بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:


‌شما در چند ماه گذشته چند نوبت از عملکرد دولت روحانی انتقاد کرده‌اید. همچنین گفته‌اید اصلاح‌طلبان با روحانی عقدی نبسته‌اند. لطفا توضیح دهید همراهی جمیع اصلاح‌طلبان در انتخابات ۹۶ با روحانی چه معنایی داشت؛ اگر آن را ائتلاف نمی‌دانید؟
چنان‌که مشاهده کردیم، بحث ائتلاف یا عدم ائتلاف اصلاح‌طلبان و دکتر روحانی محدود و منحصر به من یا دیگر اصلاح‌طلبان نبوده است و رئیس‌ دفتر ایشان هم اذعان کرد، نه در سال ۹۲ و نه در سال ۹۶ با هیچ گروهی ائتلاف نکرده‌اند؛ بااین‌حال ائتلاف گاهی مثبت و ایجابی و گاهی منفی و سلبی است. ائتلاف اصلاح‌طلبان و آقای روحانی تماما ایجابی نبود، اما ایشان در گفته‌هایش بعضی خواسته‌های اصلاحات را مطرح کرد و در نتیجه اصلاح‌طلبان به او اقبال نشان دادند.

در وجه سلبی هم اصلاح‌طلبان رقبای روحانی را چندان مطابق میل خود نمی‌دیدند. پس ائتلاف هم سلبی بود و هم ایجابی. مثلا نهضت آزادی در هر دو انتخابات به میدان آمد و از آقای روحانی حمایت کرد بی‌آنکه اساسا سخن از ائتلاف به میان بیاید یا اندک وجه مشترکی میان‌ آنها باشد. مقتضیات زمان ایجاب می‌کرد اصلاح‌طلبان از آقای روحانی دفاع کنند و چنین کردند، اما چنان‌که گفته‌ام، بعد از آنکه رئیس‌جمهور از برخی شعارها عدول کرد، دیگر به گردن اصلاح‌طلبان ذمه‌ای باقی نماند و برخی با او زاویه پیدا کردند. بعضی به من انتقاد کردند و گفتند، نقد روحانی امری اخلاقی نیست؛ من معتقدم اگر اصلاح‌طلبان به‌خاطر موارد خارج از اراده رئیس‌جمهور مانند تحولات آمریکا یا فشارهای داخلی تمامت‌خواهان به روحانی انتقاد کنند، عملشان اخلاقی نیست، زیرا روحانی را نباید در زمانه فشار تنها گذاشت

 اما بعضی نقدها به نحوه اداره دولت، فساد اداری، شایسته‌سالاری و بی‌برنامگی اقتصادی معطوف است؛ در این موارد انتقاد امری است اخلاقی. من قبل از تشکیل کابینه دولت دوازدهم در نامه‌ای به آقای روحانی، برخی توصیه‌ها کردم و انتقادهایم براساس همان‌ متن است که چندی پیش رسما منتشر شد. ببینید! اخلاق در جایی مطرح است که انسان مختار باشد؛ وقتی اختیار از او سلب شد، دیگر نمی‌توان فرد را مذمت کرد.

به‌هرتقدیر، سکه اصلاحات به ‌نام آقای خاتمی ضرب شده است و سایر مسکوکات به‌لحاظ معیار، با آن سنجیده می‌شوند، بنابراین النهایه حرف ایشان قاعدتا برای اصلاح‌طلبان حجت خواهد بود.

ضمن اینکه اگر شرایط ائتلاف باید در تقسیم قدرت بعد از پیروزی محقق می‌شد که نشد. آیا این ایراد به اصلاح‌طلبان برمی‌گردد که شرط ضمن عقد نگذاشتند؟
ما برنامه برجام را راهی برای نرمال‌سازی در داخل و خارج تلقی می‌کردیم و آن را کافی می‌دانستیم. از این گذشته حتی بعضی شعارهای اصلاح‌طلبانه ایام انتخابات را خارج از ظرفیت روحانی می‌دانستیم و تذکر دادیم، دست از این شعارها بردارد و آنچه را خود به آن اعتقاد دارد، پیش ببرد. اجرای برجام لازم بود تا سرمایه‌گذاری خارجی به عرصه اقتصاد وارد و در نتیجه، مشکلات اشتغال و رونق کسب‌وکار تا حدی حل شود، اما ایشان در مقابل سنگ‌اندازی گروه‌های خودسر که به‌کلی مخالف برجام بودند و از هیچ اقدامی دریغ نکردند، ایستادگی نکرد.

 زمانی‌ که رقبای ایشان به قلب برنامه دولت که همان برجام باشد، حمله کردند، رئیس‌جمهور می‌توانست محکم بایستد و بگوید، نمی‌توانم این‌گونه کار کنم و حتی صراحتا اعلام می‌کرد، استعفا می‌دهم و می‌روم.

‌در شرایط فعلی با همه انتقادات، روحانی رئیس‌جمهور است و با بحران‌های متنوعی هم روبه‌روست که در بخشی از آنها نقش داشته و در بخشی هم نقشی نداشته است. اساسا در این فضا مواجهه با دولت باید چگونه باشد؟ تجربه نشان داده است معمولا رؤسای‌جمهور به نقدها توجهی ندارند، پس هدف نقادان چیست؟ آیا طرح نقد در جهت اقناع رئیس‌جمهوری است یا برای ثبت در تاریخ یا اساسا به نوعی پاک‌کردن دامن از فشار افکار عمومی است؟
اولا معتقدم نقد اثر دارد. زمانی‌ که از زوایای مختلف به رئیس‌جمهور انتقاد وارد شود، قطعا می‌تواند در مقابل جناح تمامیت‌خواه حجت داشته باشد و بگوید، از ناحیه دوستان خودم تحت فشار هستم و نمی‌توانم خواسته‌های شما را اجابت کنم و به شعارهای اصلی خودم پشت‌پا بزنم. ثانیا گمان دارم رئیس‌جمهور کمابیش نسبت به مسائل وقوف دارد؛ اما نمی‌دانم چه محذوراتی دست و پای وی را بسته است.

