علیرغم اینکه هفته جاری تحرکات دیپلماتیک پررنگی را در تهران شاهد بودیم، اما به نظر می‌رسد در پس نتایج سفر هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن به ایران نمی‌توان موفقیت‌های چشمگیری در خصوص کاهش تنش تهران و واشنگتن انتظار داشت. به خصوص که بسیاری از کارشناسان به اثر بخش بودن اقدام توکیو برای میانجیگری امید داشتند. اما اساساً تأثیر این سفرها و تلاش‌های دیپلماتیک در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا چه بود؟ دلایل ناکامی این میانجیگری، به خصوص از جانب ژاپن را باید در چه عوامل و پارامترهایی جستجو کرد؟ با این نتایج آیا کشورهای دیگری مانند عراق اقدام به حضور در تهران خواهند داشت؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات و پرسش‌هایی از این دست، گفت وگویی را با علی اکبر فرازی، سفیر پیشین ایران در رومانی، مجارستان و قبرس و کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه می‌خوانید:

فارغ از تلاش‌های دیپلماتیک آلمان و ژاپن و گفت و گوهای هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن پشت درهای بسته با مقامات ایرانی به نظر می‌رسد آنچه به صورت عمومی در رسانه‌ها از این تحرکات دیپلماتیک انتشار یافته، حکایت از این دارد که تلاش‌های برلین و توکیو آن گونه که باید به نتیجه مطلوب در میانجیگری تنش ایران و ایالات متحده آمریکا نرسیده است و تمامی اتفاقات یک هفته گذشته دیدگاه گروهی از کارشناسان که بر میانجی ناپذیر بودن تخاصم تهران - واشنگتن تاکید داشتند را بیش از پیش تایید می‌کند؛ به خصوص که به نظر می‌رسد آلمان و ژاپن در سایه حضور خود در تهران تنها و تنها نقش حامل پیام از ایالات متحده به ایران را ایفا کرده‌اند؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

من چنین تصوری ندارم. در این رابطه باید چند نکته را مد نظر قرار داد. ابتدا به ساکن باید بر شدت و نیز سابقه طولانی تنش و تخاصم در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا در طول ۴۰ سال گذشته اشاره کرد که مشخصاً در سه دوره این تنش‌ها به شدت افزایش پیدا کرده است. لذا با توجه به این نکته یقیناً با یک سفر کوتاه ۴۸ ساعته نخست وزیر ژاپن و یا دیدار چند ساعته هایکو ماس با وزیر امور خارجه ایران و رئیس جمهور ما نمی‌توان اتفاق شگرفی را در کاهش تنش ایران و ایالات متحده آمریکا انتظار داشت.

از طرف دیگر من معتقدم که با توجه به شدت تنش در مناسبات تهران با واشنگتن لازمه کاهش این تنش تنها حضور و سفر هیات‌های دیپلماتیک میانجیگر نیست، در حالی که اعتقاد دارم که میانجیگری میان دو طرف تلاش با ارزش و مثبتی است، اما لزوماً صرف اعزام هیات میانجیگر دیپلماتیک نمی‌تواند مشکلات را به طور کامل و ریشه‌ای از میان بردارد. در این خصوص باید تمام تلاش‌های دیپلماتیک در مذاکره با دو طرف از یک برنامه‌ریزی دقیق دیپلماتیک برخوردار باشد. لذا در مجموع نکات مطرح شده علی‌رغم اینکه بخشی از نتایج سفرها به صورت رسمی و علنی مطرح شده است، چون از مذاکرات پشت درهای بسته خبری نداریم، آن گونه که باید مطلوب نظر نبود، اما نمی‌توان به طور قاطع نیز از ناکامی کامل این تلاش‌ها سخن گفت.

