بخش هشتادویکم
آفتابپرستهای چشم آبی
در متن سیاسی- ملی ۲۵سال گذشته، فرآیندهایی که به یک دولت-ملت مستقل، دموکراتیزاسیون و دستیابی به اتحادیه اروپا منجر شد، نقش خاص و قابلملاحظهای ایفا کرد. در این فصل نشان داده شد که در تصور پوپولیستی، این فرآیندها به منزله گسست از گذشته کمونیستی و بالکانزدایی و اروپاییسازی ملت ادراک میشود. در بخش جدید به پوپولیسم ملی در بلغارستان و شرایط وقوع آن و تاثیراتش بر این کشور پرداخته میشود.
ظهور «حمله» موجب انتشار مجموعه مجلاتی شد که در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ به اوج رسیدند اما ادبیات علمی در مورد این موضوع هنوز ضعیف است. دو مساله محور یا نقطه ثقل رسانه و بحثهای دانشگاهی را شکل داد. آیا «حمله» یک پدیده دنبالهدار است؟ پس از لرزش یا تکانه اولیه در صحنه سیاسی، آیا ناسیونالیسم رادیکال به همان سرعتی که ظهور کرد، از میان میرود؟ دهه پس از آن تصویری به دست داد که بیشتر یادآور «امواج» است تا «پیکان» و یادآور الگوی جزر و مدی است تا صعودی پیوسته. این فصل به دنبال پاسخ در دو جهت است. هدف اولیهاش کشف حقایقی است که پدیده «حمله» را ممکن ساخت و فراز و فرودهای تاریخ پرتلاطمش را شکل داد. به دست آوردن بینشی از «حمله» فراتر از خود حزب رفته و شامل تمام ناسیونالیسم رادیکال بلغارستان میشود. حتی پس از افول پیشگامانش، ناسیونالیسم آب نرفت بلکه انعطافپذیری و حضور پایدار در عرصه سیاسی پساکمونیستی را نشان داده است. هدف دیگر همانا تحلیل پوپولیسم ملی بلغاری از طریق چشمانداز تکثر و تعدد بازیگران سیاسیاش، مولفههای معرفش و دوران تکاملش است.
دومین سوال در مورد شناسایی ایدئولوژیک «حمله» است: چپ افراطی یا راست افراطی. مباحث بلغارستانیها در مورد این معما بیشتر ایدئولوژیک بوده تا تئوریک: روشنفکران چپ، هویت «آتاکا» یا «حمله» [Ataka] را به طیف راست افراطی منتسب کردهاند در حالیکه راست گراها آن را در سوی چپ افراطی با همان اسفناکی و قطعیت منتسب میسازند. مباحث غربی اگرچه آرامتر بوده اما به همان نسبت دچار قطبیسازی است: بیشتر محققان بر افراطگرایی آتاکا و دیگرسازی متمرکز شدهاند در حالیکه برخی بر چپگرایان رادیکال، عناصر نوتوتالیتری و دستور کار سیاسی چپ افراطی تاکید میکنند. این اختلافات در زمره پارادوکسهایی که باید در اینجا تحلیل شوند، قرار ندارند. معتقدم که هر گروهِ محققان هم درست و هم غلط میگویند. آنها راست میگویند زیرا بنیاد ناهمگون «آتاکا» هم مشتمل است بر ایدههای چپ افراطی مانند ملیسازی و هم افراطگرایی راست افراطی، ملی گرایی، دیگرهراسی و نژادپرستی است. غلط میگویند نه فقط به این دلیل که آنها به صورت گلچین عناصری را مجزا کردند که حامی نتیجهگیری خودشان است؛ آنها اساسا اشتباه میگویند زیرا آنها پوپولیسم ملی را با معیارهای منسوخی اندازهگیری میکنند که عرصه سیاسی را به چپ یا راست تقسیم میکند. فرض/ گزاره من در اینجا این است که هر دوی آنها غافل از نکته اصلی بوده و آن را از دست میدهند. اگر «آتاکا» یک موضع گلچین کننده [eclectic position] را در امتداد شکافهای [cleavages] اجتماعی- اقتصادی و سیاسی کلاسیک اتخاذ کند، به این دلیل است که این حزب درصدد است تا خود را در امتداد نوع جدیدی از شکاف قرار دهد؛ این حزب در حال گذار از سیاست حزبی به سیاست نمادین، از سیاست ایدئولوژیک به سیاست هویتی، از شکافهای اجتماعی و اقتصادی به شکافهای سیاسی و فرهنگی است.
این فرض یا گزاره را از دو نقطه نظر تبیین میکنم. این فرض یا گزاره بر پیشنهاد سیاسی، نقش نخبگان در تولید و «فروش» پروژه ملی پوپولیسم متمرکز است. در اینجا، پیدایش پوپولیسم ملی بلغاری را معرفی خواهم کرد و تاریخ آن را از آغازش (از طریق صعودش) و تعدد و تنوع نمونههایش را دوباره بازسازی خواهم کرد. نقطه عطف روی «آتاکا» خواهد بود: اولین و نمادینترین حزب ملی پوپولیست در بلغارستان. یک نهاد یا موجودیت مهم دیگر «اتحاد ملی بلغارستان» [Bulgarian National Union] است: یکی از بزرگترین و برجستهترین سازمانهای ناسیونالیست رادیکال. مساله نظری در بخش اول این است که کدام مدل تئوریک برای توضیح پوپولیسم ملی بلغاری مناسبتر است. «آیا سیر قهقرایی اروپای شرقی- مرکزی» - که عنوان شماره ویژه Journal of Democracy (جلد ۱۸، شماره ۴، ۲۰۰۷) است- مسالهای را فرمولبندی میکند که تمام علما و پژوهشگران راست افراطی اروپای شرقی به دنبال پاسخ به آن هستند. پاسخها حول دو قطب در حال حرکت است. قطب اول، جمعیت بیشتر است؛ هاکنس [Hockenos] آن را چنین خلاصه میکند: «تازه واردان اروپا «دموکراسیهای غیرلیبرال» هستند، سیستمهایی که همه آنها از ظواهر دولتهای دارای قانون اساسی برخوردارند اما فاقد فرهنگ سیاسی لیبرال برای کارآمد ساختن آنها به منزله دموکراسیهای سالم هستند». «پولیاکووا» [Polyakova] این تفسیر را به چالش میکشد:«اتحادیه اروپای امروز یک سرزمین واپسگرایی نیست که برخی محققان میترسند این اتحادیه به آن تبدیل شود. از لحاظ حمایت مردمی برای ناسیونالیسم قومی طردانگارانه، این غربی است که واپسگراتر به نظر میرسد. ترس از «اروپای جدید» دیگر در مورد ادغام شرق نیست بلکه در مورد تجزیه و از همپاشیدگی غرب است.»
دومین چشمانداز به کارتوگرافی [cartography: نقشهکشی] نمادین اشاره دارد و نقشه قطبها و محورهای دیگرساز و سیاستهای هویتی را ترسیم خواهد کرد. مساله تئوریک این است که چگونه «آتاکا» موفق به ساخت نقشه نمادین خود از تصاویر و تصورات «کپی- پیست» شده احزاب راست افراطی غرب شده و چگونه رایدهندگان بلغاری را جذب کرده است. پوپولیسم راست افراطی یک پدیده پارادوکسیکال است (و اغلب هم میخواهد چنین باشد). نتیجه گیری من پارادوکسهای دموکراتیک پوپولیسم ملی بلغارستان را خلاصه خواهد کرد.
ارسال نظر