محمدی: بقای برجام به شرط پایبندی همه طرفین است
جناب اقای محمدی ارزیابی شما از وتوی پیش نویس قطعنامه ضد ایرانی در شورای امنیت توسط روسیه چیست؟ آیا این وتو مرزبندی تازه ای در روابط بین الملل، روابط دو جانبه ایران و روسیه و حتی روسیه و امریکا ایجاد خواهد کرد؟ ایا خود یمن هم در این وتو موضوعیت داشت؟
برای اینکه دریافت درستی از وتوی روسیه در شورای امنیت به نفع ایران داشته باشیم، ببینیم قطعنامه پیشنهادی روسیه که با اجماع آرای اعضای شورا به تصویب رسید چه تفاوتی با قطعنامۀ پیشنهادی انگلیس و آمریکا که وتو شد، دارد.
حقیقت اینست که این دو پیش نویس در مورد یمن و تحریم تسلیحاتی آن - که البته در عمل فقط جریان انصارالله را در بر می گیرد- هیچ تفاوتی با هم ندارند و تنها تفاوت آنها مطرح کردن نام ایران به عنوان ناقض قطعنامه های قبلی شورا در مورد یمن و متهم کردن آن به ارسال سلاح برای انصارالله است.
مدتی است که انگلیس و آمریکا نهایت تلاش خود را به کار بسته اند تا به هر نحو ممکن پای ایران را به یک قطعنامۀ فصل هفتمی دیگر باز کنند. اصل برای آنها ذکر نام ایران بود. حتی حاضر شدند لحن بیانیه را اندکی نرم کنند؛ مثلا به جای "محکوم کردن" از لفظ "ابراز نگرانی" استفاده کنند. اما آنچه برای روسیه مهم بود عدم ذکر نام ایران بود.
پس در می یابیم که اختلاف نظر چندانی میان روسیه و طرفهای غربی بانی قطعنامه در مورد بحران یمن وجود ندارد، بلکه مورد اختلاف "ایران" است. بسیار طبیعی است که روسیه در سیاست خاورمیانه ای خود با محافظه کاری برخورد کند و مراعات مناسبات در حال رشد خود با عربستان و دیگر کشورهای عربی را بنماید، اما وقتی موضوع از مرزهای یمن فراتر می رود و پای ایران به میان می آید، روسیه محاسبات دیگری دارد که شایسته توجه، فهم و مراقبت است.
نکته دیگر اینکه بنده معتقدم تصمیم اتخاذ شده از سوی پوتین برای این وتو با دو موضوع ارتباط مستقیم دارد یکی ایران و دیگری روند رقابت با غرب در مناسبات بین الملل. ایران به خودی خود اینک در سیاستهای منطقه ای و جهانی روسیه تعریف مشخصی دارد. از دیدگاه روسیه ایران کشوری است که نقش بسیار تعیین کننده ای در خاورمیانه داشته و در عین حال قابلیت بالایی در ایستادگی در برابر ایالات متحده امریکا دارد.
همکاری تنگاتنگ دو کشور در بحران سوریه گام بسیار مهمی در یک همکاری استراتژیک بود که تا این لحظه دستاوردهای بسیاری برای طرفین به همراه داشته است.
در مجموع روسیه در وتوی پیش نویس قطعنامه ضد ایرانی انگلیس و آمریکا کار بزرگی کرد که باید قدر بدانیم، بنده ارزش این اقدام را نه در چارچوب بحث یمن بلکه در چارچوب رویارویی جدی ما با آمریکا و انگلیس در برجام می بینم.
در حالی ما داریم با هم صحبت می کنیم که وزیر خارجه انگلیس در یادداشت خوشامدگویی خود به یک میهمان، از خطر ایران در منطقه سخن می گوید و یا در حالیکه سفیر کشورمان از تفاهم با انگلیس در مورد یمن سخن می گوید ، انگلیس بانی جدی قطعنامه ضد ایرانی در موضوع یمن می شود. اینها حقایقی است که نمی توان با ادعای احتمال خیانت در اینده و یا احتمال وفاداری در اینده انها را تغییر داد.
برخی به اشتباه در رسانه ها اظهار کردند که این اولین وتوی یک قطعنامه ضد ایرانی توسط روسیه در شورای امنیت بوده است.
