کیهان:سلبریتیها مغزهای کوچک و جیبهای بزرگ دارند
برندسازی سلبریتیها برای پول و دلار
استفاده از سلبریتیها در مارکتینگ و آگهیهای تبلیغی و تجاری در دنیا، شگردی مرسوم و در کشور ما هم در حال رشد است. ظهور و بروز مباحثی مانند «سلبریتی برندینگ»، «سلبریتیهای فروشنده»، «سلبریتیها؛ سفیر برند» و... در رسانهها و محافل نظری و مطالعاتی گواه بر این ادعاست.
با مرور کوتاهی در شبکههای مجازی درخصوص نقش سلبریتیهای ایرانی در بازاریابی و برندسازی خواهید دید که چگونه سلبریتیها در خدمت برندها قرار گرفتهاند و چگونه تمام وقت و انرژی خود را مصروف مسخ مخاطبان و تبلیغات تجاری کردهاند. خواهید دید هنرپیشه معروفی که او را در سریالهای تلویزیونی میدیدید، سایت شرطبندی تأسیس کرده و مخاطبان خود را به عضویت و بازی در آن تشویق میکند یا آنکه فلان خانم هنرپیشه که روزگاری در روزنامههای زنجیرهای قلم میزد، برند تجاری عطر و اودکلن همسرش را تبلیغ میکند و آنیکی هنرپیشه پرحاشیه که همسرش به قاچاق شیر خشک متهم است برندی دارویی را برای مخاطبان خود تجویز میکند! البته این پدیده، منحصر به هنرمندان نیست در مورد برخی ورزشکاران معروف نیز همین وضعیت است؛ مثلا آقای ورزشکاری که در قد و قواره قهرمان ملی است در نقش یک بنگاهدار از هموطنانش میخواهد با خروج سرمایههایشان از ایران در دبی ملک بخرند و... که مواردی ازایندست بسیارند.
و این در حالی است که بخشی از هنرپیشهها، موسیقیدانان و ورزشکاران مشهور که باید جزو الگوهای فرهنگی و ورزشی کشور باشند در غفلت مسئولان فرهنگی و متصدیان فضای مجازی به مانکن تبلیغاتی و مشوق فرهنگ غربی مصرفگرایی تبدیل شدهاند.
مردیث کارل، نویسنده و خبرنگار معروف شبکههای آمریکایی در مقالهای با عنوان «پندهای به دردنخور سلبریتیها» مینویسد: «برندسازی سلبریتیها باید به زبان پول و دلار قابل ترجمه باشد وگرنه کمپانیهای تجاری علاقهای به استفاده از این چهرهها برای تبلیغ حضورشان نخواهند داشت. اینگونه به نظر میرسد که فلسفهای پشت برندسازی سلبریتیها وجود دارد. سلبریتیها آنقدر به خاطر استعداد، زیبایی و تواناییهای ورزشی خود مورد ستایش قرار میگیرند که طرفداران آنها بیصبرانه منتظر نشستهاند ببینند سلبریتی موردعلاقهشان چه چیزی میخرد تا آنها هم بلافاصله همان را بخرند.»
پوترا سامسیر، تحلیلگر رسانه و نویسنده «مدیوم» در مقالهای با عنوان «سلبریتی موردعلاقهتان پشیزی به شما اهمیت نمیدهد» مینویسد: «سؤال اینجاست: آیا سلبریتیها پشیزی برای طرفدارانشان اهمیت قائل هستند؟...وقتی سلبریتیها در مورد طرفدارانشان صحبت میکنند در واقع طرفدار خود را به عنوان یک فرد نگاه نمیکنند. آنها طرفداران خود را به عنوان یک دسته «عدد» میبینند، به عنوان میزان شانسی که برای کسب سود دارند. سلبریتیها عاشق توجه هستند. آنها عاشق شما نیستند. وظیفهشان این است که عاشق توجه شما باشند نه خودتان.»
از اینرو است که متوجه خواهیم شد عقد قراردادهای متعدد و کلان با کمپانیهای چندملیتی بود که موجب شد دیوید بکهام، فوتبالیست مشهور انگلیسی به آمریکا برود و برای هر ثانیه زندگی در این کشور ۲ دلار دستمزد دریافت کند!
چند روز پیش نیز خبری در رسانههای داخلی منتشر شد مبنی بر اینکه کیم کارداشیان، بازیگر و مدل آمریکایی به ازای هر پُست تبلیغاتی در صفحه اینستاگرام خود چیزی در حدود یکمیلیون دلار دریافت میکند! همان سودایی که متأسفانه برخی از سلبریتیهای داخلی از تبلیغات تجاری در سر دارند.
دخالت سلبریتیها در همه حوزهها
به یک عده نباید اجازه حرف زدن داد!
