تاریخ شفاهی (۲۲۰)
افسر مهندسها در کارخانهها
رضا نيازمند :
دو روز بعد نزد او[یکی از خویشان که در ساواک بود] رفتم گفتم چه فکری کردی؟ گفت: تو حق داری من برای این واحدها چند سرپرست انتظامی به تو معرفی میکنم. افرادی که خودم شخصا آنها را میشناسم. همه بازنشسته ارتش هستند. همه تحصیل کردهاند و آدمهای خوبی هستند. تو آنها را بگذار سرپرست حفاظت در کارخانهها. گرچه آنها بازنشسته شدهاند، ولی قدرت کار دارند. اینها را من میشناسم و به آنها میگویم که فقط به حرف تو گوش کنند و اگر یک ساواکی دیگر آمد اینها راهش نمیدهند. پرسیدم: آیا درجه بالا هستند؟ گفت بله سرتیپ و سرلشکر هستند. گفتم: اگر توانستی افسر مهندس هم باشد خیلی بهتر است. گفت اتفاقا مهندس هستند.