هریس مثل بایدن آشنایی با فضای بینالمللی ندارد
نگاه حقوقی در جهان کامالا
باراک اوباما نیز روز جمعه ۲6 ژوئیه 2024 (5مرداد۱۴۰۳)، در حساب شخصی خود در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر) با اعلام حمایت خود از کامالا هریس نوشت که طی تماسی که من و همسرم با کامالا هریس داشتیم، گفتیم که تصور میکنیم او یک رئیسجمهوری عالی برای ایالاتمتحده خواهد بود و وی از حمایت کامل ما برخوردار است. در این لحظه حساس برای کشور، ما هر آنچه بتوانیم برای آنکه مطمئن شویم او در ماه نوامبر (آبانماه) پیروز خواهد شد، انجام میدهیم. البته کامالا هریس هنوز از سوی حزب دموکرات به طور رسمی به عنوان نامزد این حزب در کارزار انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا معرفی نشده است.
کامالا هریس (Kamala Harris)، تاریخ آمریکا را تیره و عمیق میداند که در آن، زمانی مردم آمریکا از قدرت دادستانی بهعنوان وسیلهای برای اجرای بیعدالتی استفاده کرده بودند. او مینویسد از این تاریخ باخبر بوده و میدانسته چگونه مردان بیگناه هدف تهمت و اتهام قرار گرفته بودند (ص 45). چگونه سیاهپوستان بدون مدرک کافی متهم شده بودند. چگونه دادستانها مدارکی را که متهمان را تبرئه میکرده پنهان کرده بودند. او از کاربرد نادرست قانون مطلع بوده و با شنیدن آن حکایتها، بزرگ شده است (ص 46). او بهخوبی میدانسته که برابری در عدالت یک آرزوست و زور قانون نابرابر است و گاهی طبق برنامه و طراحیشده توزیع میشود (ص 46).
با این بینش، او دو بار برای مقام دادستانی کل منطقه سانفرانسیسکو، دو بار هم برای تصاحب مقام دادستانی کل کالیفرنیا (از 2011 تا 2017) مبارزه کرده است. درواقع راه او از سانفرانسیسکو به ساکرامنتو و اخیرا به واشنگتن دیسی امتداد یافته است (ص 68). او اولین زن سیاهپوستی بوده که از ایالت کالیفرنیا (نماینده بیشتر از 39 میلیون آمریکایی و تقریبا یک نفر از هر هشت آمریکایی) و دومین زن سیاهپوست در تاریخ آمریکا بوده که به سناتوری برگزیده (از 2017 تا 2020) شده است (ص 12). او در نوامبر ۲۰۲۰ اولین بانویی در آمریکا شد که به دومین فرد قدرتمند این کشور تبدیل شده است.
او کتاب «حقایقی که باید گفت» (The Truths We Hold) را در سال 2018 نوشته است (این کتاب را نشر نون در ایران با ترجمه علیاکبر عبدالرشیدی منتشر کرده و منبع تمام ارجاعات این نوشتار است) و در توضیح دلیل نگارش آن آورده است که این کتاب قرار نیست یک سکوی سیاسی یا حتی یک برنامه میانمدت برای او باشد. این کتاب، برعکس مجموعهای از اندیشهها، فکرها، نظرات و قصههاست. مطالبی است در مورد زندگیاش و زندگی بسیاری از انسانهایی که در مسیر زندگی او قرار داشتهاند (ص 15). پس از مطالعه این کتاب بهآسانی میتوان دریافت که ایشان فاقد دانش و تجربه قابلتوجه درزمینه مسائل خارجی و بینالمللی است ولی به جهت پایگاه طبقاتی و مسیر شغلی که طیکرده، مرجع مهمی از جهت اشراف به مسائل داخلی آمریکا بهخصوص نظام قضایی آن محسوب میشود. در ادامه دو دیدگاه مهم او راجع به این نظام قضایی که برای مخاطب ایران جالب مینماید، آورده شده است.
1) فقر و نظام وثیقهگذاری آمریکا
هریس معتقد است در آمریکا، نظام قضایی انسانها را به خاطر فقر تنبیه میکند. این چه معنایی دارد؟ کجای کار عادلانه است؟ کجا امنیت آدمها حفظ میشود (ص 89)؟ یکی از مسائلی که او در اولین دوره کارش در سنا روی آن تمرکز کرده موضوع «نظام وثیقهگذاری» بوده است. همان نظامی که به اشخاص امکان میدهد در حالی که منتظر محاکمه هستند، از زندان هم آزاد باشند. اهمیت این موضوع بهتازگی موردتوجه قرار گرفته است. تاثیر دامنه و میزان بیعدالتیای که این نظام بر زندگی مردم میگذارد، بهتازگی برملا شده است. در ایالاتمتحده؛ مانند سایر کشورها، اصل بر برائت است تا زمانی که اتهامشان ثابت شود. پس کسی نباید تا روز محاکمه در زندان بماند؛ مگر اینکه برای دیگران خطرناک باشد یا امکان فرارش از محاکمه متصور شود. پس در این نظام فرد آزاد است؛ مگر اینکه هیاتمنصفه او را گناهکار بداند. برای همین است که وثیقههای کلان برای مظنونان مجاز نیست (ص 88).