خیر، این نخستین وتوی روسیه به نفع ایران نبود. وتوی نخست وقتی صورت گرفت که در کشاکش بحران سفارت آمریکا در تهران، ایالات متحده آمریکا قطعنامه ای علیه ایران به شورای امنیت برد و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با استفاده از حق وتو مانع از کامیابی آمریکا شد. در آن زمان از شوروی انتظار می رفت که در پرتو جنگ سرد در کنار طرفی بایستد که از سوی آمریکا تهدید می شود. اما صادقانه باید گفت که وتوی اخیر از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا در طول چهار دهه گذشته روسها به یقین دریافته اند جمهوری اسلامی ایران برای پایبندی به استقلال خود چنان استوار است که رویارویی آن با بلوک غرب به هیچ وجه مبنای تسلیم در برابر بلوک شرق نبوده و نیست. افزون بر آن روسیه به خوبی می داند که "دولت کنونی" جمهوری اسلامی ایران در شرایط برابر ممکن است روسیه را به بخشی از غرب-اروپا- ترجیح ندهد. با این همه مانع از اقدام مزورانه و بسیار خطرناک انگلیس و آمریکا شد.
بدون شک هرگونه تحولی در سطح شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به خودی خود به برجام نیز مربوط می شود به نظر شما این وتو چه پیامی برای طرفین برجام و چه تاثیری بر خود برجام خواهد گذاشت؟
من نمی توانم در تحلیل چرایی این وتو موضوع رویارویی اخیر ایران و غرب بر سر برجام را نادیده انگارم. گویی روسیه اولا به غرب پیام می دهد که روزگار همکاری با انان در اعمال فشار هسته ای به ایران سپری شده است. و وقتی روسیه در مورد ذکر نام ایران در یک قطعنامه آنهم بدون محکومیت، اینگونه می ایستد یقینا قابلیت این را دارد که در برابر فشارهای بیشتر ایستادگی بیشتری از خود نشان دهد. دوران پس از همکاری استراتژیک با ایران در سوریه با قبل از ان تفاوت اساسی دارد.... که باید ان را درک کرد و با جدیت مراقبش بود.
اما در این میان روسها به ما نیز پیام قابل توجهی داده اند. همه می دانیم که در روند مذاکرات هسته ای طرف ایرانی برای مدتی مذاکره اعلام نشده ای را با امریکا صورت داد. در این مذاکرات بود که اساس و چهارچوب برجام در تفاهم میان ایران و امریکا شکل گرفت. لذا می توان گفت در برجام نقش اروپا شکلی، نقش چین تشریفاتی و حضور روسیه در حقیقیت صرفا برای تیمن و تبرک بود. این چیزی بود که تفاهم ایران و امریکا بر صحنه تحمیل کرده بود. همه تلاش فرانسه این بود که نقش شکلی را نپذیرد و از این رهگذر امتیاز اقتصادی مشخصی به دست آورد. روسیه هم که از این روند ناراضی بود فقط به تفهیم ناراحتی خود اکتفا کرد اما هیچ ممانعتی برای توافق برجام ایجاد نکرد بلکه بر عکس در مقاطعی یاری گر ما بود. اما الان شرایط تغییر کرده است. امریکا به جای انکه همراه ایران ستون فقرات برجام باشد، به عامل مخرب آن مبدل شده است. اروپا تلاش فراوانی می کند تا خود را جایگزین امریکا نشان دهد که البته این توان را ندارد به خصوص که انگلیس عملا جدای از اروپا نوای دیگری هماهنگ با ترامپ سر می دهد؛ هر چند که رسما ادعای پایبندی به برجام داشته باشد. وتوی روسیه نشان داد که ایران لا اقل در اداره بحران در شورای امنیت می تواند بر روی ایستادگی روسیه حساب کند.
به نظرم این پیامی است که وتوی اخیر برای ایران دارد؛که ضرورت دارد این پیام در کشور به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد.
در بعد بین المللی که خود بحث مفصلی است،گویی روسیه در حال پر کردن خلاء به وجود آمده پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی است. روسیه که از سیاست خود در سوریه هیچ پشیمان نیست اینک گامی دیگر به پیش نهاده است تا به غرب و به خصوص امریکا تفهیم کند از این پس در عرصه خاورمیانه باید روی ان حساب دیگری باز شود که با گذشته نه چندان دور بسیار متفاوت است. رقابت دو ابر قدرت رفته رفته شکل تندتری به خود می گیرد که این یک فرصت برای ما خواهد بود....
