تانگوی کارخانهدار ورشکسته
رضا نیازمند: بالاخره فاتح با دخترش آمد. تمام سالن تعظیم کردند. فاتح سری به همه تکان داد و دست دخترش را گرفت و به موزیک گفت تانگو بنوازند. در زمان سلطنت رضا شاه، هر وقت انگلیسیها میخواستند رضا شاه را ملاقات کنند شاه میگفت با فاتح بیایند. حال چنین مرد پرقدرتی پشت این میز نشسته و من آمدهام کارخانه ورشکسته او را تحویل بگیرم و نوسازی کنم. واقعا عجیب بود. ولی آقای فاتح با روی خوش کارخانه را تحویل داد و رفت و من دیگر او را ندیدم. تا روزی بعد از انقلاب که شنیدم در لندن فوت کرده است.