از نگاه شما اساساً شکست نسبی تلاش‌های دیپلماتیک که از آلمان تا ژاپن برای کاهش تنش صورت گرفت در چه عوامل و پارامترهایی خلاصه می‌شود؟

در این خصوص باید به سه عامل و پارامتر اصلی اشاره کرد؛ اول برای اینکه یک تلاش دیپلماتیک به یک دستاورد مشخص و روشن دست پیدا کند باید هیات دیپلماتیک و میانجیگران قبل از شروع به اقدام ریشه مشکلات و تخاصم دو طرف را به خوبی ارزیابی کرده باشد. اینکه هایکو ماس و یا شینزو آبه در تلاش بودند با حضور خود فقط و فقط به سمت کاهش تنش در مناسبات ایران و ایالات متحده آمریکا برسند سبب شد که این تلاش‌ها به نتیجه مطلوب دست پیدا نکند، چون این تلاش‌ها بدون ارزیابی ریشه‌های واقعی تنش بود و میانجیگران تنها سعی داشتند شدت تخاصم را با حل یک موضوع کاهش دهند. به عبارت دیگر آبه شینزو و هایکو ماس سعی کردند با حل یک مسئله جزئی میان دو طرف، شرایط را برای میانجیگری شکل دهند، در صورتی که اساساً تنش ایران و آمریکا در بردارنده یک مسئله خاص مانند پرونده هسته‌ای نیست. از این رو موفقیت در میانجیگری باید نگاهی کلان و از بالا به تنش داشته باشد.

نکته دوم بر این نکته تاکید دارد که طرف‌های میانجیگر باید با یک پیش زمینه ذهنی و پیش فرض در تنش و تخاصم دو طرف حضور پیدا نکنند. چرا که اگر هیات‌های دیپلماتیک میانجیگر پیش از انجام هر گونه اقدامی در ذهن خود یکی از طرف‌ها را مقصر و یا محکوم بداند نمی‌تواند به نتیجه مطلوب برسد.

این مسئله مشخصاً در خصوص سفر آقای هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان به ایران صدق می‌کرد. چرا که وی قبل از حضور در تهران با این پیش فرض اقدام به حضور در تهران را داشت کرد که ایران در این تنش محکوم است، لذا باید در این سفر به دنبال هشدار و نصیحت جمهوری اسلامی بود و در این راستا هم برلین توقع داشت که تهران کماکان در برابر تحریم‌های اقتصادی ظالمانه ایالات متحده آمریکا خویشتن‌داری نشان دهد و همچنان بدون واکنش به تعهدات برجامی خود پایبند بماند. پس می‌بینید تلاش آقای هایکو ماس یک تلاش دیپلماتیک میانجیگرایانه برای کاهش تنش ایران و ایالات متحده آمریکا نبود، بلکه وزیر امور خارجه آلمان در سفر خود به تهران دنبال هشدار به ایران بود.

پیش فرضی که به شکست تلاش‌های وی انجامید، در صورتی که آقای ماس در دیدار با مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده می‌توانست این دست مواضعی که در تهران مطرح کرد را به طرف‌های آمریکایی بزند، نه به ایران. در این صورت فضای اختلاف نظری که در دیدار وی با محمد جواد ظریف شکل گرفت آنقدر سنگین نمی‌شد. اما مواضع وی، چه قبل از حضور در ایران، چه در حین حضور در تهران و دیدار با آقای ظریف و چه بعد از آن در سوئد از این نشان دارد که اساساً هایکو ماس تلاش‌های میانجیگرایانه ای را در دستور کار خود نداشته است.

نکته سوم ناظر بر این واقعیت است که در یک تلاش دیپلماتیک، هیات‌های میانجیگر نباید مرعوب یکی از دو طرف تنش باشند. در این راستا هم وزیر امور خارجه آلمان و هم نخست وزیر ژاپن پیشاپیش مرعوب قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی - امنیتی ایالات متحده آمریکا بودند. این مسئله سبب شد که این تلاش‌های میانجیگرایانه نتیجه مطلوب را در پی نداشته باشد. چرا که توکیو و ژاپن بیش از آنکه به دنبال کاهش تنش باشند، از این بیم داشتند که به واسطه قدرت آمریکا جایگاه و نفوذ سیاسی و دیپلماتیک آنها با ارعاب کاخ سفید دچار مشکلات جدی نشود.