این در حالی است که در آمریکا، میانگین وثیقه 10هزار دلار است. از طرفی در خانوادههای آمریکایی با درآمد سالانه 45هزار دلار، متوسط پسانداز 2530 دلار است. موضوع این است که برای رهایی از زندان، از هر 10 آمریکایی 9 نفر قادر به گذاشتن وثیقه اعلامشده نیستند. پس نظام وثیقهگذاری به نفع ثروتمندان و به ضرر فقراست. اگر بتوانید 10هزار دلار پول نقد بپردازید، فورا آزاد میشوید. محاکمه هم که تمام شود، آن پول نقد تمام و کمال به شما برگردانده میشود؛ اما اگر قادر به تأدیه آن وثیقه نباشید یا باید در زندان بمانید یا باید از وام وثیقه استفاده کنید که کارمزد زیادی دارد و آن کارمزد هرگز به شما برگردانده نمیشود (ص 88).
برای مثال در نیویورک، پسر 16سالهای به نام کلیف برودر (Kalief Browder) به اتهام ربودن یک کولهپشتی دستگیر شد. خانوادهاش نتوانستند 3هزار دلار وثیقه خواستهشده را تامین کنند. کلیف تا روز محاکمه در زندان ماند. مدت انتظارش سه سال به درازا کشید. سه سال در زندان ماند. گاه در سلول انفرادی منتظر محاکمه بود. مگر انتظارش پایان داشت؟ نه محاکمه میشد و نه محکوم. این داستان از آغاز تا پایان دردناک و غمانگیز است. آن پسر در سال 2015 وقتی از زندان آزاد شد، خود را کشت (ص 89). در فاصله سالهای 2000 تا 2014، تعداد زندانیان آمریکا 95درصد رشد داشته است. اکثریتشان بازداشتیهای در انتظار محاکمه بودهاند. آنها متهمان غیرخشنی بودهاند که گناهشان هم ثابت نشده است. روزانه 38 میلیون دلار خرج نگهداری آنها در زندان میشود تا روز محاکمهشان فرابرسد (ص 89).
وثیقهگذاری متهمان برای آزادی از زندان نباید منوط به داشتن مکنت مالی و داشتن سپرده در حساب بانکیشان باشد. وثیقه نباید بر پایه رنگ پوست تعیین شود. وثیقه سیاهپوستان 35درصد بیشتر از سفیدپوستان است؛ یعنی اگر سیاهپوستی مرتکب جرمی شود، باید 35درصد بیشتر وثیقهای بپردازد که یک سفیدپوست به خاطر ارتکاب همان جرم تأدیه میکند. لاتینیتبارها هم 20درصد بیشتر از سیاهپوستان. این قوانین تصادفی وضع و اجرا نشدهاند. اینها سازمانیافتهاند و باید تغییرشان داد (ص 90).
2) تبعیض نژادی و نظام قضایی آمریکا
هریس معتقد است یکی از کارهایی که باید انجام شود این است که تبعیض نژادی حاکم بر تمام ارکان قضایی آمریکا را از بین برده شود (ص 93). وضع واقعا خراب است (ص 94).
رانندگان سیاهپوست تا 85درصد بیشتر از رانندگان سفیدپوست در معرض متوقف شدن بهوسیله پلیس هستند. در سراسر کشور، وقتی پلیس یک راننده سیاهپوست را متوقف میکند، احتمال جستوجو و تفتیش ماشینش سه برابرِ وقتی است که یک راننده سفیدپوست را متوقف میکند. سیاهپوستان بهاندازه سفیدپوستان از مواد مخدر استفاده میکنند؛ اما تعداد سیاهپوستانی که به این اتهام دستگیر میشوند دو برابر سفیدپوستان است. موقع تأدیه وثیقه، سیاهپوستان مبلغی معادل یکسوم بیشتر از سفیدپوستان وثیقهگذاری میکنند (ص 93). احتمال زندانی شدن سیاهپوستان شش برابر سفیدپوستان است. وقتی سیاهپوستی محکوم میشود، مدت حبس او 20درصد بیشتر از مدت حبس سفیدپوستان است. وضع مردان لاتینتبار بهتر از سیاهپوستان نیست (ص 94).
گفتن این جمله که زندگی سیاهپوستان هم اهمیت و ارزش دارد، یکچیز است که جمله درستی است؛ اما آگاهی از وضعیت سیاهپوستان چیز دیگری است که آگاهی آن وجود ندارد. باید این حقیقتهای تلخ را در مورد «نژادپرستی سازمانیافتهای» که اجازه وجود این تبعیضها و تبدیلشدن آنها را به سیاستهای اجرایی داده است بپذیریم. وقتی پذیرفتیم و موضوع را فهمیدیم، باید آن درک را به سیاست اجرایی تبدیل کنیم و وضع را تغییر دهیم (ص 94).
