخل همیشه باید با شتاب به دنبال خرج باشد و در نهایت دستش به جایی بند نخواهد شد. با این حال، اعتراضات اخیر ایران، با دلیل اجتماعی آغاز شد. علی سرزعیم، کارشناس اقتصادی و استادیار دانشگاه علامهطباطبایی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»، در عین حال که معتقد است نمیتوان اعتراضات اخیر را به موضوعات اقتصادی تقلیل داد، میگوید که در صورتی که حاکمیت روند بهبود را در پیش نگیرد، پس از مدتی داستان از ابتدا شروع خواهد شد.
اعتراضات اخیر ابعاد مختلفی دارد که یکی از آنها میتواند اقتصادی باشد. آن هم با توجه به مولفههای اقتصادی ایران از جمله رشد اقتصادی نزدیک به صفر، نرخ تورم پایدار ۴۰ درصدی و عدم احیای برجام که با وجود آنکه همه به آن چشم امید داشتند که گشایشگر بخشی از گرههای اقتصادی باشد، به نتیجهای نرسید. آیا این عوامل را میتوان در کنار عوامل اجتماعی زمینهساز اعتراضات اخیر دانست؟
این یک سوال جدی است که آیا پدیدهها و رخدادهایی که در دنیا به وقوع میپیوندد، ریشههای اقتصادی دارد یا ابعاد دیگری دارد. مثلا رای آوردن پوپولیستها در اروپا یا روی کارآمدن ترامپ در آمریکا. خیلیها تلاش داشتند تحلیل اقتصادی از این پدیدهها داشته باشند، اما فوکویاما در کتاب «هویت» خود، تمام جوابش این است که این مساله مرتبط به هویت است. بنابراین در مورد اعتراضات اخیر هم فکر میکنم عنصر هویت یک مساله خیلی جدی است و نمیتوان آن را به مساله اقتصادی تقلیل داد. موضوعی که علاقهمندم بهطور خاص بیان کنم، اما نمیدانم چه میزان میتواند متقاعدکننده باشد، این است که نسلی که اکنون بازنشر میشوند نسل گیم و بازیهای کامپیوتری است. برای این نسل دو چیز خیلی مهم است. یک سرعت اینترنت است و دیگری تحریمهای مرتبط با گیمینگ است. این نسل عمده چیزی که از تحریمها دریافت میکند، همین است.
زمانی که موضوعی مانند طرح صیانت مطرح میشود که دولت اینترنت پرسرعت را تهدید میکند یا تحریمها که گیمینگ را برایشان دشوار کرده، خیلی سریع به سیاسی شدن این نسل کمک میکند. اما در بعد کلان میتوان فرض کرد که مسائل بنیادی اقتصادی خیلی تعیینکننده است. بعد از بهار عربی ادبیاتی شکل گرفت که نشان میداد خیزش اجتماعی و سیاسی، رابطه نزدیکی با نرخ بیکاری دارد. همه میدانیم که بحران بیکاری یک بحران جدی در اقتصاد ماست. البته باید توجه داشت که تحریم آسیب زیادی به نرخ بیکاری ایران نزده است. باید اذعان کرد مساله نرخ بیکاری ما فراتر از تحریم است. به این معنا که ما اشتغالزایی برای دهه هشتاد را از دست دادهایم و برای دهه نود نیز نتوانستهایم چندان اشتغالزایی داشته باشیم صرفنظر از آنکه تحریم بودهایم یا خیر. در مورد دیگر متغیرهای اقتصادی فکر میکنم اثرات خود را میگذارد. قدرت خرید پایین، تغییرات نرخ ارز که اجازه نمیدهد افراد همپایه دنیا از تغییرات تکنولوژیک و فنآورانه منتفع شوند. نوسانات نرخ ارز مدام قدرت خرید را کاهش میدهد، در حالی که با نسلی دهه هشتادی روبهرو هستیم که میخواهد جهانی باشد و مدام خود را با همنسلان خود در دیگر کشورها مقایسه میکند.
آنچه اکنون در تصاویر و تحلیلها خیلی برجسته شده، بچههای دهه هشتاد است که اعتراض را به نام خود سند زدهاند. این را نباید فراموش کنیم که در کنار این نسل، پدران و مادرانشان نیز حضور دارند. کسانی که بالای ۳۰ سال سن دارند و اعتراضات ۸۸، ۹۶ و ۹۸ را که یکی ریشه سیاسی و اجتماعی داشت و دو دیگری ریشههای اقتصادی داشت را دیدهاند. حالا برای این جمع و جماعت احتمالا نمیتوانیم بگوییم قصه سرعت اینترنت و گیم مطرح است. اینطور نیست؟
نه، من قصد ندارم موضوع را تقلیل دهم، بلکه میگویم این موضوع نیز وجود دارد. اما اینکه وزن آن چقدر است، الان نمیتوان در مورد آن اظهارنظر کرد، بلکه باید منتظر دادههای بیشتری بود. ترکیب سنی معترضان، مناطق مورد اعتراض، نرخ بیکاری هر شهری که اعتراضات در آن شدیدتر بوده یا نه، بعد از این میتوان قضاوت واقعبینانهتری داشت. اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که پسزمینه نارضایتی وجود دارد که اقشار مختلف در آن شرکت دارند. اما در مورد سهم دهه هشتادیها در این اعتراضات اکنون نمیتوان نظر داد. مثلا ممکن است مشخص شود در حالی که از همه نسلها در این اعتراضات حضور داشتهاند، تبلیغات این نسل را برجسته کرده یا برعکس. اما در مورد باقی جامعه این سوال همچنان باقی است که چه میزان از این اعتراضات و نارضایتی ریشه در اقتصاد دارد و چه میزان به موضوع هویت ارتباط دارد. در مورد افرادی که سن بالاتری دارند به دلیل آنکه درگیری بیشتری با موضوعات اقتصادی دارند، مسوولیت بیشتری نیز دارند، این موضوع میتواند جدیتر باشد.
برای آنکه ظرف جامعهای پر شود و به نقطه جوش یا اعتراض برسد، موضوعات اجتماعی اهمیت بیشتری دارند یا موضوعات اقتصادی؟
از دیدگاه مارکس، اقتصاد زیربنا است. بر این اساس زیربنا را درست کنیم، به تدریج مسائل اجتماعی حل میشود یا روند بهبود خواهد داشت، در هر حال به شرایط بحرانی نخواهد رسید. دیدگاه مقابل معتقد است که اینها هر کدام حیات جداگانهای دارند که همراه با کنش و واکنش و تعامل هستند.
به نظر میرسد اعتراضات از شدت اولیهاش کاسته شده و طبق اعلام مقامات، به زودی فرومینشیند. آیا میتوان با توجه به کارنامه اقتصادی که داریم، به این آرامش دلخوش کرد؟ با این وضعیت همچنان توان اشتغالزایی به میزانی که کسری سالهای پیش جبران شود را نداریم و به رشد اقتصادیمان هم نمیتوانیم ضریب دهیم و شاخصها را یکباره مثبت کنیم؟
یک موضوعی وجود دارد مبنی بر اینکه انرژی منفی تجمیع شده، تخلیه شد و مردم تلاش کردند صدایشان را به حاکمیت برسانند. مردم و شهروندان اگر احساس کنند که یک فرآیند اصلاحی در راه است، در طول زمان انرژی منفیاش کم میشود، اما در صورتی که حاکمیت بیتفاوت باشد، میتوان حدس زد که نارضایتیها تجمیع میشود و به بهانهای دیگر دوباره همین آش و کاسه خواهد بود.