از طرف دیگر این تلاش‌ها اساساً با این نیت از طرف آلمان و ژاپن صورت گرفت که به دنبال جلب رضایت نظر ایالات متحده آمریکا بودند تا مشکلاتی که دونالد ترامپ برای آلمان و اتحادیه اروپا از یک طرف ایجاد کرده است، کاهش پیدا کند و از طرف دیگر ژاپن هم به دنبال حمایت بیشتر واشنگتن از توکیو در برابر تحولات منطقه‌ای آسیای جنوب شرقی مانند افزایش توان کره شمالی و چین بود. پس زمانی که اساساً این تلاش‌های دیپلماتیک در چارچوب پروسه‌ای دقیق و برنامه ریزی شده و بدون جانبداری از یک طرف انجام نشده است و آلمان و ژاپن به عنوان طرف‌های میانجیگر مرعوب یکی از دو طرف تنش یعنی آمریکا شده‌اند و به تبع آن پیشاپیش خود را مکلف به عملیاتی کردن خواسته‌های ایالات متحده می‌دانند، طبیعتاً سخنان جمهوری اسلامی ایران را چندان جدی نمی‌دانند و این نکات می‌تواند به شکست این تلاش‌ها بینجامد؛ اتفاقی که بیشتر برای آقای آبه شینزو روی داد.

متاسفانه آقای آبه شینزو به جای اینکه تلاش‌های میانجیگرایانه را با تاکید بر روابط دوستانه ایران و ژاپن پیش ببرد، صرفاً و صرفاً اقدام به حضور در تهران از طرف وی با این نیت انجام شد که پیام دونالد ترامپ را به تهران برساند. پس قطعاً چنین تلاشی از پیش با ناکامی روبه روست، آن هم در شرایطی که به نظر می‌رسد نفوذ و جایگاه دیپلماتیک ژاپن بیش از این باشد که تنها به نقش پیام رسان آمریکا بسنده کند. توکیو می‌توانست در سایه قدرت خود نقش سازنده را در این تنش بر عهده داشته باشد. اگر ژاپن با تمرکز بر مناسبات خود با جمهوری اسلامی ایران حرکت می‌کرد، می‌توانست با گسترش نفوذ خود، بستر را برای یک میانجیگری دقیق‌تر و موثرتر شکل دهد.

اما در مجموع این نکات باز من معتقدم که نفس حضور و رفت و آمد هیات‌های دیپلماتیک میانجیگر برای کاهش تنش در مناسبات ایران و ایالات متحده آمریکا اتفاق بسیار خوبی است و با افزایش میزان و شدت این تلاش‌های دیپلماتیک می‌توان به کاهش تخاصم امیدوار بود. به خصوص که ایران هیچ گاه درهای دیپلماتیک را بر روی تلاش‌های میانجیگرایانه نبسته است. حتی در دورانی که ایران از جانب رژیم بعث عراق مورد حمله و تجاوز نظامی قرار گرفته بود درهای خود را بر روی تلاش‌های میانجیگرایانه دیپلماتیک نبست. اما در عین حال هر گونه تلاش دیپلماتیک باید با ارزیابی دقیق ریشه‌های تنش، بدون مرعوب شدن به قدرت یکی از دو طرف تخاصم و بدون پیش فرض و پیش داوری انجام شود. من معتقدم که هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان بیش از دیگر همتایان خود در اروپا و یا دیگر وزرای امور خارجه قبلی آلمان با لحن متکبرانه با ایران سخن گفت و این نشان از این دارد که شناختی از جایگاه قدرت در روابط بین الملل، به خصوص جایگاه ایران ندارد.

پس شما بر این نکته تاکید دارید که به واسطه شدت تنش و نیز ناپخته بودن تلاش‌های میانجی گرایانه این تکاپوی دیپلماتیک نتیجه مطلوبی در پی نداشته است. آیا در سایه این نکات می‌توان گفت که تلاش‌های دیپلماتیک باز هم ادامه پیدا خواهد کرد و در ادامه به نتیجه مطلوبی خواهد رسید، چون یقیناً کشورهای میانجیگر، هم با پیش فرض و پیش داوری و هم با ترس و نگرانی و نوعی ارعاب از قدرت آمریکا، حضوری در پروسه میانجیگری خواهند داشت؟

