نگاه دیگران-بخش صدوهشتادوسوم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر با منحرف کردن توجه صدام حسین از مرز خود با سوریه به مرز خود با ایران، گامی برداشته بود. اسد با ارائهی فهرست زندانیان اسراییل متقابلا پاسخ داده بود. نظم خاورمیانهای کیسینجر به رهبری آمریکا آنگونه که او امیدوار به آن بود شروع به کار کرد: مصر و ایران، دو شریک منطقهای ایالاتمتحده، با یکدیگر همکاری میکردند تا مانع عراق - یک قدرت بیثباتِ موردحمایت شوروی- شوند و اثربخشی روند صلح بهعنوان مکانیزمی برای ترویج طرح او را تقویت کنند. کیسینجر در آمادهسازی برای این مذاکرات، اتحاد جماهیر شوروی را بهطور کمتر موثری مدیریت کرد و در طول این روند، شوروی دوباره بازمیگشت تا او را آزار دهد. ازآنجاکه کیسینجر آنها را از مذاکرات جدایی مصر-اسرائیل کنار گذاشته بود، برژنف مصمم بود که از تحقیر دوم جلوگیری کند.
در جلسهای که نیکسون و کیسینجر با گرومیکو در واشنگتن در ۴ فوریه برگزار کردند، گرومیکو بهطور مفصل از روشی که ایالاتمتحده درک آنها را درباره «حمایت مالی مشترک» دور زده و نقض کرده است، بهطور یکجانبه برخلاف تضمینهای مکرر عمل کرده و رابطه طولانی با شوروی را برای بهدست آوردن منفعتی کوتاهمدت در خاورمیانه قربانی کرده است، شکایت کرد. نیکسون به گرومیکو گفت: «من انتقاد شما را میپذیرم.» او [نیکسون] با نیمنگاهی به کیسینجر بهدلیل رفتار سلبریتیگونهاش در رسانههای آمریکایی گفت: «این تصور در مطبوعات ما وجود داشت که ایالاتمتحده تلاش میکند این نمایش را یکنفره پیش ببرد.»
نیکسون که کیسینجر را به آرامی زیر اتوبوس میانداخت [کنایه از اینکه دستوبال او را میبست] به گرومیکو اطمینان داد که نمیخواهد روابط با اتحاد جماهیر شوروی را «بهدلیل عدم مشورت ما با آنها درباره خاورمیانه» به خطر بیندازد. برای کیسینجر، چالش این بود که توهم شراکت شوروی در خاورمیانه را احیا کند و درعینحال همچنان به دنبال هدف استراتژیک خود بود؛ یعنی انکار هرگونه نقش معنادار برای مسکو در آنجا. او امیدوار بود که این کار را با توجه به همراهی منافع شوروی در روابط با ایالاتمتحده در سایر زمینهها انجام دهد تا آنها را از مداخله در تلاشهای صلحآمیز خود در خاورمیانه بازدارد. اما اکنون مخالفت کنگره با رفتار دولت کاملهالوداد برای صادرات شوروی به ایالاتمتحده این استراتژی را تضعیف میکرد.
بنابراین، در یک ناهار بعدی در سفارت شوروی، کیسینجر با چند بار زدن لیوان آب، قول داد «در صورت لزوم و هرگاه مناسب باشد» با گرومیکو درباره مذاکرات سوریه - اسرائیل هماهنگ شود. گرومیکو فهمید که کلمات رمز دیپلماتیک «در صورت لزوم» و «هرگاه مناسب باشد» بهطور موثر به معنای «هرگز» است. بنابراین او بر مشورتهای روزانه برای هماهنگ کردن تلاشهای آنها اصرار داشت. کیسینجر گفت: «بسیار خوب، » اما هر دو میدانستند که او قصد انجام این تعهد را نداشت. ناخشنودی شوروی به اسد منبع بالقوهای از اهرم فشار به ایالاتمتحده داد. در جنگ سرد، دوران رقابت شدید شوروی و آمریکا، به جان هم انداختن یک ابرقدرت در برابر دیگری، تاکتیک خوبی برای کشورهای کوچکتر غیرمتعهد بود که هر دو قدرت مطلوبِ قویتری میخواستند.
ناصر این تاکتیک را به شکل هنری درآورده بود. سادات عمدا از این رویکرد طفره رفته بود و رابطه خود با شوروی را رها کرده بود تا خود را عزیزدُردانه ایالاتمتحده و در نتیجه این کشور را ملزم به کمک به مصر کند. اما رابطه اسد با مسکو هنوز بسیار خوب بود؛ شوروی خط لوله تامین تسلیحات به مصر را قطع کرده بود، اما این تسلیحات همچنان به سوریه سرازیر میشد و چون شوروی موقعیت خود را در مصر از دست میداد، رابطه آنها با سوریه برایشان اهمیت بیشتری پیدا کرد. بااینحال، زمانی که کیسینجر پس از دیدار با گرومیکو به اسد نوشت تا درباره بیگناهی ساختگی جویا شود که آیا رهبر سوریه فکر میکند هماهنگی شوروی-ایالاتمتحده «مطلوب و عملی» است یا خیر، از ظرافت پاسخ او شگفتزده و خرسند شد. او نوشت که اسد مخالفتی با هماهنگی با مسکو نداشت، اما «اطلاعات لازم برای ارائه یک برنامه عملی برای دستیابی به آن را نداشت.»
بااینحال، اسد میخواست مطمئن شود که کیسینجر با گرومیکو پذیرش اقدامات متقابل وی برای شروع مذاکرات با اسرائیل را در میان نگذارده است. کیسینجر از این بدهبستان فهمید که اسد با مسکو هماهنگ نیست و علاقهای به اقدام مشترک آمریکا-شوروی ندارد. از نظر کیسینجر، اسد در آن مقطع تصمیم گرفته بود «که ما بسیار قوی هستیم. او باید فرصتهای زیادی را دیده باشد که اتحاد جماهیر شوروی برای مداخله در اختیار داشت و آنها این کار را نکردند.» اسد هم مانند سادات تصمیم گرفته بود تخممرغهایش را در سبد کیسینجر بگذارد. کیسینجر اکنون میز مذاکرات جدایی اسرائیل-سوریه را آماده کرده بود. این اولین مورد از چهار پیشرفتِ سخت به دستآمدهای بود که در نهایت منجر به توافق شد.
ثابت شد که این تلاشی خستهکننده، دلسردکننده و طاقتفرسا بود؛ تلاشی که به تمام مهارتهای کنترلگرانه و قدرت ارادهای نیاز دارد که کیسینجر میتوانست جمع کند. این چالشی بود که او را بدون هیچگونه حمایت جدی از سوی رئیسجمهور که در حال حاضر کاملا درگیر جلوگیری از استیضاح قریبالوقوع خود بود، در مرز دیپلماسی آمریکایی قرار میداد. او در نوامبر۱۹۷۲ به مصاحبهگر افسانهای ایتالیایی اوریانا فالاچی گفت، این نقشی بود که او از آن لذت میبرد، «کابویی که بهتنهایی وارد شهر میشود... با اسبش و هیچچیز دیگر. شاید حتی بدون تپانچه، زیرا او شلیک نمیکند. این شخصیت شگفتانگیز و رمانتیک دقیقا مناسب من است؛ زیرا تنها بودن همیشه بخشی از تکنیک من بود.»