مردی که در روزِ روشن، حقیقت عریان را انکار می‌کرد، رفته است. اما هم خرابی‌ها و پس‌لرزه‌هایش باقی است، هم خطر بالقوه بازگشت جریان  منتسب به او وجود دارد، هم گهگاه با تحرکاتی تحریک‌کننده، علائم حیات سیاسی از خود بروز می‌دهد. 

عده‌ای می‌گویند احمدی‌نژاد به لحاظ سیاسی تمام شده و امکان بازگشت او به قدرت وجود ندارد. عده ای هم احتمال حضور و تاثیرگذاری‌اش در عرصه عمومی و حاشیه‌سازی‌اش در فضای سیاسی را رد نمی‌کنند. آنهم در روزهایی که عرصه جهانی سیاست با ظهور و تکثیر پدیده‌ شگفت‌آور پوپولیست روبه‌رو است. سیاستمداران پوپولیستی که با شعارهای ملی‌گرایانه، تفکرات بنیادگرایانه و ژست‌های نامتعارف، مقبولیت عمومی یافته‌ و روی کار آمده اند، پس بر چه اساسی احتمال بازگشت و قدرت‌گیری احمدی‌نژادیسم نادیده گرفته شود؟

از نمونه آمریکاییِ احمدی نژاد تا نمونه انگلیسی ترامپ

حدود ۳ سال پیش پیش یک فعال سیاسی ایرانی مقیم آمریکا در یادداشتی ضمن تبیین نوع نگاه عامه مردم آمریکا به سیستم حاکم، رفتار انتخاباتی جامعه آمریکایی را تحلیل کرد. سپس در قیاسی نمادین کلینتون‌ها را همانند هاشمی‌ها، و دوران اوباما را مشابه دوران خاتمی دانست، و نهایتاً رقابت دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون ۲۰۱۶ را به احمدی‌نژاد و هاشمی رفسنجانی ۱۳۸۴ تشبیه و، پیروزی ترامپ را پیش‌بینی کرده بود. پس از پیروزی ترامپ بسیاری او را نمونه آمریکاییِ احمدی‌نژاد نامیدند و امروز نیز به بوریس جانسون، نخست‌وزیر جدید بریتانیا لقب «ترامپ انگلیسی» داده‌اند.

پیروزی‌های انتخاباتی سیاستمداران پوپولیست ناسیونالیست در کشورهای دیگری چون لهستان، مجارستان، سوئد، برزیل، اوکراین و حتی انتخابات اخیر اتحادیه اروپا، حاکی از تکثیر پدیده‌ پوپولیسم است.

نکته‌ای که خود احمدی‌نژاد در مصاحبه اخیرش با مجله آمریکایی نیشن به شکل خاصی منکر آن نشده است؛ « من هم رنگ موهایم با ترامپ فرق می‌کند و هم اینکه پولدار نیستم، عضو حزب جمهوری‌خواه و هیچ حزب دیگری هم نیستم». به عبارتی او سعی کرد تفاوت‌هایش با ترامپ را محدود به رنگ مو و حساب بانکی و حزب کند و در واقع با این کار شباهت زیادشان را پررنگ کرد تا از غافله و موج پوپولیسم جهانی عقب نمانده باشد. این مصاحبه حاوی نکات دیگری هم بود، از جمله تغییر چهره احمدی‌نژاد، چرخش برخی دیدگاه او، عدم رد احتمال کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری و ... .

اما پشت پرده تحرکات تازه رئیس پرحاشیه و دردسرساز دولت‌های نهم و دهم چیست؟ آیا محمود احمدی نژاد برنامه‌ای برای آینده سیاسی خود و جریان منتسب به خودش در ذهن دارد؟ ۴ سناریوی قابل طرح در اینباره وجود دارد.

 

سناریوی اول: تقلا برای بقا /هراس از فراموش شدن

محمود احمدی‌نژاد در دولت دومش تلاش می‌کرد محدودیت‌های موجود در مسیر راهش را دور بزند. او در مقابل درک همین محدودیت‌های ساختاری و قانونی هم مقاومت می‌کرد، چه رسد به کنار گذاشته شدن از دایره تصمیم‌گیری یا کل عرصه سیاسی کشور. محمود حتی از یک جایی به بعد تلاش کرد با بکارگیری تمامی ابزارهایش، مانع این حذف شود. برای او، نفع و ضررهای مادی ناشی از حضور یا حذفش از عرصه سیاست‌گذاری و صحنه سیاسی، چندان اهمیتی ندارد. هراس او از دیده نشدن و سپس فراموش شدن بسیار عمیق‌تر است و به همین دلیل به هر قیمتی می‌خواهد زنده بماند. و حداقل دستاورد این اقدمات تداوم حیات رسانه‌ای برای احیای حیات سیاسی اوست.

