ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی، متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
فکر میکنید طرحهای مبتنی بر برنامه مرحلهای تا چه اندازه، در شکلگیری بینش فلسطینی درباره سازش و پایان رویارویی عربی-صهیونیستی نقش داشته است؟ این پرسش را از آن رو مطرح میکنیم که میدانیم امید شما به موفقیت جریان دموکراتیک در درون جنبش فتح، نقطه کانونی تلاشهایتان در مسیر عمومیسازی بینش علمی و همهجانبه از طرح صهیونیسم بود.
راهحل مرحلهای پس از جنگ اکتبر [۱۹۷۳] و در شرایطی مطرح شد که جهان عرب با نقطه عطفی در تاریخ خود روبهرو بود. همبستگی عربی که پیش از جنگ و در جریان آن احساس می شد، پس از رفتن مصر به سوی کمپدیوید، به تهدیدی همهجانبه برای موضع عربی مشترک در رویارویی با اسرائیل تبدیل شد. امری که بسیار اهمیت داشت و خطرناک بود. به یاد میآورم که من بلافاصله پس از آتشبس، وارد رویارویی کلامی با عرفات، پیرامون این موضوع شدم که با این وضعیت، چه اردوگاهی را برخواهیم گزید؟ اردوگاه سازش یا اردوگاه انقلاب و استمرار رویارویی و مقابله با راه کمپدیوید؟
واقعیت این است که اگر رابطه من با جریان دموکراتیک درون فتح از طریق دوستم «حنا میخائیل» (ابو عمر) نبود، تردید دارم که پس از جنگ ۱۹۷۳ تصمیم میگرفتم در لبنان بمانم. این موضوعی است که باید اعتراف کنم و البته خدای ناکرده نمیخواهم مسوولیت ماندن خود را به گردن این جریان بیندازم. تنها میخواهم فضیلت ماندن را از آن آنها بدانم. پیوندم با این جریان که در آن زمان هنوز ضعیف و به نخی بند بود، از طریق «حنا میخائیل» تقویت شد. ماندن من در بیروت پس از جنگ، تصمیم خودم بود و بر اساس تصمیم تشکیلاتی «جنبش فتح» انجام نشد. من با تصمیم خود به ماندن در بیروت و بازنگشتن به آمریکا، پیش از آنکه این موضوع در تشکیلات مورد مناقشه قرار گیرد، همه را در برابر امر واقع قرار دادم. آمدن من از آمریکا به لبنان در جریان جنگ، با این ایده انجام شد که به شکلی در جنگ مشارکت داشته باشم. جنگجو نبودم؛ اما میتوانستم کارهایی انجام دهم. این کار البته برایم ممکن نشد؛ چون تا به جنوب لبنان و شهر «صور» رسیدم، آتشبس اعلام شد و به بیروت بازگشتیم. رویارویی سخت پس از جنگ، همانگونه که گفتم با «یاسر عرفات» بر سر این بود که کجا خواهیم ایستاد؟ در اردوگاه سازش یا اردوگاه انقلاب؟ در جریان جنگ و بلافاصله پس از آن، به نتایجی رسیدم که مرا برای ضرورت ماندن در لبنان، بیشتر قانع کرد. این تصمیم البته ناشی از خشنودی من از اقدامات فلسطینیها در جریان جنگ نبود. برعکس، نقش فلسطینیها را در این جنگ، حاشیهای میدیدم؛ نقشی که تنها در مرحله پایانی جنگ و به شکل زدوخوردهایی در جنوب لبنان بروز یافت و گویی تنها برای آن انجام شد که مشارکت فلسطینیان در جنگ و در نتیجه، حق آنها برای مشارکت در ترتیبات پسا جنگ جار زده شود.
آنچه مرا برای مقابله با جریان سازش تشویق میکرد، وضعیت عمومی در صفوف انقلاب و پایگاههای آن و در میان مردم بود. جنگ اکتبر و نتایج آن، جدای از نکات منفی که داشت، عاملی برای تقویت روح مقاومت در میان مردم و صفوف انقلاب فلسطین شده بود؛ اما رهبری، درست در مسیری در جهت عکس این فضا حرکت کرد. موضع مردمی در پایگاههای جنبش فتح و گروههای دیگر فلسطینی، مخالفت با سازش بود. در میان گروههای فلسطینی، بلندترین صدا در مخالفت با سازش از آنِ جبهه خلق برای آزادی فلسطین بود. اما در سازمانهای دیگر فلسطینی نیز که روابط گستردهای با آنها داشتم، همین موضع وجود داشت و آنها نیز با راهحلهای مرحلهای مخالف بودند. مدت زمانی کوتاه پس از جنگ و در چارچوب روند مقابله با راهحل مرحلهای، اندیشیدن جدی به نهادن بنیانهای تاسیس سازمانی ملی و دموکراتیک را آغاز کردیم. سازمانی که قرار بود پایگاه اصلی آن جنبش فتح باشد، اما فعالیتش همه سازمانهای فلسطینی و جنبش ملی لبنان را دربرگیرد. شاید از همین جا بود که سخنهایی درباره من مطرح شد که توطئه گرم و برای تحقق نظریه «از هم پاشاندن و ترکیب دوباره» جنبش فتح کار میکنم.
به هیچ وجه بر این باور نبودم که این اقدام باید تنها در چارچوب «فتح» انجام شود. معتقد بودم پایگاه اصلی آن باید «فتح» باشد؛ اما فعالیت آن، همه سازمانهای فلسطینی را دربرگیرد. ما در آن زمان میگفتیم [...] در کوتاهمدت و بهعنوان گامی در راه تحقق هدف تاسیس یک سازمان عربی که هدف بعدی بود، باید یک جنبش ملی فلسطینی و دموکراتیک ایجاد شود که همه صحنه فلسطین را پوشش دهد. این تحرکات، پرسشهای بسیاری برانگیخت و اتهامات زیادی به ما زده شد. از آنجا که من در جلو پرده حضور نداشتم، مسالههای بسیاری به من نسبت داده شد که هیچ حقیقتی نداشت. طولی نکشید که هیات موسس جریان ملی دموکراتیک در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۵ شکل گرفت. البته شتابی در کار خود نداشتیم و پیش از هر چیز، تدوین اسناد این جریان را (نظامنامه داخلی + چارچوب کلی برنامه سیاسی + برنامه تدوین ادبیات روشنگری آن) آغاز کردیم. در همین دوره و هنگام حضورم در «موسسه مطالعات فلسطینی» یکی از موضوعات تمرکز پژوهشی من، بررسی روشمند صهیونیسم، بهویژه در موضوعات مرتبط با نیازها و کارکردهای سازمانی بود.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com