استنباط من از بحث شما این است که از این به بعد برای حفظ برجام بیشتر باید روی روسیه حساب باز کرد تا آمریکا و اروپا؟
به نظر بنده که اتفاقا از طرفداران برجام بوده ام و هنوز هم از اصل آن دفاع می کنم، در بحث برجام ما نباید منتظر امریکا بمانیم.... اگر اروپا تمایل دارد روابط خود را با ما حفظ کند حتما از ان استقبال می کنیم اما بهای ان پایبندی به برجام در غیاب امریکا نیست...هر اقدامی در عالم سیاست بهای خود را دارد .... پایبندی به برجام در شرایطی می تواند ادامه یابد که طرفهای مقابل همگی و به صورت کامل به ان پایبند باشند .... در غیر اینصورت روشن است که دولت جمهوری اسلامی ایران قادر به ادامه انجام تعهداتش نخواهد بود ... لذا به نظرم ما از هم اکنون با در نظر گرفتن احتمال خروج امریکا از برجام خیلی منتظر امریکا نمانیم و مناسبات خودمان با روسیه و چین را تقویت کنیم. برداشت من این است که همه مقامات کشورمان خواستار تقویت و تحکیم رابطه با اروپا هستند اما واقعا نمی دانم حتی اروپای بدون انگلیس هم می تواند تصمیم شجاعانه اتخاذ کند؟ واقعا در اینباره تردید دارم.اما روسیه تصمیم شجاعانه ای اتخاذ کرد که باید قدر دانسته شود....
برخی معتقدند وتوی روسیه به نفع ما ممکن است کشور را بیش از گذشته وابسته به روسیه کند؟ یکی از اصول اصلی جمهوری اسلامی ایران شعار « نه شرقی، نه غربی» است. در یک دهه گذشته همزمان با فاصله گرفتن کشور از غرب، نزدیکی نامتوازنی نسبت به روسیه و چین پدید آمده است. برخی دلیل آن را رفتارهای خصمانه و غیرمنطقی غرب از جمله آمریکا با ایران ارزیابی می کنند و برخی دیگر معتقدند سوء مدیریت و نداشتن استراتژِی پویا و درست در سیاست خارجه، ما را به این مسیر رهنمون کرده و هر روز نیز جاده وابستگی به روسیه تنگ تر می شود. ارزیابی شما چیست؟
پر واضح است که کار با روسیه نیازمند هوشمندی دوچندان است. من با پیگیری روند پر افت و خیز مناسبات کشور در عرصه های محتلف با روسیه احساس می کنم که این هوشمندی وجود داردو البته من از شکل این پرسش واقعا تعجب می کنم. ممکن است بنده الان دارویی را برای برای جلوگیری از مرگ مصرف می کنم در آینده مرا به تب دچار خواهد کرد لذا این دارو را نباید مصرف کرد...اگر سه روز پیش روسیه قطعنامه را وتو نکرده بود الان دست ما دیگر باره زیر ساتور شورای امنیت بود... شما که معتقد نیستید قطعنامه های شورای امنیت کاغذ پاره هستند؟
البته برای فهم بهتر شرایط و ماهیت دیپلماسی کشورمان در برابر قدرتهای بین المللی لازم است به چند نکته اساسی به عنوان پایه های اصلی مناسبات بین الملل اشاره کنم:
-ارزشمندترین دستاورد انقلاب اسلامی ایران" استقلال" است. ضرورتاً پاسداری از آن اصلی ترین پایه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. لذا تنظیم آگاهانه سیاست خارجی و دقت در عدم وابستگی به قدرتهای جهانی یک ضرورت است.
-قرار نیست یک قدرت بزرگ بین المللی هر چقدر هم که با شما دوست باشد، به نمایندگی از شما با دیگران وارد جنگ شود، به طور طبیعی در جهان سیاست همه قدرتها در پی منافع خود هستند و نه دیگران.
-هنر دیپلماسی در این است که منافع کشور به نحوی تعریف شود که با منافع کشور طرف، بیشترین حد از همپوشانی را داشته باشد.
