نوسان دکترین هریس از مرکز به چپ

بنابراین حامیان معاون رئیس جمهور این تکنیک را برای دفاع از نامزد خود اتخاذ کرده‌‌‌اند: اول، آنها ادعا می‌‌‌کنند که او اکنون یک شخص با تجربه در سیاست خارجی است و کیلومترها مسافت را به کشورهای مختلف پرواز کرده است. دوم، آنها به آرامی پیشنهاد می‌‌‌کنند که او نباید با هیچ شکستی از سوی رئیس‌جمهور همراه شود. برای مثال، زمانی که تصمیمات حیاتی در افغانستان گرفته شد، او «در اتاق نبود». همه این تناقضات با دکترین سیاست خارجی هریس خندان و قهقهه‌‌‌هایش حل خواهد شد؛ البته بعد از اینکه او رئیس جمهور شد، فاش می‌‌‌شود.

به من اجازه دهید در مورد محتوای واقعی دکترین هریس در زمینه سیاست خارجی ایالات‌متحده حدس بزنم؛ مساله‌‌‌ای که برای کسانی که در طول سال‌‌‌ها حرفه سیاسی او را دنبال کرده‌‌‌اند قانع کننده‌‌‌تر خواهد بود: او هر آنچه برای رئیس جمهور شدن لازم باشد می‌‌‌گوید و انجام می‌‌‌دهد. اگر هریس در رأس یک ائتلاف نخبگان با غرایز معقول در مورد امنیت ملی قرار داشت، این ممکن بود چندان بد نباشد. اما او در چنین موقعیتی نیست. مانند بایدن، هریس اکنون در رأس تشکیلات سیاسی چپگرا قرار دارد که مانند همه آمریکایی‌‌‌ها از او احترام می‌‌‌خواهد. بنابراین، برای مثال، برای حفظ ائتلاف خود، او از نظر سیاسی قادر نیست به سادگی اجازه دهد اسرائیل بجنگد.در عوض، او باید برای اسرائیلی‌‌‌ها درباره شکست‌‌‌هایشان سخنرانی کند. این چیزی است که مترقیان خواستار آن هستند.

مطمئناً، هریس گهگاه به سمت مرکز سیاسی کشور در سیاست خارجی خواهد رفت، همان طور که در این فصل انتخابات در مورد چند موضوع داخلی این کار را انجام داد و سعی کرد خود را از اتهامات رادیکالیسم واکسینه کند. این نیز بخشی از تلاش برای پیروزی است. اما اگر هریس انتخاب شود، می‌‌‌توانیم با خیال راحت از او انتظار داشته باشیم که «تحولات» چپ‌‌‌گرایانه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در زندگی آمریکایی‌‌‌ها را مانند ترافیک تحمل کند. این همان چیزی است که فعالان حزب دموکرات بر آن اصرار دارند و این همان چیزی است که او ارائه خواهد کرد. این فشار رو به جلو شامل سیاست خارجی و مسائل دفاعی می‌‌‌شود.

«مجتمع صنعتی ووک» که در ۸سال گذشته مستحکم شده است، خواسته‌های خود را بیشتر در اعماق دستگاه نظامی و دیپلماتیک ایالات‌متحده گسترش خواهد داد. به عنوان مثال، بدون شک از سفارتخانه‌های ایالات متحده در آفریقا انتظار می‌رود که بر حقوق تراجنسیتی‌ها به عنوان یکی از منافع حیاتی آمریکا در آن قاره تاکید کنند. اکثر آفریقایی‌ها همچنان از این تاکید گیج خواهند شد. چین و روسیه از این سردرگمی استفاده خواهند کرد. به این ترتیب، دولت هریس تمرکز اعلام شده خود را بر رقابت قدرت‌های بزرگ تضعیف خواهد کرد، همان‌طور که بایدن اکنون انجام می‌دهد. دکترین هریس مطمئنا چنین اقداماتی را ارائه خواهد کرد.

