دیدگاه افکار عمومی در عربستان خلاف ایران است
چرا سعودیها چین را دوست دارند؟
سیاست خارجی او به این صورت است که صرف نظر از ایدئولوژی میتواند آن را به هر سمتی هدایت کند. عربستان سعودی مانند بسیاری از کشورهایی که به طور کلی جنوب جهانی نامیده میشوند، در برابر انتخاب بین شرق و غرب یا به طور کلی بین قدرتهای بزرگ مقاومت میکند. رژیم سعودی به دنبال این است که متعهد باقی بماند و آنچه را که میخواهد از هر طرف به دست بیاورد. بنسلمان به هیچ توافقی با یک قدرت خارجی به عنوان متضمن تعهد عربستان به جانبداری در موضوعات دیگر نگاه نمیکند.همانطور که بایدن و دیگران نیز به آن اشاره کردهاند، منطقی که برای تقویت روابط نزدیک با عربستان سعودی مطرح شده رقابت با چین بر سر نفوذ در خاورمیانه است. اما روابط گسترده عربستان و چین ریشه در منافع اقتصادی و دیگر منافع عربستان سعودی دارد و بعید است به دنبال هرگونه توافق جدید با ایالات متحده تغییر محسوسی در آن ایجاد شود.
عربستان سعودی بزرگترین منبع نفت چین است و چین بیش از هر کشور دیگری نفت عربستان را خریداری میکند. عربستان سعودی بزرگترین شریک تجاری چین در خاورمیانه است و چین به طور کلی بزرگترین شریک تجاری عربستان سعودی است. چین همچنین سرمایهگذار مهمی برای برنامههای جاهطلبانه محمدبنسلمان به منظور توسعه اقتصادی فراتر از نفت است که با عنوان چشمانداز سعودی ۲۰۳۰ شناخته میشود. بسیاری از پروژههای این طرحها به طور طبیعی با ابتکار کمربند و جاده چین مطابقت دارند.
چین همچنین در مورد برخی مسائل نظامی با عربستان سعودی همکاری داشته است که مربوط به فروش موشکهای بالستیک میانبرد این کشور در قراردادی است که در سال ۱۹۸۶ منعقد شد و تنها ۲سال بعد در غرب شناخته شد. این معامله مدتها قبل از صحبت در مورد خروج ایالات متحده از خاورمیانه و ایجاد یک «خلأ» اتفاق افتاد. امروز چین به عربستان سعودی در ساخت موشکهای بالستیک سوخت جامد خود کمک میکند.
یکی از جذابیتهای رژیم سعودی در برخورد با چین در زمینههای اقتصادی یا نظامی این است که پکن به کمبودهای حقوق بشر کشورهای شریک خود توجهی نمیکند. در مقابل، این نقض حقوق بشر رژیم سعودی، مانند قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد بود که تا حد زیادی زمینهساز موضع قبلی جو بایدن در برخورد با عربستان سعودی به عنوان یک فرد مطرود شد.
تا جایی که رژیم سعودی به احساسات شهروندان خود توجه میکند، چین نیز مورد علاقه آنهاست. احساسات مربوطه احتمالا منعکس کننده این احساس در میان شهروندان عادی سعودی است؛ در حالی که ایالات متحده با موضوعات ترسناکی مانند تهدیدهای امنیتی سر و کار دارد، چین کارهایی انجام میدهد که ممکن است شیوه زندگی آنها را بهبود بخشد. یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۲ نشان داد که تنها ۴۱درصد از سعودیها روابط خوب با ایالات متحده را «بسیار مهم» یا «تا حدودی مهم» میدانند، در حالی که این رقم برای روابط با چین ۵۵درصد و با روسیه ۵۲درصد است.
روابط عربستان سعودی با روسیه نسبت به چین کمتر گسترده است؛ فقط به این دلیل که روسیه چیزهای کمتری برای ارائه دارد. اما این روابط در سالهای اخیر رشد کرده است. منافع مشترک بین ریاض و مسکو به حداکثر رساندن درآمدهای نفتی است، هدفی که آنها عمدتا از طریق مجمع اوپک پلاس به آن پرداختهاند.