-در سیاست دوری از عوام زدگی یک ضرورت است و به کار بردن اصطلاحات رایج نظیر اینکه مثلاً "روسها همیشه ما را فروخته اند" و یا "کار، کار انگلیسی هاست" به هیچ وجه قابل درک و فهم نیست. گفت و شنود مبتنی بر فکت های دقیق است که می تواند رهگشا باشد.
-گرایش احساسی به یکی از طرفهای بین المللی چه غرب و شرق آفت بزرگی است که همواره رهگذر آسیب های بزرگی برای کشور شده است.
-در بررسی مناسبات میان کشورها توجه به رفتارشناسی اجتماعی عامل بسیار مهمی است که میتواند یاریگر شما در درک دقیق تر از نوع نگاه کشورهای دیگر باشد.
-با توجه به تحولات گسترده ای که در مناسبات بین المللی حادث شده است و سیال بودن شرایط بین المللی همبستگی مطلق با هیچ کشوری اساساً مفهوم ندارد و اساساً قضاوت مطلق در مورد کشورها درست نیست.
-حال به دور از هرگونه تعصب و با توجه به منافع ملی ایران زمین باید بگوییم در حالیکه غرب علیرغم همه ادعاهای خود و علیرغم نرمش شدید جمهوری اسلامی ایران به ویژه در چند سال اخیر گویی نگاه دشمنانه به ایران دارد و درصدد است تا بار دیگر پای ایران را به هر نحو ممکن به شورای امنیت سازمان ملل باز کند؛ البته در این میان فصل هفتمی بودن برایش از اهمیت بسیار برخوردار است.
آری در جهان در هم تنیده و کنونی داشتن رابطه با غرب یک ضرورت است و تلاش برای حفظ حداقل ممکن آن امری بسیار ضروری است که از قضا جمهوری اسلامی ایران در همۀ دوره ها به آن اهتمام ورزیده است. منتها با توجه به نوع رابطه با آمریکا و مشکلات عدیده با آن، اما لااقل در مورد پیشبرد مناسبات با اروپا که همۀ جریان های سیاسی موجود در کشور اعم از آنانی که در درون سیستم بوده اند و یا خارج از آن قرار داشته اند، اختلافی نبوده است.
خوب باید دید چرا این رابطه پیش نمی رود، آیا منصفانه است که بگوئیم همۀ مشکلات از برخورد ایران ناشی می شود؟ و ما گناهکاران تمام عیاریم و طرف غربی فرشتگانی بی عیب و نقص هستند که به طور ویژه خلق شده اند؟ بنده هم ممکن است انتقاداتی به بعضی از رفتارهای سیاسی خودمان داشته باشم؛ لیکن این بدان معنا نیست که اگر این اشکالات رفع بشوند طرف غربی همۀ داشته های خود را در طبق اخلاص زرین می نهد و آنرا به شما تقدیم میکند. حتی در زمان رژیم گذشته که ارتباط با غرب ارگانیک بوده است نیز چنین رفتاری با ما نداشته اند.
خواندن چندین باره کتاب خاطرات اسد الله اعلم وزیر دربار شاه را به همۀ سیاست ورزان توصیه می کنم. ایشان از طرف شاه به طور متوسط هفته ای چهار بار با سفرای انگلیس و آمریکا تماس تلفنی و هفته ای یکبار با ایشان ملاقات کاری انجام می داد. محتوای ملاقات ها را خودتان حدس بزنید که چیست. با مطالعه این خاطرات فضای کل حاکم بر مذاکرات را بدست می آورید. اما به گفته او انگلیسها که با ما کاری جز قرارداد تجاری و بالا کشیدن پول ندارند -تعبیر از اعلم است- و اساسا خود شاه هم به این نتیجه می رسد که انتقال تکنولوژی از غرب امکان پذیر نیست . لذا مجبور می شود برای انتقال تکنولوژی در بعضی موارد به شرق رو بیاورد. اتفاقاً در همین دوره روسها در مناسبات با ایران و انتقال تکنولوژی دست و دلبازتر برخورد کرده اند؛ نمونه آن را در راه اندازی ذوب آهن اصفهان می بینید. اینها حرفهای من نیست، حرفهای شاه و اعلم است.
حقیقتا دریافت من از نگاه دولتمردان و سیاست گذاران کشور این است که دقت لازم را به کار بسته اند. ضمنا روسیه هم روسیه قدیم نیست. در هر حال ما در کارنامه روابط خود با روسیه افغانستان را هم داریم...
