افزون بر این، ساختار بسته به آنها مزیت پاسخگویی سریع‌تر به ترجیحات رای‌دهندگان را می‌دهد. رهبری کاریزماتیک نیز نقش اساسی در موقعیت‌یابی این احزاب در حوزه‌های انتخاباتی ایفا می‌کند. همان‌طور که در بالا اشاره شد، حمایت از احزاب پوپولیستی راست افراطی در کشورهای مختلف، متفاوت است. نزد «آناستاساکیس» [Anastasakis]، چهار رویکرد برای «ظهور، انعطاف‌پذیری و ماهیت» احزاب راست افراطی وجود دارد: الف) رویکرد تاریخی به‌عنوان میراث عصر فاشیستی، ب) رویکرد ساختاری از نظر شرایط اجتماعی- اقتصادی، ج) رویکرد سیاسی به‌عنوان بازیگران سیاسی و د) رویکرد ایدئولوژیک- فرهنگی به‌عنوان ادبیاتی بیگانه‌هراسانه. ریشه عنصر فاشیستی را می‌توان به تغییراتی بازگرداند که در عصر پساجنگ سرد رخ داد. افزون بر این، احزاب راست افراطی به شکل موفقیت‌آمیزی با تمرکز بر مسائل مربوط به – مثلا- تغییرات اقتصادی- اجتماعی، بیکاری و مهاجرت بخشی از رای‌دهندگان که سرانجام سطح حمایت‌شان افزایش یافت به این مسائل دلهره‌آور پرداختند. در ویژگی سوم، یک رای می‌تواند به رایی اعتراضی علیه نظام سیاسی تبدیل شود اما با وجود این، رایی است که ریشه‌های ایدئولوژیک دارد. بی‌اعتمادی به احزاب سیاسی مستقر فضایی از ناآرامی در بخشی از رای‌دهندگانی به‌وجود آورده که گزینه «پشت کردن به سیاست یا استفاده از صندوق‌های رای به‌عنوان ابزاری اعتراضی» را انتخاب کرده‌اند. بنابراین، رای‌دهندگان نارضایتی خود را از احزاب سیاسی مستقر با رای به حزبی بروز می‌دهند که منفور نظام انگاشته می‌شود. در واقع، به حزبی که نظام سیاسی دل ‌خوشی از او ندارد رو می‌کنند. بعد نهایی به رویکردهای بیگانه‌هراسانه احزاب راست افراطی مربوط است. به گفته «بتز» احزاب راست افراطی از فرصت ایجاد شده به‌خاطر شکست احزاب سیاسی مستقر برای پرداختن به مسائل حیاتی مانند مهاجرت بهره‌برداری می‌کنند؛ مسائلی که از سوی بخشی از رای‌دهندگان بسیار مهم تلقی می‌شود.