سناریوی دوم: گروکشی با کارت‌های سوخته / پر نشان دادن دست‌های پُر از خالی

از همان روزهای آغازینِ دولت دهم و فتنه‌انگیزی‌های احمدی‌نژاد عده‌ای این گمانه را مطرح کردند که علت مماشات با او، اسناد و داده‌هایی است که در دست دارد. اما بعدتر با وجود همه فشارهای سیاسی، بایکوت رسانه‌ای، بازداشت‌ نزدیکان و منتسبان و ... نه تنها هیچ چیز خاصی رو نشد، که معدود کارت‌های بازی احتمالی‌اش نیز سوختند و عملاً موضوعیت ندارند. امری که دست احمدی‌نژاد را تقریباً خالی از ابزار اخلال‌گری و افشاگری نشان داد. مگر اینکه با تحرکات جدید، ابزارهای جدید به دست بیاورد و با آن‌ها پلن بعدی خود را پیاده کند.

سناریوی سوم:  تلاش برای تغییر چهره /تغییر نقش برای ایفای نقش در روز مبادا

احتمالاً اغلب واجدین شرایط رأی دادن در انتخابات سال ۸۴ اظهارات غیرمعمول کاندیدای نوظهور آن انتخابات در تلویزیون، پیش از برگزاری دور دوم انتخابات را به یاد دارند. احمدی‌نژاد یک پوپولیست باهوش و بی‌ترمز است که به سرعت قابلیت تغییر موضع بر اساس زمان و مکان و شنونده رذ دارد. امروز نیز بهرحال انتخابات‌هایی در راه است او تلاش دارد به مدد نارضایتی‌های موجود، زمینه‌هایی فراهم شود تا با تغییرات ظاهری و آپدیت شگردهای عوامفریبی از نردبان قدرت بالا رود.

احمدی‌نژاد احتمالاً برنامه ویژه‌ای برای ۱۴۰۰ خواهد داشت. حتی اگر اهرمی برای فشار بر شورای نگهبان نداشته باشد، با علم به رد صلاحیت با اهدافی دیگر در انتخابات ثبت‌نام می‌کند و بعید است فضای مجانی و نامحدود نام‌نویسی انتخاباتی را مفت از کف بدهد. او در همین دو مصاحبه اخیرش (با نیویورک‌تایمز و نیشن) احتمال کاندیداتوری‌اش را رد نکرد. در این راستا بالطبع تغییراتی لازم است. ۱۰ سال از وقایع سال ۸۸ گذشته و شاید تصورش این باشد که همین فاصله زمانی کافی‌ست تا نگاه جامعه به او اندکی تعدیل شود. همچنین امروز مشکلات اقتصادی و شرایط موجود، منجر شده ناکارآمدی‌ها و آسیب‌رسانی‌های عمیق دوران احمدی‌نژاد کمرنگ جلوه کند. حال کافی است خود احمدی‌نژاد نیز اندکی تغییرات ظاهری در کردار و گفتار و رفتار و شعارهایش ایجاد نماید. 

این تغییرات سطحی آنقدر واضح‌اند که اگر فرضاً نام احمدی‌نژاد از متن مصاحبه‌ها حذف شود، مخاطب به سختی می‌تواند تشخیص دهد مرجع این سخنان احمدی نژاد است. چهره‌ای صلح‌دوست و طرفدار مذاکره و مدافع ایران که خود را دارای جهان‌بینی معرفی می‌کند. به گونه‌ای که به هر سوال مربوط و نامربوط پاسخی جهان‌شمول ارائه می‌دهد. اندکی دقت کافی  است تا بفهمیم که تمام این بزک جهان‌شمول احمدی‌نژاد چیزی نیست جز پوپولیسم.

ارائه راه حل ساده و سریع برای تمامی مشکلات ساده و پیچیده جهان؛ «شعارزدگیِ عوام‌زده» و «آسیب‌شناسی سهل‌انگارانه» همراه با ارائه راهکارهای یک‌خطی فریبنده و در دسترس؛ یعنی همان رویکرد پوپولیستی سابقش.

سناریوی چهارم: نفوذ نرم با نواحمدی‌نژادی‌های ناشناس /لشگرکشی به سمت بهارستان

آخرین و شاید مهمترین و نزدیکترین سناریوی محتمل، پلن طراحی شده جریان احمدی‌نژاد برای انتخابات مجلس در اسفند پیش رو است. برخلاف پلن مربوط به انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ در اینجا لازم است احمدی‌نژاد به پایگاه رأی و روش و منش سابق خود بازگردد. جذب افراد از روستاها و شهرهای کوچک و ثبت نام با چهره‌های نسبتاً ناشناخته. استفاده از همان روش‌های پوپولیستی و همان شعارهای اقتصادی عوام‌فریبانه برای کسب آرای طبقه پایین اقتصادی-فرهنگی-سیاسی  جامعه و به عبارتی نفوذ به پارلمان؛ با هدف فضاسازی و زمینه‌چینی و هموارسازی مسیر ورودی محمود۱۴۰۰.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.