«بریکینگ دیفنس» پیش بینی کرد
راه دور و دراز تا پیمان دفاعی آمریکا و عربستان
اگر اسرائیل به مخالفت خود با ایجاد کشور مستقل فلسطینی ادامه دهد، عربستان سعودی با عادی سازی روابط با دولت یهود موافقت نخواهد کرد. در مقابل، ایالات متحده نیز تضمین های رسمی امنیتی را به ریاض تعمیم نخواهد داد. در این معامله سه جانبه و بزرگ که دولت بایدن در سالهای اخیر ترویج کرده است؛ اگر یک پا بلغزد، همه چیز به هم میریزد.اما بیایید برای لحظه ای فرض کنیم که یک پیمان دفاعی بین ایالات متحده و عربستان سعودی محقق شود، چه از طریق عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل یا یک توافق جداگانه و دوجانبه بین ایالات متحده و عربستان سعودی. در این سناریو، برای موفقیت چنین ترتیبات دفاعی تاریخی و منحصر به فرد در منطقه چه چیزی لازم است؟ این موضوعی است که بهرغم اهمیت حیاتی آن، به ندرت در واشنگتن یا ریاض مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.
به همان اندازه که توافق آمریکا و عربستان در مورد یک پیمان دفاعی متقابل؛ دارای پیامد است، به همان اندازه محتوای توافق و همچنین اجرای آن نیز مهم است. برای اینکه پیمان دفاعی بین کشورها از نظر سیاسی معتبر و از نظر نظامی مؤثر باشد، باید دارای سه لایه نظامی، استراتژیک و نهادی باشد. هر سه اینها باید مکمل یکدیگر باشند و در مورد عربستان سعودی و ایالات متحده، هیچ یک از این لایهها سرراست نخواهد بود، زیرا هر دو کشور برای دههها همکاری جدی دفاعی را نادیده گرفتهاند یا کمتر بر آن تاکید داشتهاند.از طریق عملیات سپر صحرا در سال ۱۹۹۰، ایالات متحده از عربستان سعودی در مقابل صدام حسین دفاع کرد و پس از مدت کوتاهی کویت را از اشغال عراق آزاد کرد. عربستان سعودی دسترسی ایالات متحده به خاک خود را فراهم کرد و این کشور هزینه عمده عملیات نظامی آمریکا را پرداخت کرد.
همچنین چند نبرد هوایی علیه نیروهای عراقی انجام داد، اما بر روی زمین چندان همراه با آمریکاییها نجنگید. از آن زمان تاکنون تغییر شگرفی صورت نگرفته است. برای داشتن ائتلافی که طبقآن نیروهای سعودی بتوانند حمایت دفاعی آمریکا را به دست آورند، دو طرف باید پیوندی ایجاد کنند که بهرغم نزدیکی دو دولت، هرگز واقعا وجود نداشته است. برنامهریزی اضطراری مشترک باید در صدر فهرست اولویتهای ارتش آمریکا و عربستان باشد.هر توافقی مستلزم ادبیاتی در این پیمان است که عربستان سعودی را به عنوان متحد پیمانی ایالات متحده معرفی کند - وضعیتی که هیچ شریک دیگر ایالات متحده در خاورمیانه از آن برخوردار نیست (منهای ترکیه، عضو ناتو) - و مداخله نظامی ایالات متحده و عربستان سعودی در صورت حمله به هر یک از طرفین مدون شود. ساختن این ادبیات آسان نخواهد بود.
از یک سو، تاکید بیشاز حد بر جزئیات در مورد شرایطی که هر یک از دولتها را مجبور به دفاع از طرف دیگر کند، ممکن است هر دو طرف را درگیر کند. از سوی دیگر، ابهام بیش از حد ممکن است به دشمنان - در درجه اول ایران - اجازه دهد تا از خلأها استفاده کنند و استحکام اتحاد را آزمایش کنند. آیا تنها حمله هواپیمای بدون سرنشین ایران به خاک عربستان برای دریافت کمکهای آمریکا کافی است؟ اگر یک جبهه نیابتی ایران - حوثیها یا شبهنظامیان عراقی - اما نه خود تهران، به عربستان سعودی حمله کند، چه اتفاقی میافتد؟ برای اطمینان از بازدارندگی باید تعادل برقرار شود.