مطالعات پژوهشی و یافتههای کیفی از فعالیت سلبریتیها نشان میدهد که آنان با اطلاعرسانی اخبار مربوط به فعالیتهای خود و همکارانشان، انتشار عکسهای شخصی، انتشار آثار و یا مثلاً تبلیغ امور خیریه و... به درد دل با هواداران و نهایتاً به اعلام موضع و ارسال پیام در همه حوزهها میپردازند.
یکی از معضلاتی که اکنون در فضای مجازی مشهود و ملموس است، دخالت برخی از سلبریتیها در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و... است که سؤالات فراوانی را متبادر اذهان عمومی کرده است؛ مثلاً چرا باید یک هنرپیشه که در اینستاگرام بیش از چند میلیون فالوور دارد به تبلیغ دارو بپردازد؟ یا در صفحات شبکههای اجتماعی در مورد کودکان کار، طلاق و سایر آسیبهای اجتماعی پُست بگذارد و توییت کند؟ چرا باید شاعر و خواننده به اعدام تروریستها واکنش نشان بدهند و ابراز ناراحتی کنند؟ یا چرا باید سلبریتی این امکان و ظرفیت را پیدا کند که مثلاً در انتخابات ریاست جمهوری با حضور و سخنرانی خود در ورزشگاه آزادی در حمایت از نامزد انتخابات و یا راهاندازی کمپینهای انتخاباتی عرضاندام سیاسی کند؟ سؤال اساسی این است: چرا سلبریتیها در همه مسائل دخالت میکنند؟ از چهرههای مشهور حوزه سینما- تلویزیون گرفته تا چهرههای موسیقی و ورزش.
الکس پراد، کارشناس برنامه تلویزیونی چهار اتاق و نویسنده تلگراف در مقالهای مینویسد: «آیا صرف اینکه یک نفر در بازیگری یا ورزش خوب است بدان معناست که باید به نظراتش پیرامون سیاست خارجی، محیطزیست یا بهداشت و درمان اهمیت بدهیم؟ اگر بشنوم که یک سلبریتی فیلمی را نقد میکند یا نمایشی را بررسی میکند حتماً به حرفهایش مشتاقانه گوش خواهم داد اما «شان پن» و اسبهای چوبی متنوعش؟ نه. ممنون. رسماً هزاران نفر وجود دارند که بیشتر از او شایستگی صحبت پیرامون چنین چیزی را دارند. «آنجلینا جولی» و پناهندگان؟... به نظرم هدفشان این است: حالا که از رهگذر سرگرم کردن مردم میلیونها دلار پول به جیب زدهاند، در ۴۲ سالگی فهمیدهاند که دوست دارند مردم آنها را جدی بگیرند. سلبریتی بزرگ مساوی است با فروش بیشتر، بیننده بیشتر و پول بیشتر. حال چه اهمیتی دارد که آن سلبریتی پشیزی هم از آن مسئله سر در نیاورد... از شوخی گذشته، واقعاً یکقدم فاصله داریم با تولید برنامهای که به یک سلبریتی اجازه میدهد ۵ دقیقه پیرامون وضعیت خاورمیانه صحبت کند! گاهی به این فکر میکنم که باید از تجربه یک سده دموکراسی همگانی بگذریم و واقعاً به یک عده اجازه حرف زدن ندهیم.»
یا مثلاً جورجیا کل، بن ریدلی و جین بنویت در مقالهای با عنوان «راهحل سادهای به نام سیاستزدایی و سادهانگاری» در گاردین نوشتهاند: «آیا باید انگیزههای این سلبریتیهای فعال را که مدیران روابط عمومی گرانی را استخدام میکنند تا اعتقاداتشان را به مردم بفروشند- مورد تردید و سؤال قرار دهیم؟ آنطور که نیل درنز، استاد دانشگاه تافتز آمریکا عنوان کرده است، وارد شدن به مسائل انسان دوستانه مسلماً به جرج کلونیها، آنجلیا جولیها و مت دیمونهای دنیا سود میرساند. ورود به چنین مسائلی به سلبریتیها امکان دسترسی به رسانههایی جدید میدهد. مثل برنامههای تلویزیونی سیاسی یا گردهماییهای بینالمللی و به آنها کمک میکند برند شخصی خود را براقتر کنند. علت حضور در این مسائل برای سلبریتیها یک علت تجاری است.»
توجه به این نکته ضروری است که در دنیای غرب نیز شدت و حدّت دخالت سلبریتیها در همه حوزهها به حدی بوده که ماه دسامبر سال گذشته، آنجلیا جولی در برنامه رادیویی «امروز» که از رادیو ۴ بیبیسی پخش میشود اعلام کرد قصد دارد برای انتخابات ریاست جمهوری بعدی ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ نامزد شود! متأسفانه باید گفت شبیه همان حسی است که برخی سلبریتیهای داخلی در انتخابات شوراها و مجلس داشتهاند!
