تاریخ شفاهی (۳۲۷)
مس سرچشمه مدیون کمک ارتش بود
روز بعد خسروداد در محل بود. دستور داد کامیونها را خالی کردند و بار را با هلیکوپترها به چند کیلومتر دورتر که زمین مسطح بود، بردند. کامیونها هم آزاد شدند و به نزدیکی بارها رفتند و دوباره هلیکوپترها بار را روی کامیونها قرار دادند و حرکت آغاز شد. هلیکوپترها در همان ناحیه چند روز باقی ماندند تا بار به کوههای سرچشمه رسید و تخلیه شد. البته بدون کمک هلیکوپترها این انتقال میسر نمیشد. به این ترتیب تمام تجهیزات مس سرچشمه از بندرعباس به سرچشمه که حدود ۶هزار پا از سطح دریا بالاتر بود، حمل و مجددا سوار شد و شروع بهکار کرد. از این جهت مس سرچشمه مدیون کمک ارتش است. اکنون که به تاسیسات عظیم مس سرچشمه نگاه میکنید، نمیتوانید مشکلات و زحمات حمل این همه ماشینآلات را به این نقطه دور افتاده تصور کنید. در آخرین سال مدیریت من در مس سرچشمه، بیمار شدم. پزشکان نمیدانستند که من چه بیماری دارم. روزها چندین ساعت میلرزیدم؛ ولی تب نداشتم. ضعف فوقالعاده شروع شد. کمکم بیماری من به طول کشید. راه رفتن برایم مشکل شد. پزشکان ایران از معالجه من مایوس شدند. من به دوست دیرینم دکتر محمد یگانه که استعفا داده و به آمریکا رفته بود و در IMF یعنی صندوق بینالمللی پول کار میکرد، متوسل شدم.