نگاه دیگران-بخش سی و پنجم
ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
یکی از ویژگیهای جالب دودمانها این است که آنها میتوانند به سادگی در قالب «ابردودمانها»ی بسیار بزرگتر تجمیع یابند آن هم با رساندن تبار به یک نیای قدیمیتر. بهعنوان مثال، ممکن است من عضو یک دودمان کوچک باشم که تبارش فقط به پدربزرگم میرسد و در کنار دودمان دیگری زندگی میکنم که پدربزرگش متفاوت از پدربزرگ من است. اما تبار هر دوی ما در سطح جد چهارم یا پنجم یا بالاتر به هم مرتبط میشود و این به ما اجازه میدهد که خود را خویشاوند تلقی کنیم و در شرایط مناسب، میتوانیم همکاری کنیم. توصیف کلاسیک چنین جامعهای- جامعهای که نسلهایی از دانشآموختگان انسانشناسی آن را مورد مطالعه و خوانش قرار دادهاند- در مطالعات «ای.ای. ایوانز پریچارد» از «نوئرها» آمده است که آنها شبانهای رمهگردان بوده که در جنوب سودان زندگی میکردند [Nuer: منطقهای در سودان است که در جنوب غربی خارطوم، پایتخت سودان، قرار دارد.
نوئر از غرب و جنوب با قبیله دینکا مرتبط است. نوئر، سرزمینی دارای دستهای هموار و بیدرخت است. بزرگترین بخش سیاسی نوئرها قبیله است و هیچ بخش دیگری به اندازه قبیله در دین نوئر قدرتمند نیست. وظیفه قبیله، این است که برای دفاع از نوئرها، شورایی داشته باشد یا در مواقعی که خسارت و صدمهای به نوئرها میرسد این قبیله درصدد جبران آن برآید. یک قبیله به بخشهایی با نام قلمرو تقسیم میشود. یک قلمرو هم به بخشهایی به نام «دهکده» تقسیم میشود که شامل بخشهای کوچک سیاسی در سرزمین نوئر هستند. نوئرها مردمی هستند که به شبانی مشغولند و تمایل دارند همه فرآیندها و ارتباطات اجتماعی خود را در اصطلاح احشام و گله گاو تعریف کنند. در یک اصطلاح، هر جا که گله باشد، خانه نوئرها همانجاست.
نگرش آنها برای ارتباط با قبایل همسایه، براساس علاقه آنان به احشام و گله گاو تعیین میشود یعنی یکی از مهمترین انگیزههای آنان در ارتباط با دیگران بهدست آوردن گله گاو است. اهمیت گله گاو و احشام در دین نوئر آنقدر زیاد است که آنها نام همدیگر را با نام احشام صدا میزنند]. در اواخر قرن بیستم، نوئرها و رقبای سنتیشان «دینکاها» با دولت مرکزی در خارطوم بر سر خودمختاری برای سودان جنوبی، درگیر یک نزاع طولانیمدت شدند؛ نزاعی که رهبری طولانیمدت آن بهدست «جان گارانگ» و «ارتش آزادیبخش خلق» بود. اما در دهه ۱۹۳۰، زمانی که ایوانز پریچارد این منطقه را مطالعه میکرد، سودان هنوز یکی از مستعمرات بریتانیا بود و نوئرها و دینکاها به شکلی بسیار سنتیتر سازماندهی شده بودند.
به گفته ایوانز پریچارد، «قبایل نوئر به حلقههایی قسمت میشوند. بزرگترین حلقه را بخشهای اولیه قبیلهای مینامیم و اینها هم سپس به بخشهای دومی قبیلهای منقسم و این بخشهای دومی هم به بخشهای سوم قبیلهای قسمت میشوند... بخش سوم قبیلهای مشتمل بر تعدادی از اجتماعات روستایی است که متشکل از گروههای خویشاوندی و گروههای خانوادگی هستند.» دودمان نوئرها پیوسته با یکدیگر در نبرد هستند و این نبردها معمولا بر سر گلههاست که در فرهنگشان امر مهمی است. دودمانها همزمان با دودمانهای دیگر هم وارد نبرد میشوند اما آنها سپس میتوانند با یکدیگر و در راستای نبرد در سطوح بالاتر ادغام شوند. در سطح بالا، قبایل نوئر میتوانند با یکدیگر برای نبرد با دینکاها- که به شکلی مشابه سازماندهی شدهاند- ادغام شوند. ایوانز پریچارد چنین تبیین میکند:
هر حلقه خودش تقسیم میشود و در میان بخشهایش مخالفت وجود دارد. اعضای «هر حلقه برای جنگ علیه حلقههای مجاور همان دسته متحد میشوند و با حلقههای مجاور علیه بخشهای بزرگتر متحد میشوند. خود نوئرها این اصل ساختاری را آشکارا در ابراز ارزشهای سیاسیشان بیان میکنند. از اینرو، آنها میگویند که اگر بخش سوم «لِنگ» از قبیله «لو» با بخش دومی نیارکواک وارد نبرد شود – و در واقع، ستیز و نزاعی طولانی میان آنها وجود داشته باشد- روستاهایی که تشکیلدهنده هر حلقه است همچنان به نبرد ادامه خواهد داد؛ اما اگر مشاجرهای میان بخش دومی نیارکواکها و بخش دومی رومجوکها وجود داشته باشد- چنانکه به تازگی بر سر حق آب رخ داده است- لنگ و نیارکواکها علیه دشمن مشترک که رومجوک است متحد میشوند و به نوبه خود ائتلافی از حلقههای مختلف شکل میگیرد که خودشان هم تقسیم میشوند.» درحالیکه حلقهها میتوانند در سطوح بالا جمع شوند اما وقتی دلیل وحدت شان (مانند تهدید خارجی) از میان رفت، مستعد شکاف فوری هستند.
امکان تکه تکه شدن چندسطحی در بسیاری از جوامع قبیلهای متفاوت دیده میشود و در این جمله عربی منعکس است: «من علیه برادرم، من و برادرم علیه عموزادهام، من و عموزادهام علیه غریبه.» در جامعه نوئر، نه دولت وجود دارد، نه منبع متمرکزی از اقتدار که بتواند قانون را به اجرا در آورد و هیچ چیز هم به رهبری سلسله مراتبی نهادینه شده نزدیک نمیشود. مانند جوامع گلهای [جوامعی که در سطح دسته/ گله هستند و هنوز به مراحل بالاتر تکامل نیافتهاند]، نوئرها هم بسیار مساواتطلب هستند. تقسیم کاری میان مردان و زنان وجود دارد و درون دودمانها ردههای سنی وجود دارد که افراد را به لحاظ نسلی از هم متمایز میسازد. روسای به اصطلاح «پوستپلنگی» هم وجود دارند که نقشی آیینی ایفا کرده و به حلوفصل منازعات کمک میکنند، اما هیچ توانایی برای اجبار مردم در چارچوب دودمان ندارند: «در کل ممکن است بگوییم که روسای نوئر افراد مقدسی هستند اما تقدس آنها هیچ اقتدار عمومیای خارج از وضعیتهای اجتماعی خاص به آنها نمیدهد. هرگز ندیدهام که یک نوئر به اندازهای که به مردم دیگر احترام میگذارد و با آنها بهعنوان افرادی با اهمیت بیشتر صحبت میکند با رئیس هم با احترام رفتار کند.»
ارسال نظر