هنگامی که هر دو طرف تعهدات امنیتی متقابل خود را روشن کنند، باید سازوکارهای نهادی/بوروکراسی مشترکی ایجاد یا ارتقا دهند تا اقدامات اجرایی مقامات غیرنظامی و پرسنل نظامی خود را ممکن سازند. گفتوگوی راهبردی ایالات متحده و عربستان سعودی که از قبل وجود دارد و سالانه برگزار میشود، یک تریبون خوب برای مشورت در مورد موضوعات اصلی این پیمان است. یک نسخه سطح بالاتر از گفتوگو باید توسط وزیر دفاع ایالات متحده (یا معاون وزیر دفاع در امور سیاست) و وزیر دفاع عربستان سعودی مدیریت شود. وظیفه اصلی آن ارائه راهنمایی استراتژیک به همه نهادهای درگیر در اجرا خواهد بود.
گفتوگوی راهبردی باید توسط یک ساختار سطح پایینتر اما نه کماهمیت برای رسیدگی به امور بلندمدت نظامی و فنی پشتیبانی شود که میتوان آن را یک کمیسیون نظامی مشترک نامید که ایالات متحده با چندین شریک عرب دارد.
هدف اصلی این کمیسیون، نظارت و ارزیابی عملکرد پیمان دفاعی است. این امر روشن میکند که چگونه ایالات متحده میتواند به بهترین شکل حضور خود از نظر نظامی را در پادشاهی تعریف کند. چگونه میتواند به عربستان سعودی در توسعه توان نظامی قویتر کمک کند و اینکه چگونه میتواند از اصلاحات دفاعی موجود عربستان برای بهبود ظرفیتهای تشکیلات دفاعی عربستان حمایت کند. این کمیسیون توسط وزیر دفاع عربستان سعودی و دستیار وزیر دفاع ایالات متحده در امور استراتژی، طرحها و قابلیتها (با حمایت معاون دستیار وزیر دفاع ایالات متحده در سیاست خاورمیانه) رهبری خواهد شد.این ساختار یک چالش دوگانه برای سعودیها خواهد بود، هرچند این چالش غیرقابل حل نیست. اولین مورد ظرفیت انسانی عربستان است.
به زبان ساده، ریاض مانند سایر پایتختهای عربی دارای یک نیمکت ذخیره قوی از مقامات دفاعی ماهر و کارآمد نیست.مسوولیت شناسایی و آموزش کادری از مقامات برای اجرای این رابطه بر عهده رهبری عربستان خواهد بود.چالش دوم که شاید بزرگتر از چالش اول باشد، قدرت بخشیدن به مقامات سعودی و اجازه دادن به آنها برای شکل دادن به سیاست های سعودی به شیوههایی است که قبلا هرگز انجام ندادهاند.این بسیار مهم است، زیرا اگر مقامات آمریکایی ببینند که همتایان سعودی آنها پتانسیل انسانی پایینی دارند یا هیچ اختیاری ندارند، این همکاری اعتبار و اهمیت خود را از دست خواهد داد.اگر بتوان در سطوح راهبردی و نهادی پیشرفت کرد، نیروهای مسلح آمریکا و عربستان به شدت سود خواهند برد. با ایجاد شفافیت استراتژیک و هدایت غیرنظامی موثر، نظامیان هر دو طرف شانس بیشتری برای اجرا و حفظ پیمان دفاعی متقابل خواهند داشت.تغییر نگرش به یک رویکرد امنیت جمعی نیاز به یک تغییر فرهنگی مهم، هم در ریاض و هم در واشنگتن دارد. این غیرممکن نیست، اما سالها طول میکشد تا یک پیمان دفاعی بین ایالات متحده و عربستان سعودی شایسته نام خود شود.