اصولگرایان نتوانستند احمدینژاد را تکثیر کنند
چرا پوپولیسم اقتصادی دیگر جان ندارد؟
وحشت از تکرار همان اتفاقی که نتیجه انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا و انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری بر سر این کشور آورد و نخبگان جهان را حیرتزده کرد. با این حال لوپن شانس ترامپ را نداشت و شعارهای او از جمله وعده «بازسازی فرانسه»، حمایت از ایجاد دیوار در مرزهای فرانسه برای حفاظت از مردم این کشور در برابر تروریسم و مقابله با سیاستمداران چپگرا و راستگرایی که به گفته او به فکر مردم فرانسه نیستند، نتوانست رای لازم به نام او را به صندوق انتخابات سرازیر کند. با این حال موج پوپولیسم در همان سال بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین را درنوردید و در برخی از این کشورها نیز منجر به طلوع پوپولیسم شد.
دورتر از اروپا دونالد ترامپ در سال آخر ریاستجمهوریاش با تکیه بر موج محبوبیتش و سوار بر پوپولیسم خودساختهاش در ژانویه ۲۰۲۱، از طرفدارانش خواست تا در اعتراض به نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ اعتراض و تجمع کنند، درخواستی که نتیجه آن نیز حمله به کاخ کنگره ایالات متحده شد. موضوعی که یک بار دیگر خطر گسترش موج پوپولیسم را به طرفداران ایده دموکراسی و نخبگان سیاسی یادآوری کرد. در ایران اما ظهور پوپولیسم با ورود محمود احمدینژاد به عرصه رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری سال ۸۴ آغاز شد. محمود احمدینژاد با ورودش به عرصه انتخابات، گفتمان انتخاباتی کشور را تغییر داد و با شعارهایش و طرحهایی که برای اداره کشور ارائه داد شکل غالب رفتارهای سیاسی بسیاری از کاندیداهای ریاستجمهوری پس از خود را تغییر داد.
پوپولیسم تعاریف زیادی دارد، اما شاید سرراستترین تعاریف از این واژه «تودهگرایی یا عوامگرایی» باشد. روشی برای طرفداری یا تظاهر به طرفداری از حقوق و علایق مردم عامه در برابر نخبگان. برخی نیز پوپولیسم را برابر با فریب مردم به دلیل ارائه وعدههای مردمفریبانه که امکان اجرای آنها در عالم واقع وجود ندارد، میدانند و این همان بلایی است که شعارهای پوپولیستی به باور بسیاری از اقتصاددانان، بر سر کشورها میآورد. در عالم سیاست جمله معروفی وجود دارد که میگوید «سیاستمداران در انتخابات به نظم سخن میگویند و به نثر حکمرانی میکنند.» درواقع همه سیاستمداران پس از پایان انتخابات ریاستجمهوری با نشستن بر صندلی حکمرانی به دلیل محدودبودن امکانات و عدم امکان تطبیق مطالبات فزاینده مردم با امکانات موجود از عمل به وعدههای پوپولیستی خود عقبنشینی میکنند یا آن شعارها را هر بار با وعده و شعاری جدید جایگزین میکنند.
محمود احمدینژاد نیز همچون دیگر روسایجمهور پوپولیست جهان با شعارهایی برای جلب توده مردم وارد عرصه شد، راهی کاخ ریاستجمهوری شد و با سخنانش درلباس اصولگرایی تلاش کرد نخستین نفر از این اردوگاه باشد که گفتمان و ادبیات تازهای را سرلوحه رفتار خود قرار میدهد. او با کاپشن شیری رنگش، مکان زندگیاش و سخنانش در مورد ارزانی اجناس در محلهای که زندگی میکند و حتی رد شدنش از برخی اصول و خط قرمزهای محافظهکاران همچون وعده بازگشت خوانندگان لسآنجلسی یا ورود زنان به ورزشگاهها نشان داد برای ماندن بر اصول پوپولیستیاش حدومرزی قائل نیست. رفتار و اکتی که از او یک چهره خاص و محبوب برای طرفدارانش ساخت که هنوز هم در محله نارمک برای حل مشکلاتشان دست نیاز به سوی او دراز میکنند.
با این وجود هیچ کدام از این اکتها نتوانست از او رئیسجمهوری موفق بسازد. منتقدان سیاستهای اقتصادی احمدینژاد براین نظرند که او به برنامههای متعدد توسعه ایران بیتوجه بوده و حتی خلاف آنها عمل کرده است. رشد نرخ تورم، افزایش بیکاری، طرحهای او از جمله مسکن مهر، طرح هدفمندسازی یارانهها و صندوق مهر امام رضا، احداث بنگاههای زودبازده، در کنار شعار «آوردن پول نفت بر سر سفرههای مردم» هیچ کدام نتوانست منجر به صعود شاخصهای اقتصادی کشور شود و حتی به گفته اقتصاددانان میزان نقدینگی کشور طی دو دوره ریاستجمهوری افزایش قابل توجهی یافت. آنچه به عدم تحقق شعارهای پوپولیستی احمدینژاد کمک کرد، تحریمهای اقتصادی سنگین علیه ایران بود. ازهمین رو او سال ۹۱ ناچار به مذاکرات محرمانه با آمریکا برای بازشدن درهای بسته اقتصاد به سوی ایران شد.
در واقع زور مشکلات اقتصادی بر زور شعارهای پوپولیستی احمدینژاد همچون «اگر به جایی برسیم که اصلا از ما نفت نخرند ملت ایران میتواند خود را بدون نفت هم اداره کند» یا «آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامهدان شما پاره شود» چربید و به مرور به او و همفکرانش نشان داد که سیاست خارجی رادیکال و پوپولیستی درست در نقطه مقابل صخره سخت واقعیت قرار دارند و به مرور میتوانند کشور را به بحران بکشانند. با این حال کاندیداهای ریاستجمهوری اصولگرا طی انتخابات گذشته هریک به نوعی تلاش کردند تجربه نسبتا موفق احمدینژاد در جلب طبقه مطلوب او را تکرار و بازتولید کنند اما برخلاف تصورشان این پوپولیسم زایش نکرد. دلیل عدم بازتولید و زایش این تفکر هم همان عدم موفقیت شعارهای پوپولیستی محمود احمدینژاد در جامعه بود.
همچنانکه در سال ۹۲ اصولگرایان تلاش کردند خود را نماینده و صدای ۹۶درصد از مردم آن هم در مقابل ۴ درصد از، به گفته آنها، سرمایهسالاران جامعه معرفی کنند. حتی در گرتهبرداری از شعارهای اقتصادی محمود احمدینژاد، شعار ایجاد ۵ میلیون شغل و پرداخت یارانه ۲۵۰ هزار تومانی به بیکاران داده شد، اما نتوانستند همچون احمدینژاد موفق به جلب آرای تودهها همچون سالهای پیش از آن شوند. در این میان یک نکته دیگر هم حائز اهمیت است و آن این است که اگرچه برخی کاندیداها در این سالها پتانسیل تبدیل به احمدینژاد دوم را داشتند، اما مردم روی خوش به آن گفتمانها و شعارهای پوپولیستی نشان ندادند. چرا که پوپولیسم برای ماندگاری نیاز به پولپاشی و ولخرجی دارد که با شرایط تحریم چندان جور در نمیآید. در حقیقت باید گفت که لباس پوپولیسم ایرانی تنها بر تن محمود احمدینژاد دوخته شده بود.