فتنه سلبریتیها در اقیانوس «توهم» و «هوش اندک»
نگاهی به ادبیات و جنس کنش و واکنشها و اساساً مدرک و سطح سواد سلبریتیهای پرحاشیه سینما و تلویزیون که بعضاً نیز ترک تحصیل کردهاند، گواهی بر این ادعاست که موفقیت آنان صرفاً به خاطر چهره و یا توانمندیهای آنان در حوزه تئاتر و سینما است و نه دانایی و آگاهی آنان در حوزه مطالعات تخصصی مربوط به آن رشته. حالا سؤال اینست که چه طور میشود کسی که مثلاً چهره خوبی دارد یا صرفاً خوب بازی میکند یا زبان بدنش خوب است! میتواند در مورد فضای سیاسی و یا آسیبهای اجتماعی نظر کارشناسی بدهد؟ و البته پاسخ چیزی نیست جر اینکه در آشفته بازار فضای مجازی و غفلت و بیمبالاتی مسئولان، سلبریتیهای «هیچ چیز ندان» در اقیانوس توهم خود غوطهور بوده و دچار «خود روشنفکرپنداری» شدهاند.
مردیث کارل، نویسنده و خبرنگار معروف شبکههای آمریکایی میگوید: «مایم بیالیک [بازیگر آمریکایی] که در سریال دهه نودی ان.بی.سی به نام شکوفه، نقش یک دختر نوجوان را بازی میکرد و بهتازگی در یکی از کارهای شبکه اچ.بی.او نقش یک همجنسگرا را عهدهدار بود، کتابی نوشته است تحت عنوان «فراتر از زمین: یک راهنمای واقعی برای تربیت فرزندان» چرا کسی باید اهمیتی به طرز فکر او در مورد نحوه تربیت فرزند بدهد؟ عجیب اینجاست که یک عده واقعاً کتاب او را میخرند! آیا صرف اینکه در یک فیلم یا سریال نقش یک مادر را بازی میکنید یا با یک کودک همبازی هستید گواه بر آن است که در زندگی واقعی شایستگی شما برای تربیت کودکان بیشتر است؟ و یا مردم باید از شما پیروی کنند؟»
آزادیهای بیحدومرز در فضای مجازی و بهویژه عدم نظارت در توییتر یا اینستاگرام بدان معناست که اکنون چنین افرادی میتوانند در ارتباطی مستقیم با جامعه، بیآنکه نظرات و افکارشان از هیچ فیلتری عبور کند، دست به نظرپراکنی و گمراه کردن افکار عمومی بزنند.
چرا هیچ نظارتی بر سلبریتیها وجود ندارد؟
ذکر این نکته نیز ضروری است که در فضای مجازیِ رهاشده، بیحدومرز و بدون نظارت، برخی سلبریتیهای حاشیهساز توانستهاند بهراحتی عرضاندام کنند و با راهاندازی کانالها و صفحات مجازی در اینستاگرام، تلگرام و توییتر به نظر پراکنی پرداخته و علاوهبر ترویج مظاهر غربی مانند مصرفگرایی و زرقوبرقهای دنیای مدرن، منجر به گسستهای اجتماعی و اختلالات روانی شوند.
اکنون سؤالات مهم دیگری که مطرح بوده این است که بااینهمه آسیب و دامنه تأثیر منفی حضور سلبریتیهای حاشیهساز در مسائل سیاسی و امنیتی که حتی در ماجرای شهادت طلبه همدانی شاهد آن بودیم، چرا وزارت ارشاد و متولیان فرهنگی بر این سلبریتیهای حاشیهساز و فعال در فضای مجازی نظارتی ندارند؟ چرا با کلاهشرعی بافتن، اجازه تبلیغ کالا را به هنرپیشهها دادهاند؟ چرا باید استفاده از تصاویر هنرمندان و ورزشکاران در تبلیغات کالا و محصولات ایرانی بدون نظارت و در آزادی مطلق باشد تا آنکه آنها به هر طریقی شده – حتی با ترفند حاشیهسازی- به دنبال جمعکردن فالوور و افزایش مخاطبان خود باشند. آیا جز این است که «سلبریتی» و فرهنگ «سلبریتی پروری» تکهای از پازل تهاجم فرهنگی غرب بوده و به دنبال دور کردن جامعه ایرانی از حق و حقیقت و فرهنگ و سبک زندگی اصیل ایرانی و اسلامی است؟ اینها و مواردی از این دست، سؤالاتی است که بایستی متولیان و متصدیان فرهنگی، سیاسی و امنیتی پاسخگوی آن باشند و بس.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر