استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
اسد مدعی شد که عجلهای ندارد. او به شکلی بیتعارف که گویی جنگ بیپایان یک شرط طبیعی برای سوریه است، توضیح داد: «اگر نتیجهای حاصل نشد، به جنگ ادامه میدهیم. لازم نیست امروز حق خود را بگیریم. فردا میتوانیم آن را بگیریم.» سپس او سوءظن خود را نسبت به آنچه کیسینجر در نظر داشت آشکار کرد. اسد گفت: «اسرائیل میخواهد جولان را حفظ کند و... جهان را بهگونهای فریب دهد تا جهانیان فکر کنند مذاکرهای در جریان است. برای ما مفید نیست که به آنها کمک کنیم دنیا را فریب دهند.» کیسینجر میدانست که بعید به نظر میرسد اسرائیلیها در اقدام آغازین خود چیزی مانند عقبنشینی از خط ۶اکتبر ارائه کنند، چه رسد به قلمرویی فراتر از آن. کیسینجر همچنین میدانست که اگر اسد قبل از نشست وزرای نفت در اواسط ماه مارس با به هوا فرستادن مذاکرات پاسخ دهد، احتمال تصمیم آنها برای لغو تحریم به میزان قابلتوجهی کاهش مییابد. اما کیسینجر بهجای اینکه بخواهد اسد را آرام کند، تصمیم گرفت که آزار دهد. او [کیسینجر] گفت که حاضر نیست به اولتیماتوم سوریه پاسخ دهد. علاوه بر این، وی داوطلبانه به دمشق نیامده بود؛ کیسینجر به درخواست چهار رئیس دولت پاسخ داده بود! «خواه اجازه کار به روش خودم را داشته باشم یا اصلا نداشته باشم و کاری نکنم.»
اسد آرام گرفت و توضیح داد که همهچیز به افکار عمومیاش مربوط میشود: «اگر از نقطه مرده شروع کنیم، مردم با ما نخواهند بود. ما خیلی چیزها را از دست خواهیم داد.» کیسینجر استدلال کرد که آنچه اهمیت دارد این است که اسرائیلیها عقبنشینی کنند. اسد در پاسخ گفت: تنها عقبنشینی از سرزمینی که اسرائیل در جنگ گذشته اشغال کرده بود «از نظر روانی به ما آسیب میرساند.» روانشناسِ درونِ کیسینجر بهخوبی میتوانست استدلال کند که بازپسگیری قلمروهایی که اسد بهدلیل جنگی که آغاز کرده بود ازدستداده بود، میتواند بهعنوان یک دستاورد برای مردمش معرفی شود؛ بهخصوص که تهدید ملموسی را برای شهروندان دمشق از بین میبرد. در عوض، او اسد را متهم کرد که خواهان نتیجهای بدون مذاکره است. اسد در پاسخ گفت: «برعکس، من آنچه را دارم، دارم بدون نتیجه میدهم.» اشاره او به ژستی بود که با دادن فهرست اسرای اسرائیل به کیسینجر انجام داده بود. اسرائیلیها نگران زندانیان خود بودند. اسد گفت: «دیگر دلیلی برای نگرانی آنها وجود ندارد.» این لحظه مهمی در مذاکرات بود. اسد سعی کرده بود کیسینجر را بترساند و او [کیسینجر] در موضع خود ایستاده بود و احترام رهبر سوریه را به خود جلب کرد (بعدتر اسد حتی عذرخواهی کرد). من بیست سال بعد شاهد برخورد مشابهی بین اسد و وارن کریستوفر بر سر همین موضوع بودم: میزان عقبنشینی اسرائیل. کریستوفر در اوت۱۹۹۳ با چیزی به دمشق رفت که اسد شدیدا میخواست و نمیتوانست در مذاکرات با کیسینجر رویای دستیابی به آن را تصور کند: تعهد اسرائیل توسط اسحاق رابین، نخستوزیر وقت، به عقبنشینی کامل از بلندیهای جولان. اسد بهجای ابراز رضایت، خواستار دانستن این بود که آیا رابین خواستههای ارضی دیگری دارد یا خیر و همین وزیر امور خارجه را در حالت تدافعی قرار داد. کریستوفر بهجای ایستادن بر روی موضع خود، همانطور که کیسینجر انجام داده بود، گفت که برمیگردد و از رابین پرسش خواهد کرد. وقتی او این کار را کرد، رابین از او بهشدت خرده گرفت. او پیشتر با خروج کامل موافقت کرده بود؛ اسد بیشتر از این چه میخواست؟ به گفته «ایتامار رابینوویچ»، مذاکرهکننده رابین در مسیر سوریه، در آن لحظه بود که رابین تصمیم گرفت پشت سر کریستوفر برود و بهجای آن، معامله اسلو را با عرفات انجام دهد.
چهارشنبه، ۲۷فوریه۱۹۷۴، بیتالمقدس. اسد حق داشت استدلال کند که چیزی باارزش برای اسرائیلیها به کیسینجر داده است. چهار ساعت بعد، هنگامیکه کیسینجر فهرست اسرا را به مایر در دفتر او در بیتالمقدس تحویل داد، مایر غرق در آرامش شد. پس از مطالعه دقیق فهرست، باوجوداینکه به زبان عربی بود و با اشاره به اینکه این فهرست درواقع شامل شصتوپنج نام است، مایر با الازار، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، تماس گرفت. این افسر سرسخت اسرائیلی، مانند ژنرال الجمسی وقتی به نیروهایش فکر میکرد، وقتی با صدایی خشن از کیسینجر قدردانی میکرد، برای اطلاع دادن به خانوادهها به بیرون شتافت. سپس در همان شب، مایر جلسه بین کیسینجر و همکاران کابینهاش را با تشکر صمیمانه از او [کیسینجر] آغاز کرد: «برای ما این چیزی بیش از آن است که بتوانیم بگوییم...این کار بزرگی است که شما انجام دادهاید.»اعتماد یک کالای حیاتی در هر مذاکرهای است؛ بهویژه برای دیپلماتی که به دنبال میانجیگری بین دو دشمن سرسخت است. کاری که کیسینجر انجام داده بود از سوی اسرائیلیها فراموش نخواهد شد. او از این لحظه حسن نیت استفاده کرد تا اسرائیلیها را متقاعد سازد که باید بیش از خط ۶اکتبر ارائه دهند. زمانی که او این ایده را چند هفته قبل با آلون مطرح کرده بود، معاون نخستوزیر به او گفته بود که «تحت هیچ شرایطی» چیزی فراتر از خط ۶اکتبر وجود نخواهد داشت. بنابراین او میدانست که این کار آسانی نخواهد بود. در جولان، ارتش اسرائیل مانند جناحهایش در ساحل غربی کانال سوئز از نظر نظامی در معرض دید قرار نگرفت. حفره جولان که اکنون در دست نیروهای اسرائیلی بود، که از طریق نبردهای سخت ایمن شده بود، توپخانه آنها را قادر ساخت تا دمشق را تهدید کند. این عقبنشینی خطر قرار دادن شهرها و روستاهای اسرائیلی در زیر بلندیهای جولان را در تیررس توپخانه سوریه به همراه داشت و توازن بازدارندگی را معکوس میکرد.