ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
با این حال، مشاور اعظم، لی سی، توطئهای با خواجگان درباری ترتیب داد تا بر اساس آن پسر دومِ «شین شی هوانگ دی» را به تاخ و تخت برسانند- که فقط از سوی خواجگان هم میتوانست کشته شود- که این فرزند دوم نیز از سوی فرزند سومی که مشاور اعظم تلاش داشت او را به مقام امپراتوری برساند کشته شد. یک آریستوکرات به نام «شیانگ یو» (از تبار خانوادهای اشرافی از پادشاهی منقرض شده «چو») و یکی از نایبانش، فرماندهی به نام «لیو بانگ» ارتشهای جدیدی را بسیج کردند، پایتخت «شین» را اشغال کردند و خط «شین» را پایان دادند. «شیانگ یو» کوشید تا با توزیع زمینها به خویشان و حامیانش چین را به فئودالیسم «ژو» بازگرداند. «لیو بانگ» (که نام پس از مرگش «هان گواژو» بود) علیه او شد و پس از یک جنگ داخلی چهار ساله پیروز شد. او سلسله جدیدی در سال ۲۰۲ – هانِ سابق یا پیشین- تاسیس کرد.
رژیم تاسیس شده از سوی امپراتور جدید «گائوژو» نشاندهنده راهی میانه میان احیای کامل نظام فئودالی آزموده شده از سوی «شیانگ یو» و دیکتاتوری مدرن اولین امپراتور «شین» است. گائوژو همچون «شین شی هوانگ دی» از پایگاه قدرت در یک دولتِ از پیش موجود برخوردار نبود؛ میراث او [گائوژو] کاملا مبتنی بود بر کاریزمایش به مثابه رهبر موفق یک ارتش شورشی که با یک «استبداد» [تیرانی] منفور مبارزه میکرد. او رهبری ائتلافی از نیروهای گوناگون از جمله بسیاری از خانوادههای سنتی و خاندانهای حاکم سابق به منظور کسب قدرت را در دست داشت. افزون بر این، او باید نگران هجوم ایلیاتیهای «شیونگنو» در شمال هم میبود. از این رو، توانایی اولیهاش برای تغییر شکل جامعه چین محدودتر از سلفش «شین» بود.
در نتیجه، گائوژو یک سیستم دو منظوره [two-track system] را برقرار کرد. بخشی از قلمرو به فئودالیسمِ «ژو» بازگشت کرد. او چندین خانواده قدیمیِ حاکم و ژنرالهایشان را که به او در جنگ داخلی کمک کرده بودند و نیز بخشی از خانوادهاش که تیولهایی به آنها هبه شده بود همراه با آپاناژهای جدید در قلمروهای تابعه را به حکومت بازگرداند. بخش دیگر قلمرو، ساختار فرماندهی/ بخشیِ غیرشخصیِ پادشاهی «شین» را حفظ کرد که هسته اصلی قدرت گائوژو را شکل میداد. کنترل این سلسله بر قلمروهای تابعه [subkingdoms] جدید برای چند سالی ضعیف بود. وحدت چین در دوران سلسله «شین» هرگز کامل نشد و سالهای اولیه سلسله «هان» در حالی سپری شد که به دنبال پایان دادن به مقوله ایجاد یک دولت ملی واحد بودند. گائوژو این فرآیند را با حذف تدریجی حاکمان محلیای شروع کرد که نام خانوادگیای غیر از «لیو» داشتند. آخرین دولت فئودال در «چانگشا» در دوران جانشینی به نام امپراتور «وِن» در ۱۵۷ ق.م. از میان رفت. ایالتهایی که از سوی اعضای خاندان سلطنت اداره شده و مدت زمان بیشتری دوام آوردند و از دولت مرکزی دورتر شدند اکنون در شهر غربی «چانگان» استقرار داشتند و ۷ ایالت از ۱۵۷ ایالت دست به طغیان زدند تا به استقلال کامل دست یابند. سرکوب موفقیتآمیز این شورش موجب شد تا امپراتور «جینگ» اعلام کند که اربابان باقیمانده فئودال هیچ اقتداری بر سرزمینهایشان ندارند. حکومت مالیاتهای بالایی بر آنها وضع کرد و با تقسیم الزامی قلمروها مبادرت به خرد کردن و تقسیم آنها میان خواهران و برادران کرد. یکصد سال پس از تاسیس سلسله سابق «هان»، آخرین بقایای حکومت فئودالی قدرت خود را از دست داد و مقامهای محلی اکنون به شکل یکدستتری از سوی حکومت مرکزی انتخاب میشدند.