برای عربستان سعودی، ایالات متحده یکی دیگر از قدرتهای خارجی است که میتوان با آن بر اساس مبادلات معامله کرد و بنسلمان به دنبال به دست آوردن هر چه بیشتر است در حالی که کمترین امکان را دارد. در این راستا، ولیعهد سعودی احتمالا خود را در موقعیت چانهزنی قوی میبیند. او عجلهای برای دستیابی به توافق ندارد و میتواند خشم مردمی در مورد فاجعه در نوار غزه را دلیلی برای کُند پیش رفتن در هر توافقی که شامل عادیسازی با اسرائیل باشد، ذکر کند. علاوه بر این، عادیسازی کارتی است که بنسلمان میداند که فقط یک بار میتواند با آن بازی کند.
در عین حال، ام بیاس احتمالا پرزیدنت بایدن را مشتاق یک توافق میداند. پیش از این تغییر قابلتوجهی در موضع بایدن رخ داده است؛ از صحبت در مورد برخورد با عربستان سعودی به عنوان یک رژیم منفور و سپس صحبت در مورد ارائه تضمین امنیتی برای این کشور. بنسلمان احتمالا میبیند که وضعیت غزه و مشکلات سیاسی داخلی که برای رئیسجمهور آمریکا ایجاد کرده، دولت واشنگتن را بیش از پیش مشتاق به انعقاد توافق میکند. به طور خلاصه، ولیعهد دلایل زیادی برای انجام یک معامله سخت دارد.
واکنش عربستان به یک پیمان امنیتی
موارد فوق حاکی از آن است که هرگونه توافق ایالات متحده و عربستان احتمالا بیش از هرگونه تغییر مورد انتظار در سیاستهای عربستان در زمینه مواردی مانند روابط با چین یا سطح تولید نفت، در مورد تعهدات امنیتی ایالات متحده در قبال پادشاهی صریحتر خواهد بود. در هر صورت، این سیاستهای سعودی اغلب توسط سایر منافع و انگیزههای سعودی تعیین خواهد شد. پادشاهی عربستان سعودی استقلال و کنترل خود را بر قلمرواش در تمام طول عمر نزدیک به یک قرن خود بدون چیزی مانند معاهده امنیتی متقابل با ایالات متحده حفظ کرده است. بنابراین این پرسش شکل میگیرد که چرا بنسلمان با وجود این، چنین پیمانی را با ارزش میبیند؟ بخشی از پاسخ در ناهنجاری یک سلطنت موروثی مطلق نهفته است که بر دولتی ظاهرا در حال مدرن شدن در قرن بیست و یکم حکومت میکند. با درک بیثباتی ذاتی این ترکیب، هر حاکم سعودی از آغوش دیپلماتیک یک ابرقدرت به عنوان راهی برای کمک به گسترش این ناهنجاری استقبال میکند. عربستان سعودی اکنون به دنبال یک پیمان امنیتی است زیرا به نظر میرسد ترکیبی از شرایط مربوط به غزه، نفت و سیاست داخلی ایالات متحده چنین پیمانی را در دسترس قرار داده است.
بخش دیگری از پاسخ مربوط به سیاست منطقهای فزاینده عربستان سعودی است که قبل از به قدرت رسیدن بنسلمان آغاز شد، اما او بر آن تاکید بیشتری کرده است. در سالهای اخیر، عربستان سعودی در زمینهاستفاده از نیروی نظامی فراتر از مرزهای خود، در میان قدرتهای منطقه پس از اسرائیل در رتبه دوم بوده است. این استفاده شامل مداخله نظامی در بحرین در سال ۲۰۱۱ برای حمایت از یک رژیم سنی غیرمحبوب در یک کشور اکثریت شیعه بوده است.