ختم کلام
هریس مینویسد مادر هندیاش یک پژوهشگر در حوزه سرطان سینه بوده است. مادرش مانند همقطارانش آرزوی دیدن روزی را داشت که درمان سرطان سینه محقق شود؛ اما خودش را محدود به تحقق آن آرزوی دورودراز نکرده بود. روی کارهایی تمرکز داشت که در برابر او بودند. کاری که ما را کمی جلوتر ببرد. روزبهروز، سالبهسال تا به خط پایان مسابقه برسیم (ص 87). او مینویسد: مادرم میگفت به کاری که همین الان میکنی، توجه کن. روی کاری که در برابر توست تمرکز کن. آنوقت همهچیز درست میشود. در پی آن موفقیت نصیب ما میشود (ص 88). این همان روحیهای است که باید به یک جمع تزریق کرد. ما باید بدانیم که بازیگران یک قصه بلند و طولانی هستیم. ما مسوولیم فصلی از آن قصه را بنویسیم که به خودمان مربوط است (ص 88).
بر این اساس به هنگام حضور در دادستانی سانفرانسیسکو، هریس فهرست کارهایی را که باید انجام بدهد به سه قسمت کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت تقسیم کرده بوده است. کوتاهمدت یعنی یک تا دو هفته، میانمدت یعنی یک تا دو سال و درازمدت یعنی تا وقتیکه آن کار محقق شود (ص 87).
او رنگ نخوردن دیوارهای دادستانی برای مدت طولانی را کنایهای از ضعف و نقصانی میداند که در سازمان وجود دارد و موجب ضعف روحیه کارمندان هم میشود. کارمندان احساس میکنند ارزشی ندارند، به آنها بیاعتنایی میشود و از چشم افتادهاند. یک رنگ ساده میتوانست وضع را بهتر کند. رنگ کردن دیوارها نشانه ملموسی از این بود که به کارمندانم توجه کردهام و وضع بهتر خواهد شد (ص 85). او نقل میکند که یکی از بیشترین درخواستها دستگاه فتوکپی جدید بود. معلوم شد وکلا مدتها در انتظار میماندند تا از یک دستگاه فتوکپی قدیمی استفاده کنند. کاغذها در دستگاه گیر میکردند و تلاش آنها برای رفع اشکال بیهوده میماند. دستور دادم فورا ماشینهای فتوکپی جدید خریداری شوند. وقتی دستگاههای فتوکپی جدید را آوردند، از خوشحالی قشقرقی برپا شد (ص 85). اینها چیزهای کوچکی بودند؛ اما هدف اصلی و بزرگتر بازگرداندن موازین و رفتارهای حرفهای به محیط کار بود (ص 85).
هر دوشنبه بعدازظهر از وکلای جرائم بزرگ دعوت میکردم در کتابخانه دادستانی جمع شوند. در حضور همکارانشان، محتوای پروندههای در دستشان را شرح میدادند و احکامی را که برای آن پروندهها صادر شده بود تشریح میکردند. نوبت به هرکسی که میرسید، برمیخاست و در مورد مسائل حقوقی رودررویش، نحوه دفاع از پرونده، واکنش قاضی، مشکلی که با شاهدان داشت و اینطور چیزها سخن میگفت. در پایان سخن هر وکیل، کف میزدیم، مهم نبود نتیجه محاکمه چه باشد، من در دست زدن پیشقدم میشدم. موضوع ربطی به پیروزی و موفقیت نداشت. مهم تجلیل از حرفهای بودن در اجرای رویه بود (ص 86). وقتی وکلای جوان را آموزش میدادیم، به آنها میگفتم: بگذارید موضوع را روشن کنم. شما نماینده مردم هستید. پس انتظار دارم مردم را خوب بشناسید. دقیقا بدانید مردم چه کسانی هستند. به همکارانم توصیه میکردم جامعههایی را که در آن زندگی نکرده و نمیکردند، بشناسند، خبرهای محلات را دنبال کنند و به مراسم فرهنگی و مجامع محلی سر بزنند (ص 86).
آزادی نمیتواند در هنگامه نفرت شکوفا شود. عدالت نمیتواند در مزرعه خشم ریشه بگذارد (ص 14). وقتی اعتماد کنید، اعتماد دریافت میکنید. یکی از عناصر تشکیلدهنده روابط مبتنی بر اعتماد هم بیان حقیقت است. مهم این است که آنچه را باور داریم بیان کنیم. منظورمان را بر زبان بیاوریم. وقتی برای سخنان خوب ارزش قائل شویم، دیگران هم این احترام را ارزشیابی میکنند (ص 14).