پس از این برش ۱۰ ثانیه‌ای از کل دوئل کلامی دو نامزد انتخابات در اوهایو، موج بزرگی میان سیاسیون و هواداران حزب دموکرات به راه افتاد و کمپین بایدن دستور داد تا تی‌شرت‌هایی که روی آن کلمه‌ «شات‌آپ مَن» حک شده است، میان حامیان پخش شود؛ حتی کار به آنجا رسید که هیلاری کلینتون از حسرتش در عدم‌بازگویی این واژه در مناظرات با ترامپ در سال ۲۰۱۶ سخن گفت. مشاوران بایدن تصور می‌کنند که این تک‌واژه طلایی توان بسیج بیشتر و ایجاد شور و اشتیاق لازم را در میان پایگاه رای دموکرات‌ها دارد؛ چراکه نتایج نظرسنجی‌ها نشان‌دهنده آن بود که صرفا ۳۱ درصد دموکرات‌ها از نامزد خود رضایت خاطر دارند و این در برابر ۵۷ درصد حزب مقابل رقم ناچیزی است. بنابراین دموکرات‌ها نیاز مبرمی به تعصب حزبی و همچنین ظهور یک تعهد عمومی در میان هوادارانشان نسبت به نامزدی بایدن دارند تا با این کار این خلأ بزرگ را پر کند. در غیر این صورت احتمال آن وجود دارد که برخی از کسانی که هنوز در انتخابات ثبت‌نام نکرده‌اند، در دقایق آخر از مشارکت صرف‌نظر کنند.

اما پرسش مهم این است که چگونه این واژه‌ غیراخلاقی و منفی می‌تواند خاصیت تهییج‌کنندگی بیابد و ذات زشتش را به امر زیبایی‌شناسانه‌ای تبدیل کند. این سیرت شرورانه صرفا در فضای شرورانه‌تر از خود می‌تواند زیبا جلوه کند. اما علت بروز این فضای تراژیک سیاه چه می‌تواند باشد: جنگ هویت‌ها. در این روزهای آمریکا، هویت لیبرال به جان هویت محافظه‌کار افتاده است و بالعکس.  در این میان نیز هویت‌هایی فراموش‌شده قرار دارند که صدایشان تا قبل از سال ۲۰۱۶ به ساختار «وتوکراسی» ایالات‌متحده نمی‌رسید - این عبارت را فرانسیس فوکویاما در آخرین اثر خود در اشاره به حاکمیت یک گروه متنفذ بر ساختار سیاسی آمریکا استفاده می‌کند - جمعیت زیادی از حاشیه‌نشین‌های شهری، گروهی بزرگ از ساکنان شهرهای کوچک، سفیدپوستانی که از مهاجرت بی‌رویه خارجی‌ها به هراس افتاده بودند، کارگران یقه‌آبی و بدون تحصیلات دانشگاهی که از امواج جهانی شدن و خروج بی‌رویه‌ شرکت‌ها و کارخانه‌های آمریکایی از سرزمین مادری به مناطقی که ارزش کار در آن ارزان است به ستوه آمدند، همه و همه چهار سال پیش پشت ترامپ قرار گرفتند تا فردی آماتور و بیرون از دایره‌ سیاست‌ورزی رسمی را به درون ساختار قدرت راه دهند تا او صدای آنها باشد و عزمی برای تحقق مطالباتشان به‌وجود آید. دو هویت نخستین (محافظه‌کار و لیبرال) حداقل در طول یکصد سال اخیر همواره نمایندگانی در قدرت داشته‌اند؛ اما امروز به‌دلیل ضعف نهادینه‌شده امکان سخن گفتن با یکدیگر را از کف داده‌اند، ولی حداقل از این امتیاز برخوردارند که هر یک بخشی از هیات حاکمه مبتنی‌بر وتوکراسی را در اختیار دارند؛ یکی در سنا، دیگری در مجلس نمایندگان و...