انگیزه روسیه چه بوده است؟ آیا واقعا نیتشان خیر بوده؟ برخی می گویند اعطای فناوری های سنگین از جمله ذوب آهن و فولاد به دیگر کشورها صرفا منتقل کردن هزینه و تبعات منفی تولید به کشور ثالث و به دست اوردن راحت تر محصول آن است.
نیت خیر فقط در دادن صدقه و روابط فرد با خدای خودش قابل تصور است در مناسبات بین الملل طبیعی است که همه در پی منافع خود هستند .آیا می دانید از سال 1346 تاکنون میزان صادرات آهن ما به روسیه چه میزان بوده است؟ به شما می گویم؛ صفر. بله صفر. ذوب آهن خشت بنای توسعه صنعت کشور است. هر کشور مدعی حرکت در مسیر توسعه و صنعتی شدن ابتدا باید به اخرین دستاوردهای علم متالورژی دست یابد و سپس کارخانه عظیم ذوب اهن در اختیار داشته باشد. همه تولیدان ذوب اهن ما در کشور خودمان مصرف شده است و الا باید برای واردات اهن مبالغ هنگفتی ارز خارجی مصرف می شد. روشن است که هر کشوری در مناسبات خارجی پیش از هر چیز منافع خود را در نظر می گیرد. روسها نیز چنین هستند. اما هنر دیپلماسی در این است که منافع کشور را به گونه ای تعریف و پیگیری کنید که بیشترین همپوشانی را با یکدیگر داشته باشد. البته روسها به طور کلی در انتقال تکنولوژی خساست غربی ها را ندارند.
البته افزون بر هنر، توجه به امکان همپوشانی نیز مهم است. این امکان در رابطه با روسیه به نظر من در بسیاری از مقاطع برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است لیکن هنر دیپلماسی هم باید وجود داشته باشد.
می فرمایید روسیه بهتر از غرب با ما برخورد داشته اما فراموش نکرده ایم که اگر روسیه همین وتو را در زمان دولت قبل که قطعنامه های فصل هفتمی سنگین علیه ما صادر می شد انجام می داد شاید ما وارد این فرایند سنگین تحریم ها و حتی فرایند برجام نمی شدیم اما روسها نه تنها مانع از قطعنامه های شورای امنیت علیه ما نشدند بلکه در بعضی موارد پیشتاز هم بودند.
در ان دوره ما ارمانگرایانه می خواستیم ساختار حاکم بر شورای امنیت را در حالی تغییر بدهیم که خودمان درگیر یک بحران بودیم. تغییر ساختار ناعادلانه شورای امنیت یک خواسته به حق است. لیکن درمان بی عدالتی در جهان اولاً لوازم خاص خود را دارد و ثانیاٌ وقت شناسی در سیاست امری اساسی است. وقتی شما با یک پیش نویس قطعنامه ذیل فصل ۷ در شورای امنیت علیه خودتان مواجه هستید، که بانی اصلی آن ۳ عضو ثابت غربی شورای امنیت هستند، نمی توانید با تکیه بر ترکیه و برزیل با آن مقابله کنید.
در اینجا لاجرم لابی و معامله با روسیه و چین ضرورت پیدا می کند که می توانند با استفاده از حق وتو، مانع از تصویب آن شوند، البته اگر می توانستید اکثریت اعضای شورا را با خود همراه سازید، عالی می بود، حال که نمیتوانید راهی جز تعامل با روسها و چین وجود ندارد. اما دیدیم که در ان زمان ابتکار عمل اقای پوتین در موضوع هسته ای ما، توسط رییس جمهور وقت ما تخریب شد و همان زمان تلاش کردند تا با دادن امتیاز به ترکیه و برزیل مشکل را حل کنند . استدلالشان این بود که می خواهیم نظام ناعادلانه بین المللی را تغییر دهیم و به جای انکه به روسیه که بخشی از این نظام ناعادلانه شورای امنیت است نقش بدهیم، می خواهیم با فعال کردن کشورهای جهان سومی روند تغییر در نظام بین الملل به نفع جهان سوم را اغاز کنیم.... باور بفرمایید ما با روسها اینطور کردیم... گرچه بنده نقد بسیاری به سیاست های دولت کنونی در تعامل با چین و روسیه دارم، به خصوص ذوق زدگی وزیر نفت کشورمان و لغو یکجانبه و توهین امیز قرارداد نفتی حوزۀ آزادگان با چین و یا برخی اقدامات دیگر ... ، اما حقیقتا باید گفت در مجموع دولت کنونی نه تنها بر عکس گذشته ، سیاست های کلی نظام در بهبود و تحکیم رابطه با روسیه را تخریب نکرده، بلکه در مسیر تقویت ان حرکت کرده است و این نقش موثری در تصمیم گیری روسیه برای استفاده از حق وتو به نفع ایران داشته است.