اصلاح‌طلبان قصد ندارند خود را از وی بری‌الذمه نشان دهند، زیرا دفاع از روحانی در کارنامه آنها ثبت شده است، کمااینکه اصولگرایان نتوانستند خود را از احمدی‌نژاد جدا کنند و تا به امروز، افعال وی دامن‌گیر آنهاست، اما اصلاح‌طلبان صداقت دارند و توضیح داده و خواهند داد که چرا از روحانی حمایت و به چه دلیل با وی زاویه پیدا کردند. اصلاح‌طلبان همه تلاششان را کردند تا این شرایط استثنایی به سمت اعتدال بازگردد. ببینید! سال آینده به گفته همه صاحب‌نظران سال سختی خواهد بود؛ اگر آقای روحانی از امروز فکری نکند، می‌ترسم در آن سال حتی نزدیک‌ترین یارانش را هم از دست بدهد.

نتیجه این نقدها را چه می‌دانید؟ آیا به تندترشدن فضا و تهییج افکار عمومی نخواهد انجامید؟ آیا اثر این رادیکالیزه‌شدن خود را در انتخابات با نتیجه غیرقابل پیش‌بینی نشان نخواهد داد؟ در آن صورت آیا ممکن است باز هم تز نرمالیزاسیون را طرح کنید؟
این نقدها در فضای سیاسی بسیار تندتر از این مطرح می‌شوند؛ بالاخص از جانب اصولگرایان. منتها آنها اغراض سیاسی دارند و گمان دارند پس از زمین‌زدن روحانی و به‌کف‌گیری قدرت، دنیا را گلستان خواهند کرد. اگر چند نفر عاقل میان آنها پیدا شوند و شرایط فعلی را دقیقا بررسی کنند، خواهند دید اوضاع دشوارتر و بغرنج‌تر از آن است که فکرش را هم بتوان کرد.

‌از طرفی فکر می‌کنید مردم تا چه اندازه به مقوله انتخابات فکر می‌کنند؟ اصلا انتخابات آینده نزد افکار عمومی مهم است؟ برای جناح مقابل چطور؟ به بیان دیگر عملکرد دولت به مفهوم واقعی می‌تواند تعیین‌کننده نتایج انتخابات بعدی باشد؟

گمان دارم اگر همین امروز صندوق رأی بیاورند، اقبال چندانی به آن نخواهد شد. مگر آنهایی که رأی‌دادن را جزء مناسک مذهبی می‌دانند. برای طرف مقابل هم بعید است چندان مهم باشد؛ زیرا هرچه مشارکت کمتر باشد، شانس کاندیداهای منتسب به آن بالاتر می‌رود. 

برای اصلاح‌طلبان هم گمان ندارم انتخابات چنگی به دل بزند، چون سرنوشت روحانی و بدتر از آن خاتمی را دیده‌اند! بنابراین گویی ائتلاف نانوشته‌ای میان مردم و جناحین و... پدید آمده است که همگی به‌دنبال کم‌رنگ‌کردن انتخابات هستند.

شما در مصاحبه اخیر، هم از عملکرد اصلاح‌طلبان دفاع کردید، هم از عملکرد دولت اصلاحات و هم راه را اصلاحات دانستید. مصداق صحبت شما از اینکه راه آینده اصلاحات است چیست؟ آیا منظورتان بازگشت به شرایط سال ۷۶ و یکی، دو سال بعد از آن است؟ که پاسخ روشن است تکرار آن بعید به نظر می‌رسد. اگر نه، کدام اصلاحات با کدام چهره‌ها و در کدام زمین بازی می‌تواند راه آینده ایران را نشان دهد؟ بازی در زمین قدرت، آن هم در اواخر دهه ۹۰ یا بازی در خارج از قدرت؟ مردم چه؟ آیا حرف شما متناظر به مردم است یا متناظر به کنشگران سیاسی؟ با آنچه در متن جامعه می‌گذرد، مردم الان چه نسبتی با اصلاح‌طلبی و امر سیاسی دارند؟
اصلاح‌طلبان فعلا روی لبه تیغی راه می‌روند که به قول معروف «أدق من الشعر، و أحد من السیف»؛ از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر! لهیب آتش هم از پایین شعله می‌کشد. در این شرایط دشوار، پیداکردن راه فرار بسیار سخت است، اما هنوز معتقدم جز اصلاحات راهی وجود ندارد. 

چه کسانی که در داخل میلیتاریسم را توصیه می‌کنند و چه کسانی که در خارج به سمت بیگانگان دست دوستی دراز کرده‌اند، به ناکجاآباد ارجاع می‌دهند؛ زیرا هیچ‌یک از راه‌ها به آسایش و آزادی و رفاه منجر نمی‌شود. ما ناگزیریم با همین مشی اصلاح‌گرانه به اقناع بخش‌های وسیع‌تری از مردم و روشنفکران و الیت‌ سیاسی جامعه بپردازیم تا شاید اجماعی ولو نیمه‌مرکب پیدا شود که در سایه آن بتوان گام برداشت.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.