مطابق با نکته شما مادامی که تلاش‌های دیپلماتیک میانجیگرایانه صورت گرفته در گذشته و احتمالاً آینده، هم با پیش فرض و پیش داوری و هم با ترس و نگرانی و نوعی ارعاب از قدرت آمریکا همراه باشد، نتیجه مطلوبی در بر نخواهد داشت. چون تنش ایران و ایالات متحده آمریکا، تنشی با سابقه طولانی و در عین حال در بردارنده فاکتورهای متعدد است، لذا هرگونه تلاش دیپلماتیک برای کاهش تنش باید یک تلاش طولانی مدت و در عین حال با ارزیابی دقیق از این فاکتورها باشد.

یعنی تمام این تلاش‌ها هم باید فاکتورهای متعددی را در نظر بگیرد تا به نتیجه مطلوب برسد. نفس اینکه ژاپن به دنبال میانجیگری در تنش ایران و آمریکا است و از آن طرف این تلاش‌ها از طرف جمهوری اسلامی ایران هم با نظر مثبت همراه بود، به معنای این است که یک قدم هر چند کوچک برای آغاز یک راه طولانی در خصوص کاهش تنش در مناسبات ایران و آمریکا برداشته شده است، اما در عین حالی که نباید با نگاه بدبینانه به این تلاش نگاه کرد، نباید توقع هم داشت که در یک سفر دو روزه معجزه شگرفی روی دهد.

من معتقدم حرکت هوشمندانه ای که ایران انجام داد این بود که اجازه داد آقای آبه شینزو به ایران سفر کند و به موازات آن تهران هم مواضع خود را به صورت صریح و آشکار اعلام کرد. این اقدام و واکنش نشان از این دارد که تهران هم با یک واکنش منعطف، درهای گفت و گو را نبسته و مذاکرات خود را با ژاپن و نه با آمریکا انجام داده است. این چهره مثبتی از ایران در جهان به نمایش می‌گذارد. جمهوری اسلامی ایران در طول این سال‌ها ثابت کرده که راه دیپلماسی را نبسته است. حال باید منتظر آینده بود و دید چه تحولاتی در مناسبات منطقه‌ای و بین المللی روی خواهد داد. اما در کل من به آینده چندان بدبین نیستم.

در کنار نکاتی که شما به آن اشاره داشتید اخباری دال بر سفر احتمالی هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان به آمریکا برای ارائه نتایج سفر خود به تهران و منطقه مطرح شد. در کنار آن مواضع وی در سوئد هم مبنی بر هشدار به ایران برای عدم تحقق گام دوم تهران هم نشان از این دارد که وی اساساً با یک دستور کار و ماموریت مشخص وارد ایران شده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

اساس جایگاه هایکو ماس به عنوان وزیر امور خارجه آلمان یک جایگاه متزلزل است، چون دولت این کشور به شدت شکننده است و هر لحظه امکان دارد با تغییر نگاه احزاب، ائتلاف‌های دولت دگرگون شود. پس جایگاه وزیر امور خارجه آلمان جایگاه قدرتمندی نیست. از طرف دیگر ضمن ارج نهادن به تمام تلاش‌های دیپلماتیک باید این هشدار به هرگونه تلاش میانجیگرایانه از طرف ایران داده شود که نباید این تلاش‌ها با پیش فرض و پیش داوری انجام شود.

علیرغم اینکه آلمان در چند سال اخیر به عنوان یکی از کشورهای موثر در توافق هسته‌ای توانسته نفوذ خود را در ایران افزایش دهد و در حافظه سیاسی هم نظر مثبتی به این کشور وجود دارد، ولی برلین باید نگاه خود را در این خصوص (میانجیگری) تغییر دهد. با توجه به نکاتی که در پاسخ به سوال‌های پیشین شما مطرح کردم، یقیناً هایکو ماس، نه با یک برنامه ریزی دقیق در خصوص انجام میانجیگری در تنش ایران و آمریکا، بلکه برای انتقال پیام آمریکا و نیز هشدار به جمهوری اسلامی ایران وارد تهران شد. پس اگر هایکو ماس سفری به آمریکا برای ارائه گزارش‌های خود داشته باشد، چندان جای تعجب نیست.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.