مشکل بزرگ‌تر این است که در صورت انتخاب، کامالا هریس با خطرناک‌ترین ترکیبی از چالش‌های امنیتی بین‌المللی از دهه ۱۹۴۰ به‌این سو مواجه خواهد شد. در دوران ریاست جمهوری بایدن، یک محور کاملا هماهنگ از دولت‌‌‌های مخالف با آمریکا، تحرکات خود را در سراسر جهان افزایش داده‌‌‌اند. چین، روسیه، ایران و کره شمالی با وجود اینکه اتحادهای آمریکا در خارج از کشور را دچار فرسایش می‌‌‌کنند، با تسلیحات و تدارکات به یکدیگر کمک می‌کنند. اکثر تحلیلگران موافق هستند که نیروهای مسلح ایالات متحده در شرایط کنونی برای نبرد و پیروزی در جنگ چند جبهه‌‌‌ای علیه این دولت‌‌‌ها آماده نیستند.

در واقع، شبیه‌‌‌سازی‌‌‌های معتبر بازی جنگی نشان می‌‌‌دهد که ایالات متحده می‌‌‌تواند حتی در جنگ یک جبهه‌ای، به ویژه در برابر چین بر سر تایوان، شکست بخورد. شی جین پینگ، به ویژه، قدرتمندترین حریفی است که ایالات متحده پس از جوزف استالین یا آدولف هیتلر با آن روبه‌رو بوده است. این تصور که رهبر کنونی چین با چیزی کمتر از یک تغییر جدی در مسیر از سوی ایالات متحده منصرف یا شکست خواهد خورد، پوچ است. بنابراین، ایالات‌متحده باید از شکست‌‌‌های بین‌‌‌المللی دولت بایدن تغییر جهت دهد. ما به یک رهبر سخت‌‌‌گیرتر و عمل‌‌‌گرا نیاز داریم که مایل به انتخاب‌‌‌های سخت باشد. ما باید موضع بازدارندگی آمریکا را در خارج از کشور تقویت کنیم و قدرت نظامی ایالات‌متحده را به دور از حماقت بازسازی کنیم. ما باید تمایل داشته باشیم که در صورت لزوم به تنهایی یا با ائتلاف‌‌‌های موقت عمل کنیم.

ما باید با متحدان کار کنیم، اما بدون توهم در مورد آنچه که نهادهای چندجانبه می‌توانند یا نمی‌توانند انجام دهند. ما باید ترس را در ذهن دشمنان که از حضور یک شخص ترسو در کاخ سفید سوءاستفاده می‌‌‌کنند، ایجاد کنیم. ما باید تمایل داشته باشیم که از طیف وسیع‌تری از چوب و هویج برای محافظت از منافع ایالات‌متحده در خارج استفاده کنیم و هنگامی که زمان مناسب است، با تثبیت مجدد سلطه بتوانیم مذاکرات محتاطانه و سخت‌گیرانه را به نفع صلح در آغوش بگیریم.

هدف چنین اصلاحی، تشویق به جنگ جهانی سوم نیست، بلکه جلوگیری از آن است. با دولت دوم ترامپ، حداقل می‌توان تصور کرد که این امر محقق شود. با چهار سال دیگر رویکرد اوباما-بایدن- هریس، من چنین امکانی را نمی‌‌‌بینم. درعوض، هشدارهای بیشتری دریافت خواهیم کرد، سخنرانی‌های بیشتری در مورد هنجارهای لیبرال، سخاوت‌های سیاسی درست‌تر، و هیچ تقویت قابل توجهی در ارتش یا اقتصاد آمریکا نخواهیم داشت.

جنگ فرهنگی بی پایان چپ، که در داخل کشور به اندازه کافی بد است، به تضعیف اثربخشی نظامی ایالات متحده در خارج از کشور ادامه خواهد داد. هریس پس از تثبیت امنیت کاخ سفید با سخنان مبهم، بدون شک به دستور کار رادیکال خواسته شده توسط حامیان اصلی خود بازخواهد گشت. او بدون هیچ تجربه واقعی در سیاست خارجی، بدون سابقه، و بدون غرایز محکم، به انترناسیونالیست‌های لیبرال شکست خورده قرن بیست و یکم که در دوران بایدن و اوباما نمایش را اجرا کرده‌اند، تسلیم خواهد شد. در هر صورت، او ممکن است بدترین درمیان این سه نفر باشد، و از طریق آمیزه‌‌‌ای ناگوار از بی‌‌‌کفایتی، بی‌‌‌تجربگی و توهمات چپ، به آتش‌‌‌سوزی جهانی دست بزند. این ریسک زیادی است که نمی‌توان آن را انجام داد.