سفر اخیر وزیر خارجه به روسیه که پیش از طرح قطعنامۀ اخیر در شورای امنیت صورت گرفت اقدامی شایسته و قابل تقدیر است.
می دانید که برخی از احساسات ضد روسی در ایران مربوط به گذشته تاریخی ما و از دست دادن سرزمین های شمالی است...
در بعد تاریخی و مطالبی که در مورد روسها مطرح می شود، بنا ندارم وارد مباحثی بشوم که بیشتر ناشی از عدم درک حقایق تاریخی و عدم تمایل به پذیرش خطاهای راهبردی حاکمان ان دوره است. این موضوع بسیار مفصلی است که ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و حتی روانشناختی را شامل می شود. اما برای من این پرسش باقی است که چرا تا این میزان کینه های البته به حق ، ناشی از جنگ 200 سال پیش با روسها همچنان بر رفتار ما حاکم است لیکن تلاش می شود تا جنایتها و خیانتهای مستمر غرب که تا همین الان ادامه دارد را به دست فراموشی بسپریم. تصور کنید اگر این کار روسها در وتوی قطعنامه ضد ایرانی انهم در چهار چوب فصل 7 را یک کشور غربی انجام داده بود، در کشور ما چه اتفاقی می افتاد ؟ و اینک عکس العمل ما چگونه بود؟
روسیه و ایران به عنوان دو امپراطوری همسایه در طول تاریخ با یکدیگر در رقابت بوده اند. جنگهای ایران و روس در قفقاز ۲۰۰ سال پیش پایان یافت. لیکن پیش از ان چند صد سال رقابت در این حوزه ادامه داشته است. رقابت هایی که حالت دشمنی داشته است. هیچگاه نمی توان به دشمن نسبت خائن داد. خائن کشوری است که در لباس دوست وارد می شود و در میانه راه شما را به طرف مقابل آسان می فروشد. فرانسه ناپلئون، ابتدا با ایران فتحعلیشاه ،قرارداد همکاری نظامی می بندد، (فین کن اشتاین) و به یکباره وقتی در تیلسیت با روسیه ای که ما با آن در حال جنگ بودیم، پیمان همکاری منعقد می کند حتی بدون اعلام قبلی همکاری اش را با ما قطع می کند. ما این را خیانت می دانیم. رفتار انگلیس نیز در طول دوران جنگهای ایران و روس به همین منوال بوده است و بیشتر در پی آن بوده که با تضعیف دولت مرکزی امتیازات بیشتری را بدست آورد. جدا کردن هرات از ایران نیز با بهره گیری از همین فرصت بود که توسط انگلیس فراهم و اجرا شد. علیرغم جنگهای طولانی با روسیه، لیکن ملاحظه می کنیم که سران قاجار- برای چند دهه- نمی توانند مناسبات دقیق و روانی را با انگلیسیها تعریف کنند. و در نهایت پس از انقلاب مشروطه فرصتی فراهم می شود تا انگلیس بتواند ارام ارام و در پرتو ضعف روز افزون دولت مرکزی سلطۀ خویش بر کشور را کامل کند.
خب این اختلافات و دشمنی ها در بسیاری موارد طبیعی است و بنده نیز با شما در مواردی که اشاره کردید هم عقیده ام اما نباید فراموش کرد که همین روسیه بعد از جنگ جهانی دوم یک بار دیگر شمال ایران را اشغال کرد و بعد از جنایات و تجاوزها و خونریزی های زیاد عملا تا زمانی که آمریکا این کشور را تهدید کرد از کشور خارج نشد. یعنی می توان گفت آمریکایی ها هم در یک مقطع زمانی به نفع ما علیه شوروی سابق وارد میدان شدند و اگرچه نباید از مساعی و سیاست ورزی قوام نیز غافل بود به هرحال اگر این دو عامل نبود الان ما برای رفتن به دریای خزر باید پاسپورت می گرفتیم.