اما هویت سوم در طول دهه‌های اخیر همواره نادیده گرفته شده و نبردش برای به‌رسمیت شناخته‌ شدن نیز ره به جایی نبرده است. آنها صرفا در بزنگاه نوامبر ۲۰۱۶ فرصت یافتند تا خودی نشان دهند و به ترامپی رای دهند که برای اولین بار سیاست خارجی کلاسیک کشورش مبنی‌بر مداخله‌گرایی و ولخرجی‌های بسیار تحت‌عنوان رهبری جهان را عامل اصلی فقیرتر شدن بخشی از جامعه‌ آمریکا تلقی می‌کرد؛ نامزد انتخاباتی که جهانی شدن و باز گذاشتن مرزها برای ورود میلیون‌ها کالای خارجی به کشورشان را به باد انتقاد می‌گرفت و در عین حال خواستار اعمال محدودیت‌هایی برای ورود خارجی‌ها به کشور بود تا فرصت‌های شغلی برای هموطنانش از میان نرود.

نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد حدود ۹۴ درصد از کسانی که در سال ۲۰۱۶ به ترامپ رای دادند، دوباره تصمیم گرفته‌اند به وی رای دهند. معنای «شات‌آپ مَن» بایدن فقط مخاطبش به آن مرد پوپولیست بازنمی‌گردد و به همه آن گروه‌ها و دسته‌جاتی که به این هویت حاشیه‌ای تعلق دارند، بازخواهد گشت. لیبرال‌ها و محافظه‌کارانی که سال‌ها از نعمات حضور در ساخت قدرت بهره‌مند بوده‌اند، شاید از این کلام بایدن به وجد آمده باشند؛ چراکه دوست ندارند نبرد این هویت جمعی جدید اما حاشیه‌ای برای به رسمیت شناخته‌شدن را پذیرا باشند.

اگرچه پژوهش  اخیر موسسه گالوپ از انتخابات سال ۲۰۱۶ نشان می‌دهد تک‌واژه‌ طلایی «ایمیل» - اشاره به رسوایی هک ایمیل‌های هیلاری کلینتون در دوران وزارت خارجه‌اش - کار کمپین او را در آن سال یکسره کرد؛ اما با این حال آن کجا و این کجا؟! شرارت‌زدایی از واژه «شات‌آپ» شاید برای جوانان عاشق فیلم‌های هالیوودی که اتفاقا بخش مهمی از پایگاه رای بایدن را تشریح می‌دهند، جذاب باشد و به آنها هیجان و انگیزه بیشتری برای مشارکت بالا در انتخابات بدهد، ولی مشخص نیست هزینه‌ تحقیر ضمنی این هویت حاشیه‌ای که ترامپ را رئیس‌جمهور کرد برای بایدن و مشاورانش چقدر تمام می‌شود؟ حتی اگر بایدن پیروز انتخابات سوم نوامبر شود، با هویت حاشیه‌ای‌ای مواجه خواهد شد که خواسته یا ناخواسته سخنگوی وقتش را تهدید کرده بود. پس وقوع رادیکالیسم و اشتیاق به نبرد و جنگ در این گروه برای به رسمیت شناخته شدن رو به فزونی خواهد گرفت؛ اگر به عامل محرکی برای بسیج این گروه اجتماعی برای حضور در انتخابات با هدف تداوم حضور سخنگوی پوپولیستش در کاخ سفید تبدیل نشود.

اما این کینه و نفرت فقط یک طیفی نیست؛ در چهار سال اخیر عقده‌های انباشته‌شده در هویت جمعی حاشیه‌ای باعث شده که ترامپ نیز هویت دیگر متنفذان نظیر لیبرال‌ها و برخی محافظه‌کاران کلاسیک را نادیده بگیرد و کار را به جایی برساند که بایدنِ با پرنسیپ‌هایِ سیاسی را به خشم و عصبانیت بکشاند و این وضعیت آشوب‌ناک و بی‌قاعده سیاسی در یک کلام به قول خانم «لورا برونر»، متخصص نظرسنجی به عقبگرد دموکراتیک ایالات‌متحده منجر می‌شود.

خلاصه طلایی مناظره اول «شات‌آپ مَن» نبود، بلکه «شات‌آپ آمریکا» و تحقیر این کشور توسط نمایندگان هویتی گروه‌های اجتماعی‌ای بود که به‌دلیل زوال نهادهای اجتماعی و سیاسی، دیگر حتی تحمل دیدن یکدیگر را هم ندارند.