این تحرکات نظامی بیشتر از همه، جنگ عربستان در یمن را شامل میشود که در سال ۲۰۱۵ نه به دلیل حمله یمنیها به عربستان سعودی، بلکه برای استقرار مجدد یک رژیم در یمن که توسط حوثیها از پایتخت بیرون رانده شده بود، آغاز شد.جنگ هوایی عربستان عامل بسیاری از ویرانیهایی بود که یمن را به یکی از بزرگترین بلایای غیرطبیعی انسانی در سالهای اخیر دچار کرد. حتی بدون یک معاهده امنیتی، ایالات متحده تا حدی با ارائه اطلاعات و پشتیبانی لجستیکی وارد درگیری شد.اگر پیمان امنیتی ایالات متحده و عربستان سعودی اجرا میشد، احتمالا[آمریکا] درگیر آن میشد.
به رغم ناامیدیها در یمن که منجر به عقبنشینی سعودیها از عملیاتهای خود در آن کشور شده است، هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم جاهطلبیهای منطقهای بزرگتر بنسلمان کاهش یافته است. این جاهطلبیها نه تنها در مداخلات نظامی، بلکه در تلاش تحت رهبری عربستان سعودی برای استفاده از محاصره و انزوا با هدف ارعاب قطر کشور همسایهاش که میزبان حضور نظامی بزرگ ایالات متحده است و برای تسلیم شدن آن، آشکار شده است.
این مساله یک خطر برای ایالات متحده است و یک تعهد امنیتی رسمی با ایالات متحده باعث میشود که محمد بنسلمان حتی بیشتر از قبل احساس آزادی کند تا اقدامات تهاجمی انجام دهد و با این فکر که ایالات متحده در صورت بروز مشکل از او حمایت خواهد کرد، احساس آرامش میکند. ایالات متحده همچنین باید به این فکر کند که از چه نوع رژیمی در انعقاد توافقنامه امنیتی با عربستان سعودی محافظت میکند. وضعیت به هیچ وجه قابل مقایسه با تاسیس ناتو نیست که شامل دفاع از دموکراسیهای اروپای غربی در برابر اتحاد جماهیر شوروی استالین بود، یا پیمان دفاع متقابل با کره جنوبی که یک دموکراسی با یک رژیم توتالیتر به شدت مسلح در شمال روبهرو است؛ پیونگیانگ از هدف خود برای کنترل بر تمام کره چشمپوشی نکرد. ایالات متحده ارزشهای مشترکی با رژیم مستبد سعودی ندارد. عربستان سعودی حتی در ارزشهای مشترک نسبت به کشورهای همسایه و دشمنان احتمالی برتری ندارد. فقدان حقوق سیاسی در عربستان سعودی همچنان با جنایات جدی رژیم در مورد حقوق بشر همراه است.
روابط با ایران
یک تهدید فرضی از سوی ایران، دلیلی است که مکررا برای گسترش تعهدات امنیتی در عربستان سعودی یا سایر نقاط خاورمیانه ذکر شده است. حادثه خاصی که اغلب به آن اشاره میشود، حمله هوایی به تاسیسات نفتی عربستان سعودی در بقیق و خریص در سپتامبر ۲۰۱۹ است که حوثیهای یمن مسوولیت آن را بر عهده گرفتند اما ادعا شد که کار ایران بوده است. متعاقبا گزارش شد که رهبران سعودی از اینکه ایالات متحده به این حمله پاسخ نداد، ناراضی بودند.
مهمترین واقعیت در مورد این قسمت چیزی است که پس از آن اتفاق افتاد: نه یک حمله بیشتر به عربستان سعودی بلکه در عوض نزدیکی بین ایران و عربستان سعودی. چند دور گفتوگو بین دو کشور خلیج فارس در مارس ۲۰۲۳ در توافقی با میانجیگری چین برای احیای کامل روابط دیپلماتیک و فعال کردن مجدد پیمان همکاری امنیتی منسوخ شده به اوج خود رسید. هر دو طرف بهرغم تنشهای طولانی، دلایل عملگرایانه قوی برای این تنشزدایی داشتند.
ایران میخواست روابط خود را با همه همسایگانش مستحکم کند و نشان دهد که منزوی نیست. عربستان سعودی در حالی که بر برنامه توسعه اقتصادی چشمانداز ۲۰۳۰ خود متمرکز شده بود، خواهان تضمین در برابر حمله خارجی بود. هر دو کشور از هرگونه تشدید درگیری در منطقه که تجارت نفت را مختل کند، آسیب خواهند دید. درس اصلی این قسمت این است که وقتی ایالات متحده از مداخله در یک رقابت محلی با پاسخ نظامی یا وعدههای امنیتی خودداری میکند، هر دو طرف درگیر، انگیزه بیشتری برای حل مسائل به تنهایی دارند. این دقیقا همان نوع نتیجهای است که بیشتر به نفع ایالات متحده است؛ زیرا اساسا برای ایالات متحده بدون هزینه و با کاهش خطر یک جنگ منطقهای است.برعکس، اینکه ایالات متحده به گونهای در سمت یکی از طرفین قرار بگیرد که منجر به تشدید اختلافات در منطقه شود، این مساله پیشرفت مطلوب را خنثی میکند. علاوه بر این، تشدید خطوط درگیری به گونهای که علیه ایران باشد، به این معنا نیست که ایران راضی به تحمل انزوا خواهد بود. میتوان انتظار داشت در چنین شرایطی تهران با شدت بخشیدن به روابط خود با عراق، سوریه و لبنان و همچنین شبهنظامیان و گروههای غیردولتی که با آنها در ارتباط بوده، پاسخ بدهد. همچنین این مساله بر روابط نظامی بین تهران و مسکو نیز تاثیر دارد.
همان انگیزههایی که تهران را به نزدیکی با ریاض سوق داد، برای آغاز اقدامات مخرب و بیثباتکننده بازدارنده است. ایران، به عنوان یک ملت عمدتا فارس و شیعه، با چالش همیشگی تلاش برای به دست آوردن نفوذ در منطقهای که عمدتا سنی و عرب است، مواجه است. در ماههای اخیر تا حدی با پذیرش بیسر و صدا در سازمانهای بینالمللی اجماع اعراب و مسلمانان به نفع راهحل دوکشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین، این کار انجام شده است. در مورد اینکه ایران احتمالا آغازگر درگیری است، باید توجه داشت که حمله سال ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی عربستان یک مسیر پرپیچ و خم نبود. بلکه این حمله به دنبال آغاز جنگ اقتصادی نامحدود علیه ایران توسط دولت ترامپ با هدف به صفر رساندن فروش نفت ایران صورت گرفت. پیامی که ایران با این حمله ارسال کرد، این بود که اگر ایران نتواند نفت خود را صادر کند، دیگر تولیدکنندگان نباید از صادرات نفت خود اطمینان داشته باشند.
نشانهای از نوع درگیری که ایران و عربستان سعودی در صورت فروپاشی تنشزدایی کنونی آنها احتمالا وارد آن خواهند شد، اپیزودی است که منجر به قطع روابط دو کشور در سال ۲۰۱۶ شد. عربستان سعودی یک روحانی برجسته شیعه را اعدام کرد. ایران طرفدار صریح منافع شیعیان سعودی بوده است که رژیم سنی با آنها به عنوان شهروندان درجه دوم برخورد میکند. این اعدام در جهان عرب و جاهای دیگر به طور گسترده محکوم شد. در تهران، گروهی خودسر به سفارت عربستان هجوم بردند. رژیم سعودی سپس روابط دیپلماتیک خود را قطع کرد و تمامی دیپلماتهای ایرانی را از عربستان اخراج کرد. این قطع روابط تا زمان بازسازی روابط با میانجیگری چین در سال گذشته پابرجا بود.