طوری سخن می گویید که انگار ما بنا داریم با نادیده انگاشتن روابط گاه دشمنانه خود با روسیه در گذشته مانند حزب توده به دفاع از ایشان برخیزیم؛ خیر چنین نیست. اما متهم ساختن روسیه به خیانت همیشگی و فراموش کردن خیانت و جنایت و غرب کاری خطا و نادرست است. توازن در قضاوت امری پسندیده و درست است. در مورد تحولات دهه 20 واقعا شما فکر می کنید اگر زیرکی قوام قدرت ارتش ایران و از همه مهمتر مقاومت مردم آذربایجان به خصوص مردم تبریز نبود با ژست امریکا آذربایجان ایران ازاد می شد. طبیعی بود در شرایطی که در تقسیم غنایم جهان پس از جنگ جهانی دوم ایران سهم بلوک غرب شده بود امریکا از ایران حمایت کند اما تصور شما این است که امریکا حاضر بود برای تمامیت ارضی ایران با روسیه بجنگد؟ اگر چنین است پس چرا برای چک و اسلواکی نجنگید؟ ما در حفظ همین میزان از خاک سرزمین خود فقط و فقط مدیون مقاومت ملت دلیر ایران زمین بوده ایم و لا غیر... البته نمی توان نقش سیاست مداران ملی و وطن پرست را نادیده انگاشت.
البته می دانید که نفی شی اثبات ماعدا نمی کند، انتقاد از روسیه یا مخالفت با سیاست های این کشور به این معنی نیست که پس ما قبول داریم یا باور داریم که غربی ها گل بی عیب هستند. نکته دیگر اینکه جمهوری اسلامی ایران و روسیه درباره اسرائیل نیز اختلافات اساسی دارند. ما صراحتا اعلام کرده ایم که به هر گروه و کشوری که در مسیر نابودی اسرائیل حرکت کند کمک مالی و نظامی می کنیم و حتی اعلام کرده ایم اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید. ولی روس ها به هیچ وجه چنین استراتژی ندارند و می دانید که روسیه روابط بسیار مستحکمی با اسرائیل دارد و همین چند روز پیش بود که لاوروف برای اطمینان خاطر دادن به تلاویو علنا گفت در صورت حمله ایران به اسرائیل ما طرف اسرائیل را خواهیم گرفت. این اختلاف اساسی در خصوص اسرائیل را چگونه می شود تحلیل کرد.
توجه داشته باشید ما از یک ابر قدرت سخن می گوییم که محاسبات خود را در روابط بین الملل دارد . قرار نیست روسها به جای شما با امریکا بجنگند و یا به جای اعراب با اسراییل بجنگند. اصلا اگر چنین تصوری دارید هیچگاه آرزوی شما محقق نخواهد شد. روسیه برای روسیه می جنگد و بس ... منتها همانطور که عرض کردم بحث هم پوشانی بیشتر در مواضع است... در مورد سیاست خاورمیانه ای روسیه این سیاست را باید از زمان اتحاد جماهیر شوروی تا امروز بررسی کرد. در مورد سیاست های خاورمیانه ای شوروی حالا در فرصتی دیگر به تفصیل سخن خواهیم گفت اما علیرغم تفاوت نگاه روسیه با اعراب در بحران خاورمیانه حقیقت اینست که روسها در مقایسه با غرب همواره موضع متوازن تری نسبت به مسئله فلسطین داشته اند.
شما ملاحظه می کنید که روسیه و یا شوروی در تنظیم قطعنامه های ضداسراییلی همیشه همراه بوده اند و این آمریکاست که همیشه قطعنامه های ضداسرائیلی را وتو می کند. اعراب تا وقتی نتوانستند توانایی ذاتی خود برای مقابله با اسرائیل را فزونی بخشند، در نبرد بازنده بودند. اما از وقتی که به ایدۀ مقاومت روی آوردند، کامیابی های متعددی را رقم زدند. از آزادی جنوب لبنان گرفته تا غزه و در این روند روسیه بر عکس غرب در کنار ایشان بوده است. روسیه، در شورای امنیت مانع از صدور قطعنامه علیه حزب الله لبنان شده است. در کل باید در قضاوت عادل باشیم و انتظارمان از دیگران را منطقی کنیم..
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر