ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی، متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
«حنا میخائیل» یک اندیشمند سیاسی عمیق، صاحب ابتکار و غیر مُقلد بود و تجربهاش در مطالعه تاریخ عربی و نظریه سیاسی عربی، توانایی او را در ارائه تحلیلهای سیاسی و عمیق، قوی کرده بود. او همچنین از توانایی طرح منطقی و منظم اندیشههای خود برخوردار بود و از روشی متمایز و زیبا و سهل و ممتنع در طرح ایده هایش در جریان مباحث، برخوردار و آن را با شماری از مثلها و تعابیر مناسب درهم آمیخته بود.
افزون بر این، او مردی خوشاخلاق، خوشسابقه و خوش همنشین بود؛ بهگونهایکه در عمل اجازه نمیداد به اختلاف تُندی با او برسید. اما با همه اینها، تقریبا اطمینان دارم که اگر زنده میماند و پس از خروج از بیروت، با ما به کار ادامه میداد، نمی توانست وضعیتی را که پیش آمد، بهصورت بنیادین دگرگون کند. ارزیابی من این است که اگر زنده مانده بود، با هم میماندیم و چه بسا با هم و زودهنگام از جنبش [فتح - انتفاضه] بیرون میآمدیم. «حنا میخائیل» اهل بازیگری نبود و از توطئهگری بیزار بود؛ درحالیکه توطئهگری، ویژگی همراه کار ما در مرحله پس از خروج از بیروت شده بود. او در مجموع، صریحتر و شفافتر از من بود؛ چون من در روند فعالیت، همه برگههای در اختیار خود را رو نمیکردم. هر مورد مشخصی را زیر نظر میگرفتم و بر اساس شناخت خود با آن برخورد میکردم؛ اما او آمادگی بیشتری برای طرح روشنتر مواضع خود داشت که چه بسا نتیجه خوشقلبیاش بود. او بیش از من، به دیگران اعتماد میکرد؛ ویژگیای که من در آن مرحله نداشتم.
گفتید اگر زنده مانده بود با هم و زودهنگام صفوف جنبش را ترک میکردید. این یعنی مسیر تجربه شما در جنبش فتح که بعدتر و بهعنوان یکی از رهبران انتفاضه داخلی فتح دیدیم، در صورت زنده ماندن حنا میخائیل میتوانست در کنار او جهت دیگری بیابد. فکر میکنید، اگر ابوعمر زنده میماند، گزینه همراهی شما چه میبود؟
بر این باورم که اگر میماند ما از همان آغاز به سوی تشکیل علنی و آشکار جریان دموکراتیک، به دور از درهم آمیختگی تشکیلاتی می رفتیم که پس از انتفاضه ۱۹۸۳ روی داد. در غیاب او من به تنهایی در این جهت کوشیدم؛ اما پس از یک نشست بزرگ که بلافاصله بعد از توقف درگیریها برگزار شد، دانستم که جهتگیری در جریان، بهطور کامل با آنچه میخواستیم متفاوت است و امور به سمت بازتولید دوباره یک «جنبش فتح» دیگر پیش میرود. در آن شرایط دو گزینه فراروی من بود: یا بلافاصله از نقش خود در رهبری انتفاضه کنارهگیری کنم یا مهلتی به این تجربه جدید بدهم تا ببینم تحول در حال انجام، در واقعیت به کدامسو خواهد رفت.
در این هنگام، من پس از دیداری از شمال لبنان و معرکهای که بدون موافقت و حتی اطلاع من در گرفته بود، فعالیت در جنبش «فتح-انتفاضه» را از ۲۴/ ۱۲/ ۱۹۸۳ تا ۲۴/ ۴/ ۱۹۸۴ ترک کردم و خانهنشین شدم. بر این باورم که اگر «حنا میخائیل» با ما بود، چه بسا پیش از معرکه «بقاع»، یا همان هنگام که گردآوری ناگهانی نیروها در سطح فرماندهی یا کادرها آغاز شد، «جنبش انتفاضه» را ترک میکردیم؛ چون این کار با جهتگیری ما که در بیروت بودیم، در تناقض بود.
دکتر الیاس شوفانی، به تجربه انتفاضه در جنبش فتح با جزئیات آن خواهیم پرداخت؛ اما اجازه بدهید، نخست از تجربه شما در جنبش فتح پیش از ۹/ ۵/ ۱۹۸۳ بپرسم. به نظرم میرسد که رهبری آن هنگام فتح که یاسر عرفات بر آن سیطره داشت، از موضوع شما و فعالیتهایتان و حداقل چارچوب کلی آن اطلاع داشت. تفسیر خود شما از چرایی تحمل حضورتان در جنبش و طرحهایی که داشتید، چیست؟ آیا رهبری فتح توانایی نداشت شما و جریان دموکراتیک را حذف کند؟
کوچکترین تردیدی ندارم که عرفات از وجود جریان ما آگاه بود، اگرچه این آگاهی همراه با جزئیات آن نبود. ما حتی در آن مرحله، یک عنصر نفوذی از سوی رهبری فتح در کمیته عالی جریان دموکراتیک را کشف کردیم. بنابراین روشن است که آنها از جریان امور اطلاع داشتند.
این مورد نفوذی، به نظرتان نفوذی آگاهانه و پیشینی از سوی یکی از کادرهای جنبش یا فروافتادن پسینی او در دام شبکه اطلاعاتی رهبری فتح بود؟
این مورد، نتیجه فروافتادن فردی در دام آنها بهدلیل عدم توانایی در دنبال کردن روند امور در جریان دموکراتیک بود؛ اما در مجموع، اگر بپرسید آیا عرفات در سال ۱۹۷۷ بهخاطر عنصر نفوذی که در جریان دموکراتیک داشت از ما بسیار زیاد می دانست، پاسخ مثبت است.با این حال حذف جریان دموکراتیک، کار ساده ای نبود؛ چون ما یک مجموعه منزوی و با ترکیب محدود نبودیم؛ اما رهبری فتح، از هیچ کوششی برای انزوا و در محاصره قرار دادن ما در درون نهادهای جنبش و سازمان آزادیبخش فلسطین کوتاهی نکرد. نهادهایی که ما می توانستیم با حضور فعال در آن و بر اساس خاستگاههای جنبش فتح، با رهبری تشکیلات درباره امور مختلف بحث و مناقشه کنیم. تلاش همیشگی جریان ما این بود که بر اساس تواناییهای افراد خود، جایگاههای سازمانی را بهدست آوریم. شعار ثابت ما هم این بود: نیروی استوار و سازشناپذیر در جایگاههای سخت.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com